Weekly Report From Sat. October. 10th. .. 2015

تنـــــه   نـــــزن           טאנה  נאזאן     Tanehnazan












Editor David Fakheri
سردبیر داوید فاخری
עורך דוד פאחרי


    For the important News of the world
    ( in English, Farsi and Hebrew )
    Please visit us every day
    at Facebook under the
    editor's name
    ( David Fakheri داوید فاخری )






    חברים יקרים


    בשל בעיות טכניות וחוסר


    צוות נאות, האתר יהיה

    סגור עד להודעה חדשה



    دوستان عزیز


    به علت نقص فنی و همچنین


    کمبود کادر لازم،


    سایت تا ا اطلاع ثانوی


    تعطیل خواهد بود



    Dear Friends


    Due to technical problems


    and lack of adequate


    staff, The SITE will be


    closed until further notice









    Wednesday, January 23, 2008

    Amazing True Story of a Lost Marriage !!. داستانی حیرت انگیز از ازدواجی که گم شده بود

    Send by Naghmeh Rameshni.
    ارسالی از نغمه رامشنی
    Jan 23rd 2008
    Translated by Daveed
    ترجمه و تنظیم : داوید
    Jan 24th 2008


    Amazing True Story of a Lost Marriage



    A very close friend of one of my friends, recently went to a wedding inNew Jersey. A Jewish wedding.

    Before the ceremony, both families were on the stage or bima. The parents of the bride and groom had previously met but the grandparents who were all alive and in their 80's had never met before the wedding. The grandfather of the bride kept looking and looking at the grandmother of groom. He finally said to her, "You were my wife". There was dead silence and he repeated, "You were my wife".

    After talking to each other, they confirmed that they had indeed been married when they were very young. They'd had no children and were taken to the concentration camps where they were separated. Both looked for each other after the war ended but not finding each other, each one presumed the other dead. Since most of their relatives were wiped out, they had no one to check with and records were almost non-existent.

    Fast forward sixty years plus - Both had moved to the United States, married and had families of their own and there they were in New Jersey, watching the grandchildren of their new families marry each other - once again becoming family


    داستانی باور نکردنی اما * حقیقی * از یک ازدواج گمشده



    بتازگی یکی از دوستان نزدیکترین دوست من به مراسم ازدواج خانواده ئی یهودی در » نیو جرسی « دعوت شده و در ان حضور یافته بود . او برای من از اتفاق حیرت انگیزی که در حین انجام مراسم ازدواج روی داده و باعث بوجود امدن جوی بسیار احساساتی در ان لحظه گردیده که شرکت کنندگان و حضار را بسیار تحت تاثیر قرار داده است به اینگونه تعریف نمود و مرا نیز تحت تاثیر احساساتم گذارد و به اینوسیله قطره های اشکی نیز از چشمانم به هر دو قهرمان این داستان صمیمانه تقدیم نمود .
    قبل از اجرای مراسم توسط * ربائی * که به این منظور به انجا دعوت شده بود و تمام وابستگان نزدیک خانواده های عروس و داماد بر روی سن محل برگزاری مراسم گرد امده بودند . پدر و مادرهای عروس و داماد قبل از این روز با هم ملاقاتهائی داشته و با یکدیگر اشنا شده بوده اند اما این موقعیت برای پدر بزرگها و مادر بزرگهای انان که هنوز در قید حیات بوده و سالهای ۸۰. خود دا پشت سر میگذاشتند هرگز پیش نیامده بوده تا در یک لحظه که چشمان پدر بزرگ عروس بر چهره ی مادر بزرگ داماد افتاد و دیگر نتوانست که انرا نادیده بگیرد و انگاه بی وفقه شروع به نگریستن به وی کرد و در همان حال با خود فکر میکرد که این صورت را قبل از این در کجا دیده ! . تا اینکه بعد از زمانی نه چندان طولانی ناگهان از جای خود برخاسته و رو به ان مادر بزرگ نموده گفت * تو روزی همسر من بوده ئی !! * و در ان سکوت سنگینی که ناگهان ان مکان را در بر گرفت دو مرتبه جمله ئ خود را تکرار نمود و گفت * تو روزی همسر من بوده ئی * و با این کار حضار را بیشتر در بهت فرو برد .



    سر انجام بعد از انکه هر دو به گوشه ئي نشسته و سر درد دل را با یکدیگر باز کرده و گذشته های دور را به خاطر همدیگر اوردند معلوم گردید که انان در سالهای جوانی همسر یکدیگر بوده اند . در ان زمان دارای فرزندی نبوده و بعد از انکه در بحیوحه ی جنگ جهانی دوم توسط سربازان المان نازی بازداشت و به اردوگاههای مرگ مختلف روانه شدند ، همدیگر را گم کرده و دیگر خبری از یکدیگر نداشته اند . در انتهای جنگ و زمانیکه اسرای بازمانده ازاد گردیدند هر دوی انان که خوشبختانه نجات یافته بوده اند در پی یافتن هم به همه ی مراجع که میتوانسته اند به انان در این مورد کمکی برسانند روی اورده اما بدلیل انکه تمام وابستگان انان توسط عمال نازی به قتل رسیده بوده و کسی از انان باز نمانده بوده که شاید از طریق وی میتوانسته از هم خبری بدست اورند ناچار مجبور به پذیرفتن این حقیقت تلخ گردیدند که هر یک ان دیگری را نابود شده پنداشته و هرکس براه خود رفته و زندگی جدیدی را برای خود فراهم اورد .
    حدود ۶۰ سال قبل هردوی انان به امریکا مهاجرت و در ایالت نیوجرسی اقامت گزیده و در انجا تشکیل خوانواده داده بوده اند اما تا این لحظه که با ازدواج نوه های خود دو مرتبه تبدیل به یک خانواده شدند هرگز در جائی دیگر شاهد حضور هم دیگر نبوده اند .
    پایان

    No comments: