Weekly Report From Sat. October. 10th. .. 2015

تنـــــه   نـــــزن           טאנה  נאזאן     Tanehnazan












Editor David Fakheri
سردبیر داوید فاخری
עורך דוד פאחרי


    For the important News of the world
    ( in English, Farsi and Hebrew )
    Please visit us every day
    at Facebook under the
    editor's name
    ( David Fakheri داوید فاخری )






    חברים יקרים


    בשל בעיות טכניות וחוסר


    צוות נאות, האתר יהיה

    סגור עד להודעה חדשה



    دوستان عزیز


    به علت نقص فنی و همچنین


    کمبود کادر لازم،


    سایت تا ا اطلاع ثانوی


    تعطیل خواهد بود



    Dear Friends


    Due to technical problems


    and lack of adequate


    staff, The SITE will be


    closed until further notice









    Wednesday, November 28, 2007

    فقر و لیلا به معامله ! اعتیاد و لیلا به فحشا ! بیحرمتی و لیلا ۱۵ مرتبه در یکشب در اغوش این و ان ! فرار ؟! پای در زنجیر اولیا ! و قاضیان بی ترحم !



    سرگذشت یک کودک قربانی فحشا
    جولیا روک
    گزارشگر، برنامه عبور از قاره ها

    عکسها : گوگل ، بی بی سی ، فلیکر
    تهیه و تنظیم : داوید
    نوامبر ۲۸ / ۲۰۰۷

    فروخته شده به عالم فحشا در سن ۹ سالگی
    و محکوم شده به مرگ توسط یک قاضی ایرانی
    در سن ۱۸ سالگی ، لیلا به دست گروهی از
    فعالان حقوق بشر نجات داده شد.




    "نه سالم بود که مادرم شروع کرد به فروختنم. نمی فهمیدم چه اتفاقی می افتد ! ««
    امروز لیلا یک زن جوان ۲۲ ساله است ، او دو سال گذشته را در خانه امید مهر، یک مرکز نگاهداری غیردولتی زنان درمانده جوان در تهران گذرانده است.

    "مادرم می گفت: 'برویم چیزی بخریم، مثل شکلات.' قصد داشت گولم بزند. خیلی بچه بودم. او مرا به جاهایی می برد."
    حرف زدن درباره گذشته هنوز برای لیلا سخت است. اما معلوم است که "جاهایی" که از آنها حرف می زند همان جاهایی است که در ازای پول فروخته شد و مورد تجاوز قرار گرفت لیلا به منبع درآمد اصلی خانواده ای پنج نفره بدل شد..

    شادی صدر
    وکیلی که در نهایت زندگی لیلا را نجات داد، شادی صدر، یک چهره جنجالی در ایران است. هرچند او پیشتر در سال جاری به خاطر شرکت در یک تظاهرات حقوق بشر دستگیر شد، اما در جامعه احترام زیادی دارد و در روزنامه ها مکررا از او نقل قول می شود.
    خانم صدر می گوید سرگذشت لیلا استثنایی نیست.
    او می گوید: "از چشم یک پدر و مادر فقیر در ایران دختر یکی از اموال یا دارایی هایی فرض می شود که می توان مبادله کرد یا فروخت."
    خانم صدر می گوید در ایران عملا بر اساس قوانین کیفری اسلامی یک پدر قدرت خارق العاده ای بر فرزندان خود دارد.
    "اگر پدری تصمیم بگیرد فرزند خود را به قتل برساند به مرگ محکوم نخواهد شد، بلکه تنها برای چند سال زندانی خواهد شد."

    همسر فردا
    لیلا در اراک زندگی می کرد، شهر کوچکی در چهار ساعتی جنوب تهران که در زمینه جرم و جنایت مواد مخدر بد نام است. بخش اعظم درآمد لیلا صرف خرید مواد مخدر برای خانواده اش می شد.
    به گفته سازمان ملل سه چهارم ضبط مواد مخدر جهان در ایران صورت می گیرد و مقام ها اذعان می کنند که اعتیاد یک معضل جدی است اما در مورد فحشا چنین آماری وجود ندارد. مدیر مرکز امید مهر در تهران می گوید این مشکلی رو به گسترش است .
    عشرت قلی پور می گوید: من به خانه های زیادی در " جنوب تهران سر زده ام که دختران جوان مجبور بوده اند بروند خودفروشی تا خرج اعتیاد پدرشان تامین شود."
    "همچنین در چندین مورد شاهد بوده ام که خانواده ها دختر خود را در خانه ها زنجیر می کنند تا مانع فرار آنها شوند."
    شوهر لیلا شروع به فروختن او به گاهی تا ۱۵ مرد در یک شب کرد . دو ماه پس از ازدواج ، پلیس به خانه انها یورش برد و همه را دستگیر نمود شوهر لیلا به جرم راه انداختن خانه ای برای روسپی گری به پنج سال زندان محکوم شد .
    در جریان تحقیقات جنایی، برادران لیلا اعتراف کردند که به او تجاوز کرده اند. آنها شلاق خوردند. به همین دلیل لیلا متهم به زنا با محارم شد. جرمی که مجازاتش مرگ است.

    حکم اعدام

    لیلا در زندان زنان به سر می برد که حکم مجازات خود را از زندانبان شنید: "می خواهم خبری به شما بدهم ولی لطفا ناراحت نشو. قرار است دارآویز شوی."
    خانم صدر می گوید: "این قضات مرد هیچ آموزشی درباره اتهامات جنسی ندیده اند. همه آنها یک نگاه مردسالارانه دارند و زن را مقصر می شناسند."
    برادر لیلا بعدا اعتراف خود را پس گرفت. خانم صدر خواستار تجدید نظر در پرونده لیلا شد و برد.
    پیشتر در سال جاری خانم صدر از نازنین ۱۹ ساله که بخاطر کشتن مردی که قصد تجاوز به او را داشت به مرگ محکوم شده بود دفاع کرد و ان را برد . امروز نازنین یک زن ازاد است .
    به گفته گروه حقوق بشر » عفو بین الملل « ۱۷۷ نفر سال گذشته در ایران اعدام شدند ، در میان انها ۴ نفر زن بودند . امسال شمار انها به ۵ افزایش یافته است . ارقام واقعی میتواند بالاتر باشد زیرا اعدامها همیشه گزارش نمیشوند .
    اما خانم صدر و سایر وکلای ایرانی می گویند که فعالیت و مبارزه دائمی در زمینه حقوق بشر و جلب توجه عمومی به مساله، قضات ایرانی را نسبت به افکار عمومی حساس تر کرده است.
    او می گوید: "آنقدر اعتراض یا آنقدر شکایت از طرف فعالان حقوق بشر خواهد شد که قضات تحت فشارند مجازات اعدام صادر نکنند."



    وکلای حقوق بشر می گویند مورد لیلا استثنا نیست

    امید لرزان

    امروز لیلا در یک خانه آپارتمانی کوچک با یک پرستار که خرجش را خانم صدر و امید ایران می دهند زندگی می کند.
    مرجانه حالتی، که در لندن زندگی می کند، موسس این مرکز بهسازی است. وی می گوید وقتی لیلا وارد مرکز شد سواد نداشت و باید اصول ابتدایی زندگی را فرا می گرفت
    "او هیچ چیز نمی دانست. تا جایی که نمی دانست وقت عادت ماهانه باید نوار بهداشتی استفاده کند ! امروز لیلا درحال بازسازی زندگی و آموختن زندگی مستقل است ، و درحال یادگیری خواندن است و با کارهای کوچک خیاطی پول درمی آورد

    اما خانم حالتی همچنین می داند که این مرکز با کمک به دخترانی مثل لیلا - با تقویت اعتماد به نفس آنها و تشویق استقلال - بر جاده ای لغزان گام می زند.
    او می گوید: "ما در ایران زندگی می کنیم و مقررات خاصی هست که باید از آنها اطاعت کنیم، اما به این معنی نیست که نتوانیم به دخترها بگوییم که فرقی با مردها ندارند. آنها هم فرد هستند و فردیت دارند."
    امروز لیلا آزاد است و نگرش ها ممکن است آرام آرام درحال عوض شدن باشند. ایران پنج سال قبل نخستین قانون حفاظت از کودکان در این کشور را تصویب کرد.
    انتظار می رود در بهار آینده، لایحه تازه ای که پیشنویس آن توسط وکلای حقوق بشر تنظیم شده، به مجلس برود که هدف آن آسانتر کردن تعقیب قضایی آزاردهندگان کودکان است.
    مصاحبه لیلا توسط حمید رحمانیان، فیلمساز ایرانی، برای فیلمی درباره امید ایران که به زودی منتشر می شود ضبط شده است
    پایان گزارش بی بی سی



    عکسی نادر که از چند تن زن روسپی در »» شهر نو تهران «« در ان زمانهای دور گرفته شده . در زمان شاه حدود ۱۰۰۰ تن از اینگونه زنان در تهران زندگی میکردند که قانونأ میتوانستند در این زمینه کار کنند بشرط انکه درهمین محل » شهر نو « که در حوالی دروازه قزوین از جانب دولت و برای همین کار بنا شده بود و تحت نظر پزشکانی که سلامت امیزشی انان را تائید میکردند ساکن گردند !! . اکنون در تهران فحشا بصورتهای پنهان و ظاهری از جمله » صیغه « بیداد میکند و هزاران نوع بیماریهای مقاربتی از جمله » ایدز « نیز بکرات دیده میشوند !! . در صورتیکه در ان زمان نوع رایج بیماریهای مقاربتی » سوزاک « بود که انهم با تزریق » پنی سیلین « ‌قابل معالجه بود
    توضیح عکس داوید

    Tuesday, November 27, 2007

    برادران ما اشکانیان زرتشتی یونانیان اشغالگر را از ایران بیرون میریختند ! و برادران یهودی ما انان را از اسرائيل فراری میدادند ! خنوکا بر همگان مبارک !




    Chanukah
    December 5 - December 12, 2007
    The Holiday of Lights -- celebrating the miracle of
    a little oil that lasted eight days, and continues to
    illuminate our lives to this day
    مراسم خنوکــــــــــــا از ۵ دسامبــــــــــــر تا ۱۲ دسامــبـــــــــر ۲۰۰۷




    تهیــــــــــه و تنظیـــــــــــــــم : داویـــــــــد
    نوامبر ۲۶ / ۲۰۰۷



    خنوکـــــــــــــا


    فرارسیدن عید نور و شادی که بخاطر پیروزی قهرنانان یهودی بر ظلمت
    فرهنگ هلنیسم که بر ارزشهای تورای ایسرائل مستولی شده بود
    ، را به همه ازادگان و رزمندگان برای تحصیل ازادی تبریک میگویم








    Chanukkah

    Level: Basic


    On the 25th of Kislev are the days of Chanukkah, which are eight... these were appointed a Festival with Hallel [prayers of praise] and thanksgiving. -Shabbat 21b, Babylonian Talmud
    Chanukkah, the Jewish festival of rededication, also known as the festival of lights, is an eight day festival beginning on the 25th day of the Jewish month of Kislev.

    Chanukkah is probably one of the best known Jewish holidays, not because of any great religious significance, but because of its proximity to Christmas. Many non-Jews (and even many assimilated Jews!) think of this holiday as the Jewish Christmas, adopting many of the Christmas customs, such as elaborate gift-giving and decoration. It is bitterly ironic that this holiday, which has its roots in a revolution against assimilation and the suppression of Jewish religion, has become the most assimilated, secular holiday on our calendar.

    The Story

    The story of Chanukkah begins in the reign of Alexander the Great. Alexander conquered Syria, Egypt and Palestine, but allowed the lands under his control to continue observing their own religions and retain a certain degree of autonomy. Under this relatively benevolent rule, many Jews assimilated much of Hellenistic culture, adopting the language, the customs and the dress of the Greeks, in much the same way that Jews in America today blend into the secular American society.

    More than a century later, a successor of Alexander, Antiochus IV was in control of the region. He began to oppress the Jews severely, placing a Hellenistic priest in the Temple, massacring Jews, prohibiting the practice of the Jewish religion, and desecrating the Temple by requiring the sacrifice of pigs (a non-kosher animal) on the altar. Two groups opposed Antiochus: a basically nationalistic group led by Mattathias the Hasmonean and his son Judah Maccabee, and a religious traditionalist group known as the Chasidim, the forerunners of the Pharisees (no direct connection to the modern movement known as Chasidism). They joined forces in a revolt against both the assimilation of the Hellenistic Jews and oppression by the Seleucid Greek government. The revolution succeeded and the Temple was rededicated.

    According to tradition as recorded in the Talmud, at the time of the rededication, there was very little oil left that had not been defiled by the Greeks. Oil was needed for the menorah (candelabrum) in the Temple, which was supposed to burn throughout the night every night. There was only enough oil to burn for one day, yet miraculously, it burned for eight days, the time needed to prepare a fresh supply of oil for the menorah. An eight day festival was declared to commemorate this miracle. Note that the holiday commemorates the miracle of the oil, not the military victory: Jews do not glorify war.

    Traditions

    Our rabbis taught the rule of Chanukkah: ... on the first day one [candle] is lit and thereafter they are progressively increased ... [because] we increase in sanctity but do not reduce. -Shabbat 21b, Babylonian Talmud
    Chanukkah is not a very important religious holiday. The holiday's religious significance is far less than that of Rosh Hashanah, Yom Kippur, Sukkot, Passover, and Shavu'ot. It is roughly equivalent to Purim in significance, and you won't find many non-Jews who have even heard of Purim! Chanukkah is not mentioned in Jewish scripture; the story is related in the book of Maccabees, which Jews do not accept as scripture.

    The only religious observance related to the holiday is the lighting of candles. The candles are arranged in a candelabrum called a menorah (or sometimes called a chanukkiah) that holds nine candles: one for each night, plus a shammus (servant) at a different height. On the first night, one candle is placed at the far right. The shammus candle is lit and three berakhot (blessings) are recited: l'hadlik neir (a general prayer over candles), she-asah nisim (a prayer thanking G-d for performing miracles for our ancestors at this time), and she-hekhianu (a general prayer thanking G-d for allowing us to reach this time of year). See Chanukkah Candle Lighting Blessings for the full text of these blessings. After reciting the blessings, the first candle is then lit using the shammus candle, and the shammus candle is placed in its holder. The candles are allowed to burn out on their own after a minimum of 1/2 hour.

    Each night, another candle is added from right to left (like the Hebrew language). Candles are lit from left to right (because you pay honor to the newer thing first). On the eighth night, all nine candles (the 8 Chanukkah candles and the shammus) are lit. See animation at right for the candlelighting procedure. On nights after the first, only the first two blessings are recited; the third blessing, she-hekhianu is only recited on the first night of holidays.

    Why the shammus candle? The Chanukkah candles are for pleasure only; we are not allowed to use them for any productive purpose. We keep an extra one around (the shammus), so that if we need to do something useful with a candle, we don't accidentally use the Chanukkah candles. The shammus candle is at a different height so that it is easily identified as the shammus.

    It is traditional to eat fried foods on Chanukkah because of the significance of oil to the holiday. Among Ashkenazic Jews, this usually includes latkes (pronounced "lot-kuhs" or "lot-keys" depending on where your grandmother comes from. Pronounced "potato pancakes" if you are a goy.) My recipe is included later in this page.

    Gift-giving is not a traditional part of the holiday, but has been added in places where Jews have a lot of contact with Christians, as a way of dealing with our children's jealousy of their Christian friends. It is extremely unusual for Jews to give Chanukkah gifts to anyone other than their own young children. The only traditional gift of the holiday is "gelt," small amounts of money.

    Another tradition of the holiday is playing dreidel, a gambling game played with a square top. Most people play for matchsticks, pennies, M&Ms or chocolate coins. The traditional explanation of this game is that during the time of Antiochus' oppression, those who wanted to study Torah (an illegal activity) would conceal their activity by playing gambling games with a top (a common and legal activity) whenever an official or inspector was within sight.

    A dreidel is marked with four Hebrew letters: Nun, Gimel, Hei and Shin. These letters stand for the Hebrew phrase "Nes Gadol Hayah Sham", a great miracle happened there, referring to the miracle of the oil.

    Monday, November 26, 2007

    سیب سرخ در دست ادم چلاق !!! . ایران و قیمت بالای نفت و از دست رفتن فرصتهــای نادر تاریخی



    حوزه نفتی در کالیفرنیا ، ۱۹۳۸ ـ برگرفته از ویکی پدیا


    ایگنسی توکاسیویچ افریننده روش تصفیه نفت
    سفید از نفت خام ـ برگرفته از ویکی پدیا



    تصویری از یک پالایشگاه نفت ـ برگفته از ویکی پدیا



    علـــــــــی نیـــــــــک زاد
    خبــــــرنگار اقتصادی در تهران
    برگرفته از : بی بی سی فارسی
    تهیه و تنظیـــــم : داویـــــــــــــــد
    نـــــــــــــوامبــــــــر ۱۱ / ۲۰۰۷
     


    قیمـــــــــــت بالای نفت و از دست رفتن فرصت تاریخـــــــــــــی

    کارشناسان پیش بینی می کنند که با بودجه سال آینده دولت، قیمت ها بیش از پیش افزایش پیدا کند
    همزمان با تدوین لایحه بودجه سال آینده خورشیدی از سوی دولت محمود احمدی نژاد، پیش بینی درآمد صادرات نفت به عنوان تامین کننده بیش ۶۰٪ درصد از منابع مصرفی دولت ایران همچون دو سال گذشته به عنوان مهمترین چالش اجرای برنامه های یک ساله دولت آقای احمدی نژاد مطرح شده است.
    هر چند که رکورد شکنی های پی در پی بهای نفت در بازارهای جهانی به ظاهر نگرانی ها را نسبت به تامین درآمدهای آتی دولت کاهش داده، ولی کارشناسان بر این باورند که پیش بینی های خوش بینانه در این خصوص که منجر به تدوین لایحه ای پرهزینه می شود، عاملی برای فرصت سوزی در روند توسعه اقتصاد ایران شده است.

    مطابق گزارش های رسمی، عملکرد قانون بودجه سال جاری خورشیدی دولت آقای احمدی نژاد بر پایه مصرف ۶۰ دلار از بهای صادرات هر بشکه نفت ایران متکیست در همین حال مطابق گزارش هفته اول آبان ماه بانک مرکزی ایران، درآمد صادرات نفت در شش ماهه نخست سال جاری خورشیدی به ۲۵ میلیارد و ۶۲۵ میلیون دلار رسید که این رقم در مقایسه با درآمد پیش بینی شده در قانون بودجه سال ۸۶ کل کشور در حدود ۱/۱۲۲ درصد تحقق یافته است. از سوی دیگر به گفته محمد علی خطیبی، معاون بازاریابی و امور بین الملل شرکت ملی نفت ایران درآمد نفتی ایران تا پایان سال جاری خورشیدی به ۵۵ میلیارد دلار خواهد رسید . بنا بر اعلام آقای خطیبی، تا پیش از شروع آبان ماه جاریمیانگین فروش هر بشکه نفت خام ایران حدود ۷۰ دلار بوده است دلار بوده است. صادرات روزانه ایران هم در خوش بینانه ترین گزارش های وزارت نفت ایران روزانه حدود ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار بشکه است.
    بنابراین با احتساب قیمت ۶۰ دلار برای هر بشکه نفت در قانون بودجه سال جاری تا ، ایران با فروش نفت ۷۰ دلاری تا پیش از ابانماه روزانه بطور میانگین ۲۵ میلیون دلار مازاد درامد داشته که تا پایان نیمه اول این نیمه این مازاد به حدود ۴ میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار رسیده است که با رقم محاسبه شده بر پایه اطلاعات بانک مرکزی همخوانی ندارد !.
    تازه ترین گزارش ماهانه سازمان کشورهای صادر کننده نفت خام (اوپک) حاکی است که قیمت نفت صادراتی ایران در مهرماه گذشته با ۴ / ۶۷ افزایش نسبت به شهریور ماه به ۳ / ۷۷ دلار در هر بشکه رسیده بود این رقم با صعود قیمت جهانی نفت تا ۱۰۰ دلار هم اکنون به حدود ۳ / ۹۹ بالغ شده است . بنابراین در صورتی که میانگین قیمت نفت صادراتی ایران در پنج ماه پایانی سال جاری خورشیدی در محدوده ۸۰ دلار باقی بماند، مجموع مازاد درآمد فروش نفت دولت در پایان سال جاری خیلی بیشتر از ۱۳ میلیارد دلار خواهد بود.
    این در شرائطیست که مقدار استفاده از حساب ذخیره ارزی در قانون بودجه سال ۱۳۸۵ رقم ۶/۱۳ میلیارد دلار تصویب شده باشد . که سپس با احتساب رقم متمم بودجه این سال به ۲ / ۲۱ میلیارد دلار افزایش یافت . پیش بینی استفاده از منابع حساب ذخیره ئی در بودجه سال جاری هم رقم ۲ / ۱۳ میلیارد دلار است .
    کارشناسان ادامه مصرف گسترده درآمد های نفتی کشور در قالب قوانین بودجه پرهزینه دولت آقای احمدی نژاد را مهمترین عامل از دست رفتن فرصت تاریخی اقتصاد ایران برای نجات از بحران عمومی کمبود انباشت سرمایه می دانند.

    به باور کارشناسان در حالی که اقتصاد ایران در طول دو سال گذشته بالاترین درآمد نفتی یکصد سال گذشته را به دست آورده است، سهم بخش خصوصی از این منابع درآمدی بر خلاف قانون کاهش یافته است.

    وسیله استخراج نفت در حال کارکردن ـ ویکی پدیا


    مطابق قانون برنامه سوم توسعه اقتصادی ایران که در دولت محمد خاتمی تصویب شد، بخش خصوصی ایران مالک ۵۰ ٪ منابع حساب ذخیره ارزی برای سرمایه گذاری شناخته شد .
    با وجود تاکید بر استمرار اجرای این موضوع قانونی در برنامه چهارم توسعه، با رشد هزینه های دولت محمود احمدی نژاد، سهم قانونی بخش خصوصی برای سرمایه گذاری به شدت کاهش یافته است.

    این در شرایطی است که با ارائه تفسیر دو سال گذشته آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، از اصل ۴۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی دولت موظف به افزایش سهم بخش خصوصی در اقتصاد ایران و محدود کردن سرمایه گذاری و تصدی گری خود برای اصلاح ساختار اقتصاد دولتی ایران شده است.

    گذشته از این مساله، کارشناسان تضعیف حساب ذخیره ارزی را موجب آسیب پذیر شدن اقتصاد نفتی و وابستگی ایران به خصوص در شرایطی که گرفتار تحریم ها و بحران سیاسی در عرصه بین المللی است، می دانند.
    البته برخی تحلیلگران اقتصاد سیاسی هم معتقدند که در واقع دولت محمود احمدی نژاد با استقبال از رشد قیمت نفت در بازار های جهانی ابزار مالی لازم را برای تحمل شرایط سخت سیاسی و اقتصادی که بر اثر اجرای برنامه های هسته ای جمهوری اسلامی حاصل شده، به دست آورده است.

    به اعتقاد آنها بر همین اساس است که معاون اقتصادی معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی رئیس جمهوری ایران اعلام کرده که متوسط قیمت فروش نفت برای محاسبات در امدی بودجه سال اینده خورشیدی ۵۵ دلار در نظر گرفته شده است.
    همچنین به گفته او سقف برداشت دولت از حساب ذخیره ارزی در سال اینده حدود ۲۴ میلیارد دلار خواهد بود .
    بنابراین دولت محمود احمدی نژاد در انتظار تکرار قیمت های نفتی همچون سال جاری خورشیدی در سال آینده است.

    با این وجود کارشناسان ادامه رویکرد فعلی دولت را در بهره گیری بالا از منابع نفتی برای اداره اقتصاد ایران، موجب وخیم تر شدن روند شاخص های کلان اقتصادی همچون حجم نقدینگی و نرخ تورم می دانند .
    تازه ترین گزارش بانک مرکزی ایران نشان میدهد که حجم نقدینگی اقتصاد ایراندر نیمه اول سال جاری با ۳۷ ٪ رشد از مرز ۱۴۵ هزار میلیارد تومان گذشته است و نرخ تورم نیز وارد محدوده ۱۶ ٪ شده است .
    این در حالیستکه مطابق قانون برنامه چهارم توسعه نرخ تورم سال جاری خورشیدی ۱ / ۹ ٪ هدف گذاری شده بود و محمود احمدی نژاد هم به طبقات کم درآمد حامی خود وعده داده بود تا نرخ تورم را تک رقمی کند.

    بر پایه شواهد موجود کارشناسان پیش بینی می کنند که افزایش سطح عمومی قیمت ها که هم اینک مهمترین علت نارضایی مردم از برنامه های اقتصادی محمود احمدی نژاد است، با اجرای لایحه بودجه تدوین شده از سوی دولت، سال آینده یعنی یک سال مانده تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ایران با شتاب بیشتری رو به رو شود.
    پــــــایـــــــــــان

    فیلمی کوتاه از نمایش نقش » کرمیت روزولت « نوه تیودور روزولت
    که در ان زمان ریاست بخش اسیای میانه را از جانب سی ای ا
    را به عهده داشت ، در براندازی دولت دکتر مصدق و بر روی کار
    اوردن حکومت شاه بجای ان

    Sunday, November 25, 2007

    درخــــــت بلـــــــــــوط انـــــــــــا فرانــــــــــک



    مجسمه انا فرانک که توسط »» ماری اندریسن «« ساخته
    شده و در خارج از ساختمان »» وستر کرک « در
    امستردام بر پا گردیده است




    درخــــــت بلــــــــوط آنــــــــــا فرانــــــــــک *



    مقاله ئی از :فروغ ن. تمیمی
    بر گرفته از رادیو زمانــــــــه
    تهیــــــــــه و تنظیـــــم : داوید
    نـــــــوامــــــــبر ۲۵ / ۲۰۰۷

    در بعد از ظهر ۱۵ نوامبر به موزه آنا فرانک که در مرکز شهر آمستردام در کنار کانال قدیمی معروف به کانال « پرنس ‌ها» قرار دارد، می ‌روم . خبری که از تلویزیون شنیده ‌ام، وادارم کرد که سری به موزه بزنم.

    آنا فرانک



    سال ‌ها پیش خانه و موزه آنا فرانک را دیده بودم و بارها از کنار آن گذشته ‌ ها را می ‌بینم که آمده ‌اند تا آن چه را که در فیلم ‌ها دیده و یا در کتاب آنا فرانک خوانده ‌اند، به چشم خود ببیند. داستانی واقعی و تلخ از زندگی قربانیان جنگ بین ‌الملل دوم.

    امروز آمده ‌ام تا از سر دل ‌تنگی و هم کنجکاوی، درخت بلوط تنومند و پیر را که در باغ کوچک پشت خانه سر به آسمان دارد، ببینم. درختی که به درخت آنا معروف است؛ سمبل امید و آزادی نامیده شده و این روزها همه درباره ‌اش حرف می ‌زنند.

    خبرنگارانی از تمام دنیا در گوشه و کنار این خیابان مشغول تهیه گزارش و مصاحبه هستند ، می ‌گویند درخت همین روزها قطع خواهد شد. مخالفین قطع درخت و اهالی محل بنیادی را تشکیل داده ‌اند. مدیر آن آقای موتال، نه تنها کارشناس حفظ بنا ‌های تاریخی است، بلکه در همسایگی موزه آنا فرانک زندگی می ‌کند و هر روز از پنجره ‌اش درخت را می ‌بیند.

    او انداختن درخت را توهینی به تمام پناهنده ‌ها و قربانیان نقض حقوق بشر در سراسر دنیا می ‌داند و در حال فعالیت برای نجات درخت است که ظاهراً به علت پیری و پوک شدن تنه ‌اش، باید قطع شود تا از سقوط احتمالی آن بر خانه ‌های مجاور جلوگیری شود.

    همسایه ‌ها که در تابستان از سرسبزی و سایه بلوط لذت می ‌ برند، هم نگران از پای در آمدن درختند و هم نمی ‌خواهند که این درخت مشهور را که جزو مقدسین شهر است از دست بدهند.
    بلوط کهن ۶۵ سال پیش الهام بخش انای نو جوان بود . او و هفت انسان دیگر در خانه پشتی و مخفی این ساختمان به اتهام یهودی بودن پنهان شده بودند تا از مرگ در اتاق ‌های گاز اردوگاه ‌های مخوف آلمان هیتلری در امان باشند.

    آنا می ‌خواست نویسنده شود. اما او تنها فرصت یافت که یک کتاب بنویسد؛ یعنی خاطرات روزانه دو سالی را که در این خانه با خانواده ‌اش و چهار یهودی دیگر پنهان شده بود !. در ۲۵ ماهی که انا در ترس و وحشت داثمی از دستگیری و فرستاده شدن به کوره آدم ‌سوزی به نوشتن پناه می ‌برد، هر صبح از پلکان چوبی زیر شیروانی بالا می ‌رفت تا از پشت تنها پنجره ‌ای که پوشانده نشده بود، با آسمان آبی و بلوط پیر دیدار کند.



    کتاب خاطرات روزانه انا فرانک که به بیش
    از ۶۰ زبان در دنیا ترجمه گردیده است

    آنا در کتابش با صمیمیت از درخت حرف می ‌زند. بلوط سبز و باشکوه، دوستی مهربان و پناه ‌دهنده برای او است. دوستی که ‌دختر جوان را به خیال پردازی، آرامش و لذت بردن از هیاهوی پرندگان سفید مهاجر دعوت میکند . انا در ۱۳ ماه می۱۹۴۴ مینویسد : « شکوفه، سرسبزتر و زیباتر از سال پیش است.»

    برای دیدن درخت به خیابان پشت ساختمان می روم تا شاید از آن جا بتوانم به باغ موزه سرک بکشم. اما فوراً می ‌ ‌فهمم که هیچ امکانی وجود ندارد. زیرا یک ردیف از بناهای قدیمی و بلند، امکان هر چشم ‌اندازی به باغ آنا را غیرممکن می ‌کنند. ناچار به خیابان پرنس ‌ها بر می ‌گردم و وارد موزه می ‌شوم تا دوباره از خانه مخفی که در هلند به خانه «پشتی» معروف است، دیدن کنم. شاید بتوانم از پشت پنجره ‌ای، درخت را ببینم.

    در سال ‌های اخیر، ساختمان موزه بازسازی شده و با افزودن یکی از خانه ‌های مجاور به آن، فضای بیشتری ایجاد شده است. هر روز صدها نفر از سراسر دنیا از این موزه بازدید می ‌کنند و بنیاد آنا فرانک یکی از مهم ‌ترین نهاد ‌های دفاع از حقوق بشر در سراسر دنیا است.

    هر کس که آمستردام را دیده باشد، می ‌داند که این شهر در واقع موزه بزرگی از بناها و خانه ‌هایی است که در سده ‌های گذشته در کنار کانال ‌های زیبا برپا شده ‌اند. در این شهر، هر ساله میلیون ‌ها یوررو خرج نگهداری و بازسازی بناهای قدیمی می ‌شود. خانه ‌ای که خانواده فرانک و دوستانشان در آن مخفی بودند ، ساختمان سه ‌طبقه ‌ای است که در سال ۱۶۲۵ساخته شده است اتو فرانک پدر انا در سال ۱۹۴۰ شرکت تجاری خود را به این ساختمان منتقل کرد. او پس از به قدرت رسیدن هیتلر آلمان را ترک کرده بود و در آمستردام با همسر و دو دخترش آنا و مارگوت زندگی می ‌کرد . ششم جولای ۱۹۴۲ خانواده فرانک در طبقه ‌ی کوچک زیر شیروانی این خانه پناه گرفتند که به وسیله راه پله ‌ای مخفی به ساختمان اصلی راه می ‌یافت. خانواده پلس و دوست دیگری بنام فریتز پففر هم پس از چند روز به آن ‌ها ملحق شدند.

    راه پله مخفی پشت قفسه ‌ای کتاب قرار دارد. در طبقه اول و دوم شرکت تجاری آقای فرانک قرار داشت که توسط دوستان او اداره می ‌شد. دوستانی که در تمام دوران زندگی مخفیشان از هیچ کمکی دریغ نکردند.

    در طبقه اول و دوم موزه بعضی از وسایل، دستنوشته ‌ها و عکس ‌های باقی ‌مانده از فرانک ‌ها و کارکنان شرکت قرار دارند که تماشاگر را با خانواده فرانک، دوران جنگ و داستانی که اتفاق افتاده است، آشنا می ‌کند. در فیلمی که پخش می ‌شود، توده ها ‌ای زمردگان آشویتس را می ‌توان دید و یا نطقهای آتشین هیتلر را می ‌توان شنید. صحنه ‌هایی که بار ‌ها در فیلم ‌ ها دیده ‌ایم؛ اما دیدن مجدد آن ‌ها همیشه تکان ‌دهنده است.
    بخش ‌هایی از کتاب آنا را بر در و دیوار یا در کنار اشیاء موزه می ‌توان خواند: در طول روز می ‌بایست خیلی آهسته راه « برویم و در گوشی حرف بزنیم؛ مبادا که افرادی که در طبقات پایین کار می ‌کنند، صدای ما را بشنوند.» با بالا رفتن از راه پلع نردبانی و چوبی که بر اثر رفت و امد در ۵۰ سال گذشته ساییده و بیرنگ شده ، به خانه مخفی می ‌رسم . هر کس که این موزه و طبقه زیر شیروانی آن را دیده باشد، بدون شک سنگینی فضای غمگین آن را در می ‌یابد.

    زائران خاموش از اتاقی به اتاق دیگر می ‌روند. آن ‌ها به در و دیوار، بخاری دیواری، شیر آب، توالتی که پر از نقش ‌ های آبی و سفید است و مخفی شدگان تنها پس از ساعت شش بعد از ظهر اجازه استفاده از آن را داشتند، نگاه می ‌کنند. آن‌ها در سکوت، قطعات نوشته شده کتاب را بر در و دیوار می ‌خوانند.

    خانه پشتی بازسازی شده؛ ولی اتاق ‌ها خالی ‌اند. در اتاق کوچک آنا، عکس هایی که او از کتاب ‌ها و روزنامه ‌ها قیچی کرده و بر دیوارها چسبانده بود، به همان ترتیب بازسازی شده ‌اند. چیزهایی که دخترکی ۱۴ ساله دوست دارد تصویر هنرپیشه‌های معروف ، مناظر، حیوانات و بچه ‌ها. او می ‌نویسد: « در و دیوار اتاق من لخت بود. اما خوشبختانه پدرم مجموعه کارت پستال ‌ها و عکس ‌های هنرپیشه ‌هایی را که جمع کرده بودم، با خودش آورده و من همه آن ‌ها را به دیوار ‌ها چسبانده ‌ام . »

    پنجره ‌ها با ململ سیاهی درست مثل سال ۱۹۴۲ پوشانده شده اند و باز نمیشوند !. اما از ورای این سیاهی شفاف می ‌توان درخت را دید و حتی عکس تیره و تاری از آن برداشت! درختی عظیم با چتری گسترده! در این ۱۷۰ سالی که این بلوط در باغ این خانه زندگی کرده چه چیزها که ندیده و چه چیزها که نشنیده اما از ورای این سیاهی شفاف می ‌توان درخت را دید و حتی عکس تیره و تاری از آن برداشت! ! پناهگاه پرندگان مهاجر، کلاغ ‌های خبرچین و کبوتر ‌های نامه ‌بر بوده است. زندگی بلوط اما با مخفی شدن فرانک ‌ها در این خانه شکل دیگری پیدا کرد و به زندگی دخترکی بی ‌گناه گره خورد. هر صبح آنای غمگین و مضطرب پاورچین پاورچین از پلکان بالا می ‌آمد تا رنج زندانی بودن را با تنفس هوای خنک صبحگاهی و دیدن درختش فراموش کند
    انای شاعر این دیدار را در ۲۳ فوریه ۱۹۴۴ به زیبائي میسراید »» ما هر دو به آسمان آبی نگاه می ‌کنیم. بر شاخه ‌های بی ‌برگ بلوطم، قطرات شبنم می ‌درخشند. اوج ‌گیری نقره ‌فام پرندگان سفید ما را چنان از خود بی ‌خود می کند که از حرف زدن باز می ‌مانیم.»

    بلوط کهن در این روز پاییزی بی ‌برگ و بار اما پا برجا سر یه آسمان می ‌ساید. حتماً هنوز آن روز شوم چهارم اگوست ۱۹۴۴ رابیاد میاورد روزی که آنا برای آخرین بار با او دیدار کرد. چند روز قبل از لو رفتن در دفترچه اش نوشته بود: « فکر می ‌کنم تا زمانی که این درخت، خورشید و آسمان آبی وجود دارند و من می ‌توانم حسشان کنم، غمگین نخواهم بود.»
    اما چه کسی گشتاپو را خبر کرده بود؟ در آن روزها گرسنگی و مرگ در هلند اشغال شده بیداد می ‌کرد. خبرچین ‌ها در ازای دریافت مبلغ ناچیزی، یهودیان را تحویل پلیس می ‌دادند. به این ترتیب هزاران نفر دستگیر و روانه کوره ‌های آدم ‌سوزی هیتلر شده بودند.

    آنا و تمام ساکنان خانه« پشتی» به اردوگاه ‌های مرگ فرستاده شدند و تنها اتو فرانک پدر آنا پس از اتمام جنگ از آشویتس نجات یافت. آنا در خاطراتش می ‌نویسد: « رادیوی مقاومت از اتاق گاز و کوره ‌های آدم ‌ سوزی می ‌گوید. من خشکم زده و سر جایم میخکوب می ‌شوم.»



    دفترچه خاطرات روزانه آنا توسط خانم میپ خیس، منشی پدرش در اتاقش پیدا شد. او و دوستانش در تمام آن دو سال وسایل مورد نیازشان را تأمین کرده بودند. آنا می ‌نویسد: « دوستان ما در این مدت هرگز کلمه ‌ای شکایت ‌آمیز و ناراحت ‌کننده بر زبان نیاوردند و با به خطر انداختن خود، زندگی ما را اداره کردند.»
    خاطرات انا بعد از جنگ بچاپ رسید و به ۶۰ زبان ترجمه شد و دهها فیلم از روی ان ساخته شد . نویسنده و یکی از نجات ‌ یافتگان آشویتس می ‌نویسد: « فکر کردن به سرنوشت چندین آنا فرانک ما را بیشتر از اندیشیدن به آن میلیون ها نفری که در سایه قرار گرفته ‌اند، منقلب می ‌کند. شاید هم باید این طور باشد. وگرنه چگونه می ‌توانیم درد و رنج میلیون ‌ها انسان فرستاده شد ه به اتاق گاز را تحمل کنیم؟»

    زندگی بلوط پیر و استوار هم در کتاب دوستش آنا و هم در باغ خانه ادامه پیدا کرد. درخت حتی وب سایت خودش را دارد.‌ در تمام این سال ‌ها مردم از سراسر دنیا به دیدن این موزه آمدند. آن ‌ها نام و پیام خودشان را به رسم یادگار بر روی برگ ‌های دیجیتالی بلوط نوشته ‌اند. درخت هزاران دوست دیگر در سراسر دنیا پیدا کرده. سمبل دوستی، امید و آزادی شده و در لیست آثار تاریخی جای گرفته است.

    شاید او هم این روزها نگران سرنوشت خودش است و با خودش ‌گوید: « این همه هیاهو برای چیست؟ من که هنوز سر پا هستم و تا به حال هم آزارم به کسی نرسیده است. چرا آرامشم را بر هم می ‌زنید و تنه ‌ام را با آزمایش هایتان سوراخ سوراخ می ‌کنید؟‌ »
    آیا درخت می ‌داند که سوداگران از حالا او را در سایت ‌هایشان پیش ‌فروش کرده ‌اند و مانند دیوار برلین برای هر تکه ‌اش قیمتی تعیین کرده و حتی بر ای هر میوه بلوطش صدها دلار تقاضا می ‌کنند!؟
    در چند روز گذشته بیش از ۴۰۰ مقاله درباره درخت آنا نوشته شده و خبرگزاری ‌ های بین ‌المللی ده ‌ها خبر و مصاحبه را پخش کرده ‌اند. تلاش‌های بنیاد درخت آنا فرانک در چند روز اخیر بالاخره به نتیجه رسید. کارشناسان بین ‌المللی آمدند و اعلام کردند که درخت را می توان نجات داد و شاید حتی صد سال دیگر ‌هم عمر کند. قاضی دادگاه تصمیم گرفت که حکم قبلی را لغو کند تا تحقیقات بیشتری در مورد امکان سقوط درختی که صدها تن وزن دارد، انجام شود. قاضی حتی شخصاً از باغ و درخت بازدید کرد.



    اثر یادبودی که برای انا فرانک و خواهرش مارگوت فرانک
    در گلزاری که در محل قدیمی برگن بلزن ( یکی از چندین
    اردوگاههای مرگ نازیها ) بنا گردیده است

    این همه تلاش، پول، وقت و انرژی برای حفظ یک درخت پوک شده که ۱۷۰ سال هم عمر کرده است، شاید اغراق ‌آمیز به نظر رسد. اما در کشوری که برای یک گنجشک به ناحق کشته شده، دفتر یادبود افتتاح می ‌شود، این همه تلاش برای حفظ زندگی درختی که سمبل امید و آزادی برای چند نسل بوده است، طبیعی به نظر می ‌رسد.

    ‌مدیر موزه آنا فرانک میگوید در صورتی که درخت قطع شود، قلمه ‌ای از آن را به جایش خواهند کاشت تا دوباره بلوطی زیبا و سرسبز شود. البته قرار است که صدها قلمه از درخت را در مدارسی که در دنیا به نام آنا فرانک نام ‌گذاری شده ‌اند، بکارند.

    فیلم کوتاهی از زندگی انا فرانک


    پــــــایـــــــــان

    Friday, November 23, 2007

    بمناسبت فرارسیدن سالگرد قتلهای زنجیره ئی ! و حکایت سرنوشت غم انگیز پروانه و داریوش فروهر



    سید محمد خاتمی رئیس جمهور وقت ایران که در
    زمان صدارت وی عنلیات قتلهای زنجیره ئي انجام
    گرفت !. خاتمی با نفرت انگیز خواندن این اعمال
    همواره نیز چنین ادعا نموده اطلاَعی در باره ان
    چه که در این مورد در اطرافش میگذشته نداشته



    سعید امامی ( اسلامی ) گه شایع است او
    فرمانده عملیاتی اجرای ان فجایع بوده !.
    بعد از فاش شدن موضوع سرکردگان
    رژیم بمنظور نجات خود از این رسوائي گناه
    را بر گردن وی انداخته و او را بزندان
    افکندند و در زندان نیز او را رها نکرده
    و با اعمال فشار های جسمی و روانی بر وی
    مانند با اوردن همسر وی به انجا و انجام
    شکنجه هائي به او در مقابل چشمانش مانند
    تجاوز جنسی امامی را وادار بنوشتن اعتراف
    به گناه و بر گردن گرفتن همه اتهامات نمودند
    و پس از چند روز نیز با خوراندن داروی
    نظافت ( واجبی ) به وی او را در حمام زندان به
    قتل رساندند

    مقدمه
    در اعلامیه زیر که به عنوان گرامیداشت از قربانیان قتلهای زنجیری که در سال ۱۳۷۷ ایرانی برابر با سال ۱۹۹۶ میلادی توسط گروهی از نانجیب ترین و سیاه ذهن ترین مسلمانان متاسفانه هم وطن ؟! که تمام هستی معنوی و انسانی خود را به شیطان فروخته بودند با روشهای سادیستیک و وحشیانه ئي انجام گرفته است
    جمع کثیری از فعالان سیاسی با صدور بیانیه ای یاد دو تن از این قربانیان را که پس از سالها چشیدن طعم تلخ وطن پرستی و مقاومت در برابر زورگویان داخل وطن بیشتر شناخته شده اند را به عنوان سمبلی برای دیگران داریوش فروهر و پروانه اسکندری فروهر را گرامی داشتند،!. اما افسوس از مشاهده نامی از سردمداران رژیم جمهوری اسلامی نیز که در این اعلامیه / یادداشت در کنار فرهیختگان امضا کننده امده باشد!!.
    داوید

    بنام خداوند جان و خرد
    زنده به خون خواهیت هزار سیاووش گردد از آن قطره خون کز تو زند جوش
    عشق به ایران به خون کشیدت و این خون کی کند ایرانی ار کس است فراموش
    یکم آذرماه، نهمین سالگرد به خون غلتیدن دو انسان آزادیخواه، دو رهرو مصدق بزرگ، پروانه و داریوش فروهر که روزگارشان پی زیست سرافراز ایران بزرگ و آزادی ملت همه در پیکار گذشت می باشد. یاد و خاطره آنان را گرامی می داریم.
    محمد آزادی، حمید آصفی، فریدون آقاسی، سعید آل آقا، ادیب برومند، لقا اردلان، فرزانه اسکندری، مازیار اصلانی، حسین اعرابی، فرشید افشار، علی اصغر افشارکهن، اسماعیل اقدسیه، محمود امامی، الهه امیرانتظام، عباس امیرانتظام، مهدی امینی زاده، احمد انصاری، محمد رضا ایرانی، ابوالفضل بازرگان، دادود هرمیداس باوند، مرتضی بدیعی، ترابعلی براتعلی، جهانشاه برومند، بهروز برومند، محمد بسته نگار، محمد حسین بنی اسدی، سیمین بهبهانی، محمو بهزادی، مهدی بهشتی، علی اکبر بهمنش، علی اصغر بهنام، فرامرز بیانی، حسن پارسا، خسرو پارسا، مسعود پدرام، حبیب الله پیمان، عبدالرضا تاجیک، ناصر تکمیل همایون، مسعود توانگر، غلامعباس توسلی، محمد توسلی، نصرالله توکلی نیشابوری، علی اصغر تهرانچی، محمد مهدی جعفری، نصرالله جمشیدی، مجتبی جهانی، اسماعیل حاج قاسمعلی، علی حاج قاسمعلی، عیسی خان حاتمی، ابوالفضل حکیمی، ولی خانونژاد، محمد حسین ختنی فر، اکبر خرازی، حسین خشایار دوست، محمد خلیل نیا، خلیل خلیلی پور، سید محمد علی دادخواه، حسین دادرسی فر، مرتضی دادرسی فر، رسول دادمهر، پرویز دبیری، عباس دخانی، داود درگاهی، جمال درودی، غلامحسین دهدشتی، عبدالله دی ثنا، حسین راضی، فاطمه رحمانی، غلامرضا رحیم، علیرضا رجایی، محمد جواد رجاییان، تقی رحمانی، منصور رسولی، علی رشیدی، بهمن رضاخانی، اشکان رضوی، جهانگیر رضوی، حسین رفیعی، فریبرز رییس دانا، رضا رییس طوسی، ناصر زرافشان، کورش زعیم، محمود زندیان، احمد زیدآبادی، علیرضا ساریخانی، احمد سامی، عزت الله سحابی، فریدون سحابی، هاله سحابی، منصور سروش، عباس سروعلیشاهی، بدری سعیدی، خسرو سعیدی، حسین سکاکی، عبدالفتاح سلطانی، مهرداد سید عسگری، خسرو سیف، سید محمد علی سیف زاده،




    دکتر محمد مصدق شخصیتی صاحب نام در فرهنگ
    سیاسی ایران که در دهه ۵۰ میلادی بر اثر ملی گردیدن
    نفت کشور شهرتی بسزا یافت ! داریوش فروهر از
    جمله پیروان سیاسی وی بود که در بالا بردن و رساندن
    او بمقام نخست وزیری نقش بسیار عمده ئي داشت


    ابراهیم شاکری، علی شاملو، محمد شانه چی، حسین شاه اویسی، حسین شاه حسینی، محمد شریف،
    موسی شیخ زادگان، هدی صابر، حسنعلی صارم کلالی، مهوش صالحی، هاشم صباغیان،عباسعلی صحافیان سیاوش صحت، احمد صدر حاج سید جوادی، نسرین صدری، مهدی صراف، مجید ضیایی، اعظم طالقانی، طاهره طالقانی، اکبر طاهری، محمد طاهری، امیر طیرانی
    شیرین عبادی، حسین عزت زاده، رضا علیجانی، محمد جعفر عمادی، محمود عمرانی، علی اصغر غروی، علیرضا غروی، سعید فاطمی، اسماعیل فاضل پور، ناصر فربد، محسن فرشاد، فاطمه فرهنگ خواه، اسماعیل فراهانی، ابوالقاسم فروزان، امیر فتاحیه، علی اصغر فنی پور، امیر قاضی، باقر قدیری اصلی، نظام الدین قهاری، مرتضی کاظمیان، امیر کاویان، هادی کحالزاده، محسن کدیور، کاوه کرمانشاهی، ناصر کلاری، ناصر کمیلیان، منوچهر کیهانی، محمود گرگین، بیژن گل افرا، علی اصغر گلسرخی، فاطمه گوارایی، دامون گیلانی، فرهاد لتایی (بهگو)، محسن محققی، محمد محمدی اردهالی، نرگس محمدی، سیمین مخبر، فرزین مخبر، سعید مدنی، مرضیه مرتاضی لنگرودی، غلامرضا مسموعی، رشید مظفری سردشتی، سیاوش مقدم، علی اکبر معین فر، صمد ملکی، محمد ملکی، هرمز ممیزی، احمد منتظری، سعید منتظری، خسرو منصوریان، اسد موسوی، علی اکبر موسوی خویینی، سید حسین موسویان، یوسف مولایی، عبدالله مومنی، مهدی مویدزاده، حمید منزه، ولی الله میرخانی، وحید میرزاده، ناصر میناچی، محمد حسین نایینیان، خسرو نجارزاده، محمود نعیم پور، محمود نکوروح، بهرام نمازی، حمید وارسته، حمید وارسته، حمید وحیدی منش، محمد وفایی، هادی هادیزاده یزدی، علیرضا هندی، احسان هوشمند، همایون هوشیار، ابراهیم یزدی، لطف الله یوسف قهاری، حسن یوسفی اشکوری.

    پروانه اسکندری فروهر

    Parvaneh Eskandari Forouhar,
    Dariush Forouhar's wif (born Parvaneh Majd Eskandari in 1938 - d. 1998) was an Iranian dissident and activist who was murdered during the Chain murders of Iran in November 1998.

    پروانه اسکندری مبارز سیاسی و عضو حزب ملت ایران بود. وی در سال ۱۳۷۷ به همراه همسرش داریوش فروهر در منزلشان در تهران به دست مأموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران به قتل رسید.
    این سلسله قتل های روشنفکران و آزادیخواهان ایران که بعدها به نام قتل های زنجبره ای معروف شد، در زمان ریاست جمهوری سید محمد خاتمی صورت گرفت. ادعاهای تایید نشده ‌ای حاکی از ان است که این قتلها از جانب و بفتوای ۳ تن بزرگان مذهبی حکومتی انجام گرفت



    داریوش فروهر که توسط ماموران اعظامی وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی که به خانه انان وارد شده و او و همسرش را با ضربات متعدد چاقو و بطرز وحشیانه ئی از جمله بریدن پستانهای همسرش پروانه اسکندری بقتل رساندند از جمله قربانیانی هستند که در دام این گروه وحشت وابسته به رژیم گرفتار امده بوده اند.

    داریوش فروهر

    داریوش فروهر مبارز سیاسی و رهبر حزب ملت ایران بود که همراه با همسرش پروانه اسکندری به قتل رسید.

    پروانه و داریوش فروهر از رهبران حزب ملت ایران که در پاییز ۱۳۷۷ در خانه خود در شهر تهران بدست مأموران سازمان اطلاعات و امنیت جمهوری اسلامی به قتل رسیدند. شرایط این قتل، فجیع و ددمنشانه گزارش شده است. قتل فروهرها در کنار قتل شماری دیگر از نویسندگان دگراندیش موج خشم ایرانیان داخل و خارج از کشور را برانگیخت و افکار عمومی جهان را متوجه وضعیت حقوق بشر شهروندان ایران کرد. هم
    ‌اکنون چندین سال از این رویداد می ‌گذرد و تاکنون پرونده قضایی این قتل ‌ها به فرجامی نرسیده و ناصر زرافشان، وکیل خانواده ‌ های قربانیان قتلهای زنجیره ئي که خود نیر چندین بار زندانی و سپس ازاد کردیده است به او گفته شده که پرونده مختومه اعلام شده ! انهم بی آنکه ریشه ‌های این قتل بطور علنی افشا گردند و عاملان ان فجایع به کیفر برسند

    Dariush Forouhar

    Please help improve this article or section by expanding it.
    Further information might be found on the talk page or at requests for expansion. (January 2007)
    Dariush Forouhar (1928-November 1998) was the leader of the Hezb-e Mellat-e Iran (Nation of Iran Party), a pan-Iranist opposition party in Iran which he founded in 1951. He was born in Isfahan and had formerly been the Minister of Labor in the Provisional Revolutionary Government of Mehdi Bazargan in 1979.

    According to Ali Razmjoo in Hezb-e-Pan-Iranist (also see links here), he was one of the founding members of the original Pan-Iranist Party of Iran with Mohsen Pezeshkpour. During the Pahlavi era, he had been very active in the anti-Shah nationalist movement and was a strong supporter of the democratically elected Prime Minister Mohammad Mossadegh.

    In the midst of post-revolutionary tensions in Iranian Kurdistan in 1979, Forouhar was part of a delegation sent by Tehran to negotiate with Kurdish political and religious leaders. Although this delegation's recommendations were never implemented by the central government and Kurdish revolt was dealt with harshly, Forouhar's attempts to reach a peaceful settlement with Kurds earned him respect among Kurds.

    He and his wife, Parvaneh Eskandari Forouhar, were assassinated in their home in 1998. The murders, which are believed to have been politically motivated, remain unsolved, although the general belief is that the Iranian Ministry of Intelligence was involved and had ordered the killings [1] [2] [3] [4] [5]. Under the public opinion pressure, the then Iranian president Mohammad Khatami formed a committee to follow up the case, which eventually asked for the resignation of the then Ministry of Information, Ghorbanali Dorri-Najafabadi. One of the main characters behind the case, Saeed Emami, was reported committing suicide while in prison.

    They are survived by their son, Arash, and daughter, Parastou. Both are politically active and continue to raise awareness of the plight of political dissidents in Iran.

    Ms. Shirin Ebadi, the lawyer of the Forouhars' relatives quoting Parastou says: "All evidences show that my father was preparing himself to go to prison, because at the time of his slaying, his shoes had no laces, he did not wear his wrist watch and had his wallet emptied of its contents and papers except for some money."



    قتل ‌های زنجیره ئی

    در پی کشته شدن داريوش فروهر، دبيرکل حزب ملت ايران و پروانه فروهر(اسکندری) در منزل مسکونی خود، محمد مختاری و محمدجعفر پوينده عضو کانون نويسندگان ايران، با چند روز فاصله از يکديگر، ربوده شدند و به شکلی يکسان به قتل رسيدند. مجيد شريف، نويسنده ومترجم و از اعضاي دفتر تدوين مجموعه آثار دكتر شريعتی، نهم آذر ۷۷ ناپديد شد و جسد او یک هفته بعد پیدا شد.در شهریور همان سال نیز پیروز دوانی از اعضای سابق حزب توده ناپدید شده بود جسد او هیچگاه یافت نشد).کمیته منتخب رییس جمهور، دستگاه قضایی و وزارت اطلاعات قتل ۴ نفر اول را "قتل های زنجیره ای" خوانده و بازجویی و محاکمه متهمان نیز حول همان ۴ قتل بررسی و انجام گردید. اما روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشر از همان ابتدا تعداد قتل ها را بیش از این اعلام کردند از جمله اندکی پس از این قتل ها روزنامه سلام خبر داد كه "اين ." جنايتكاران بيش از ۷۰ قتل را مرتكب شده اند ّ« آنان خواستار پیگیری تمام قتل ها و ترور های صورت گرفته در داخل و خارج از کشور در دهه شصت و هفتاد شده و همه قتل ها و ترور های سیاسی را تحت عنوان قتل های زنجیره ای بررسی می کنند.
    شروع قتلها‌
    داریوش فروهر (رهبر حزب ملت ایران) و همسرش پروانه اسکندری در عصر یک اذر ۱۳۷۷ در منزل شخصیشان واقع در محله فخرآباد تهران با ضربات چاقو به قتل رسیدند و جسدشان به نحو فجیعی مثله شد بود. به گفته برخی روزنامه نگاران سینه ‌های پروانه اسکندری بریده شده بود. در روزهای ۱۲ و ۱۸ آذر ، جسدهای دو نویسنده دیگر محمد مختاری و محمدجعفر پوینده پس از چند روز بی ‌خبری در جاده ‌های اطراف شهر و جسد معصومه مصدق (نوه دکتر مصدق که تازه به کشور بازگشته بود) در منزل شخصی ‌اش پیدا شد ، همگی خفه شده بودند.
    با توجه به باز تر بودن فضای مطبوعاتی و سیاسی کشور نسبت به سالهای قبل، این قتل ‌ها بازتاب فراوانی در داخل و خارج از کشور داشت و رسانه ‌های بین ‌المللی آنرا چالشی بزرگ در مسیر اصلاحات در ایران دانستند. سیدمحمد خاتمی رئیس جمهوری اسلامی وقت این قتل ‌ها را محکوم کرد و نفرت ‌انگیز خواند. دیگر مسؤولین نیز موضع ‏گیری کردند.

    کمیته تحقیق خاتمی
    با توجه به حساسیت شدید جامعه نسبت به قتل ‌ها و وعده خاتمی برای مجازات عاملین آن، بلافاصله بدستور خاتمی کمیته ‌ای ويژه، مرکب از علی يونسی، رئيس وقت سازمان قضايی نيروهای مسلح؛ سرمدی، معاون وزير اطلاعات و علی ربيعی، مسؤول اجرايی دبيرخانه شورای عالی امنيت ملی مسئول پیگیری قتل ‌ها شدند. (عدم دعوت خاتمی از دری نجف ‌آبادی وزیر وقت اطلاعات برای شرکت در این کمیته عدم اعتماد دولت به او را نمایان ساخت. وی تنها وزیر راستگرای دولت بود که با هماهنگی خامنه ‌ای انتخاب شد و سال بعد استعفا داد).
    علی ربیعی یکی از اعضای کمیته تحقیق خاتمی پیرامون چگونگی شناسایی و دستگیری متهمین می ‌گوید: «ما به افراد عمده اين گروه يعنی عاليخانی و سعید امامی(اسلامی)، بدون ترديد شك داشتيم و حدس قوی می ‌زديم كه قتل ‌ها كار آنهاست. لذا يك برنامه ‌ای در جلسه ‌ای ريخته شد كه من يقين داشتم كه به گوش سعید امامی اسلامی می ‌رسد. در آن جلسه گفتيم كه قرار است در چند روز آينده اين افراد دستگير شوند و اتفاقاً با آقای يونسی نيز هم ‌نظر بوديم. بحث بازداشت به ضعيف ‌ترين حلقه اين فشار وارد كرد و به نظر من موسوی حلقه ضعيف آن ‌ها بود. اينها می ‌خواستند مسأله را سريعتر بگويند كه بله اين كار را كه كرديم تشكيلاتی بود و اين، آنها را شب ساعت ۱۲ بود كه بنده در منزل بودم و كسی زنگ زد و گفتند كه با شما كار دارند . رفتم دم در و ديدم كه بله! يكی از همين متهمان به در منزل آمده است. با وی قرار گذاشتم كه فردا به اداره بيايد و بعد با هم صحبت كنيم. او صبح به اداره آمد و از ۹ صبح تا يك بعد از ظهر ماجرای قتلها را و بخشی از اين مسائل را اين فرد را به من گفت. حدود سه ساعت از گفت. من همان جا به آقای خاتمی تلفن زدم كه به نظر من قصه روشن و باز شده است. حداقل اين است كه بخش ‌های عمده ‌ای از حدسيات ما درست بوده و می ‌توان آن را پيگيری قضايی كرد

    برای متهمین که از مقامات رده بالا بودند و برای تکمیل پرونده و محاکمه تحویل سازمان قضایی نیروهای مسلح شدند که همچون سایر بخش ‌های قوه قضائیه زیر نظر رهبر اداره می ‌شود اما به درخواست سازمان مذکور کمیته تحقیق خاتمی انحلال خود را اعلام نکرد.
    علی ربیعی در مصاحبه با خبرگزاری دانشجویان سال بعد اطلاعات بیشتری درباره انحلال کمیته تحقیق خاتمی ارائه داد: «در همان زمان جناب آقای نيازی با بنده صحبت كردند و ايشان فرمودند كه اگر كميته اعلام انحلال نمايد، ما را با مشكل مواجه می ‌كند. مردم تصور می ‌كنند كه رئيس جمهور پشت اين پرونده نيست و با اين جوی كه در جامعه است، كار ما با مشكل مواجه می شود. شما اين را اعلام نكنيد. من نظر آقاي نيازی را خدمت آقای رئيس جمهوری عرض كردم و در واقع آقای رئيس جمهوری هم متقاعد شدند كه انحلال كميته اعلام نشود.»

    بر اثر پافشاری رئیس جمهور وقت ایران، محمد خاتمی، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۷۷ طی اطلاعیه ئي قبول کرد که عده ئی از اعضای آن وزارتخانه در طراحی قتل ‌ها دست داشته ‌اند.
    در ۱۴ دی ۱۳۷۷ روزنامه شرق یک روز قبل از انتشار چنین اطلاعیه در یادداشتی از جریانات پشت پرده قتلهای زنجیره ئي اینچنین روایت کرده بود :    
    نمی ‌توان تصور کرد افرادی از درون قدرت به مرحله ‌ای از انحراف و ضلالت رسیده باشند که انجام جنایاتی از این نوع را مشروع بدارند و بپندارند با چنین جنایات و ظلم ‌هایی می ‌توان به اسلام و نظام اسلامی خدمت و آن را تقویت کرد

    ویدیوی زیر صدای سخنرانی پرستو دختر پروانه و داریوش فروهر
    است که در سالگرد قتل شرم اور پدر و مادرش بدست عمال نانجیب
    رژیم جمهوری اسلامی در سال ۲۰۰۶ بیان گردیده



    پــــــایــــــان The End

    Wednesday, November 21, 2007

    سالروز ولادت ابوالحسن علی بن موسی (ع) ملقب به «رضا» امام هشتم از ائمه اثنی عشر (ع) و دهمین معصومین از چهارده معصوم (ع ) را تبریک میگوئیم



    بارگاه و مرقد مطهر حضرت امام رضا ( ع ) در مشهد

    تهیه و تنظیم : داوید
    نوامبر ۲۱ / ۲۰۰۷

    ویدیو موزیک * هجران * علیرضا افتخاری


    ویدیو موزیک * خورشید فردا * محمد اصفهانی


    موزیک ویدیو * طلوع * معیـــــــــن

    Tuesday, November 20, 2007

    Nuremberg trial of Nazis begins 1945 ! به بهانه سالگرد شروع محاکمات سران المان نازی در دادگاه نورمبرگ المان

    تهیه و تنظیم : داوید
    نوامبر ۲۱ / ۲۰۰۷

    منابع استفاده شده برای استفاده
    از عکسها : گوگل ، ویکی پدیا ،
    سایتهای هالاکاست ، قربانیان
    هالاکاست ، بازماندگان هالاکاست ،
    موزه یاد واشم اسرائیل ، موزه وحشت
    در برلین ، موزه هالاکاست واشینگتون
    دی سی ، موزه تالورنس ( تحمل )
    لس انجلس ، ،سایت اصلی نورمبرگ

    گزارش نوشتاری بر گرفته از بی بی سی












    جسد کودک یهودی در پیاده رو خیابان که از فرط گرسنگی جان داده و عابران بدون توجه از کنار او میگذرند


    قربـــــــانیــــــــان یهـــــــودی


    کتک خوردن اسیری یهودی در اردوگاه مرگ توسط افسران المانی


    علامت ستاره داود * ماگن داوید * که به امید
    برافراشتن پرچم ان یهودیان به مدت ۲۵۰۰ سال
    از هر چه داشتند گذشتند تا به دیدن ان نائل
    گردند ! اما ۶ ملیون تن از انان بخاطر جمعی
    شیطان صفت کثیف یهود ستیز هرگز شانس انرا
    نیافتند


    علائم و سمبلهای یهودی که با نگه داشتن اعتقادی از انان یهودیان
    توانستند خود را در میان اقوام و ملل زنده و پایدار نگه دارند


    دیوار ندبه * ‌کوتل همعراوی * بعد از ۲۵۰۰ سال
    از زیر خاکستر قربانیان یهودی سرفرازانه برخاست


    علامت صلیب شکسته المان نازی ! علامتی که تا کنون شیطان هم ان را برازنده خود ندیده


    اندام نحیف و رنجور کودکان یهودی که بر اثر
    ازمایشهای پزشکی که معمولأ بر روی حیوانات
    انجام میشوند اما بر روی انان عمل گردیده
    اینچنین درمانده و مستاصل و در ارزوی مرگ
    به کناری ایستاده اند


    اجساد روی هم انباشته یهودیان در اردوگاههای مرگ نازیها


    صحنه ئی از دادگاه نورمبرگ


    نازیهای فعال در به اتش کشیدن دنیا و افرینندگان فاجعه هالوکاست در حین محاکمه


    The Süddeutsche Zeitung announces "The Verdict in Nuremberg." Depicted are (left, from top): Goering, Hess, Ribbentrop, Keitel, Kaltenbrunner, Rosenberg, Frank, Frick; (second column) Funk, Streicher, Schacht; (third column) Doenitz, Raeder, Schirach; (right, from top) Sauckel, Jodl, Papen, Seyss-Inquart, Speer, Neurath, Fritzsche, Bormann. Image from Topography of Terror Museum, Berlin
    بزرگترین سازمان مطبوعاتی المان بنام ( سادختش زیتونگ ؟ ) که در مونیخ منتشر میشود نتایج محاکمه خونخواران المان نازی و محکومیت انان را به این ترتیب گزارش کرده است : ( بالا از چپ ) گورینگ ، هس ، ریبنتروپ ، کیتل ، کالتر ، براونر ، روزنبرگ ،فرانک ، فریک ، ( ردیف دوم ) فانک ، استریخر ، اسخاشت ، ( ردیف سوم ) دونیتز ، رادر ، ،شیراک ، ( قسمت بالا از راست ) ساکل ، جاد ، ،پاپن ، ،سیس ـ اینکوارت ، اسپیر ، نورات ، فریتسخ ،بورمن ،( عکسها از موزه وحشت ) در برلین میباشند



    1945: NUREMBERG TRIAL OF NAZIS BEGINS.

    Twenty of Germany's Nazi leaders have gone on trial in the German city of Nuremberg charged with war crimes.

    The four judges who make up the International Military Tribunal took their seats at 1000 hours to hear the charges read out.

    The offences included waging a war of aggression, violating the customs of warfare and committing crimes against humanity.

    هر سلول توسط یک سرباز امریکائی نگهبانی میشود

    The three major wartime powers, the United States, Soviet Union and Britain will sit on the tribunal, and France has also been awarded a place.

    The British president of the tribunal, Justice Geoffrey Lawrence, opened the trial, calling it "unique in the history of the jurisprudence of the world and of supreme importance to millions of people all over the globe.

    War crimes
    جنایات بشری

    alt=""id="BLOGGER_PHOTO_ID_5135135627581484962" />

    گور دستجمعی یهودیان در یکی از اردوگاههای مرگ

    "For this reason there is laid upon everybody who takes any part in this trial the solemn responsibility to discharge his duties without fear or favour in accordance with the sacred principles of law and justice," he said.

    The accused include Hermann Goring, Commander of the Luftwaffe, Admiral Karl Donitz, who became German president following Hitler's death, Albert Speer, a close friend of Hitler's, and Martin Bormann, successor to Hess as Nazi Party Secretary, is being tried in his absence.

    They were seated in two rows in the dock, which has been specially adapted to contain all 20 of them. American military police in their trademark steel white helmets were seated behind and at either end of the dock.

    The whole day's sitting was then taken up with the simultaneous reading of the 24,000-word indictment in four different languages.


    فضای دادگاه نورمبرگ که از طبقه بالا دیده میشود

    Everyone in the court was issued with headphones to allow them to hear the charges being read in their native languague, but the accused showed little interest.

    They are represented by counsel and the prosecution has made available all its documents to allow a just defence.


    تابلو سازمان نجات یافتگان هالوکاست

    Talks about how to punish the Nazi leadership once the war ended began months ago.

    The British Government wanted to shoot the leaders once they were caught and formally identified - but the Soviet Union and US favoured a legal process.

    The International Military Tribunal was finally set up on 8 August by which time the main parties had agreed a compromise on a set of internationally recognised offences.


    The Nuremberg judges, left to right: John Parker, Francis Biddle, Alexander Volchkov, Iona Nikitchenko, Geoffrey Lawrence, Norman Birkett
    They had also accepted Soviet insistence that only Axis aggression was covered by the new court - otherwise the Soviet authorities would have been in the dock as well for carving up Poland in 1939 and attacking Finland three months later.
    قاضیهای دادگاه نورمبرگ ، از راست به چپ : جان پارکر ، فرانسیس بیدل ،الکساندر ولچکاف ، لونا نیکیچنکاف ، جفری لاورنس و نورمن بیرکت

    The defendants are expected to enter their pleas in the morning - most are expected to plead not guilty.


    ساختمان زندانی در نورمبرگ که سران نازی در انجا نگاهداری میشدند

    In Context

    The case against the leaders of Nazi Germany opened the following morning with an address by the American chief prosecutor, Justice Jackson. His 20,000-word speech took up most of the day's sitting.

    All 20 men pleaded not guilty.

    The trial lasted until 1 October 1946 when 11 of the Nazi leaders were sentenced to death by hanging. Martin Bormann was also sentenced to death in his absence.

    Three of the defendants, including Hess, were given life sentences and the remaining four were sentenced to jail terms of between 10 and 20 years.

    Verdicts of not guilty were recorded on three men, financial expert Hjalmar Schacht, Nazi politician and diplomat Franz von Papen and senior Nazi official Hans Fritzsche. The Soviet representative on the tribunal recorded his opposition to this decision and the verdict on Hess.


    جسد گورینگ بعد از خودکشی که در سلولش بافته شد

    Hermann Goering committed suicide the day before his planned execution by swallowing a cyanide pill. On 16 October 1946 the ten remaining defendants were hanged.

    A second set of trials of lesser war criminals was conducted at the US Nuremberg Military Tribunals and included the famous Doctors' Trial, which heard evidence against 23 German physicians who conducted experiments on concentration camp prisoners.

    Altogether there were four more military tribunals in Nuremberg, the last one of which finished in April 1949.

    PHOTOS : THE NUREMBERG TRIALS













    صحنه هائی از بازداشتگاههای مرگ المان نازی و قربانیان ان بعد از تصرف انان توسط قوای متفقین some scenes of different
    concentration camps after the Americans for the first time got into them!.



    A small part of " The verdict " a movie which the great stars , Spencer Tracy , burt Lankaster , Maximilian Shell & Richard vidmark were playing as the main charectors in the Nuremberg Trial of Nazis!! قسمتی از فیلم * محاکمه نورمبرگ * که با شرکت بزرگان هالیوود از جمله اسپنسر تریسی ، برت لنکستر ، ماکزی میلین شل و ریچارد وید مارک تهیه شده بود !. در این قسمت از ان اسپنسر تریسی که نقش قاضی دادگاه را بازی میکند پر اثر ترین صحنه ان را به نمایش میگذارد



    THE END. پایان