عـــــزاداری سیدالشهدا حرمت الهی را نمی شوید
مقاله ئی تحقیقی از وحید کاظم زاده قاضی جهانی
بر گرفته از
تهیه و تنظیم : داوید
بیست و دوم ژانویه ۲۰۰۸
باورنادرست برخی بر آن است كه هر عملى كه به قصد عزادارى صورت گيرد، شرعيت لازم را دارد و عزادارى امام حسين(ع) از همه حرمت ها استثناء مى باشد و به قولی نفس عزاداری برای امام حسین (ع) می تواند حرمت شناخته شده الهی را حلال ساخته و تبعات منفی آن را بشوید. از اين رو، طبق اين باور نادرست ، قمه زنى و برخى اعمال نامتعارف مانند لطمه زدن به سر ، صورت ، کتف ها ، پشت و دست ها و جاری ساختن خون از آن فى حد نفسه وماوراى شرايط موجود جامعه حلال است.و بدتر از آن زمانی است که به این باور نادرست چنین القا گردد که با زدن یک قمه بر سر تمامی گناهان یکساله اش حتی قضای نمازهای نخوانده اش جبران می گردد.
قمه زنی ازبدعت هایی است که توسط برخی از عزاداران امام حسین(ع) اجرا می شود و در تأسی به مجروح و شهید شدن حضرت ابا عبدالله(ع) و شهیدان کربلا و به عنوان اظهار آمادگی برای خون دادن و سر باختن در راه امام حسین(ع) صبح روز عاشورا، با پوشیدن لباس سفید و بلندی هم چون کفن، به صورت دسته جمعی قمه بر سر می زنند و خون از سر بر صورت و لباس سفید جاری می شود. بعضی برای قمه زنی نذر می کنند و بعضی هم این نذر را برای کودکان انجام می دهند و بر سر آنان تیغ می زنند، در حدی که از محل آن خون جاری می شود.
این کار از نظر شرعی پایه و مبنای دینی ندارد و صرفاً از روی علاقه شیعیان به حضرت سیدالشهداء(ع) انجام می گیرد البته این احساسات و عواطف دینی باید در مسیر صحیح هدایت شود به نحوی که انگیزه و شور جهاد و شهادت بیافریند، به علاوه آنان که حاضرند به خاطر امام حسین(ع) خون بدهند بهتر است که خون خویش را به درمانگاهها و مراکز انتقال خون اهدا کنند یا با تأسیس بانک خون از فداکاران و ایثارگران داوطلب در روز عاشورا خون گرفته شود تا از این طریق جان انسانهای نیازمند نجات یابد گرچه این کار شاید مثل قمه زنی بر طرف کننده حس عاطفی فرد نباشد ولی قطعاً رضایت خداوند و حضرت سید الشهداء(ع) و آقا امام زمان(عج) را بیشتر در پی خواهد داشت فقهاء نیز آن را در صورتی که ضرری نداشته باشد مجاز می دانند. اکثر فقهاء معاصر نیز به خاطر تأثیر نامطلوب آن بر افکار دیگران و موجب وهن مذهب، آن را ممنوع دانسته اند، البته شرایط زمانی نیز در این مسأله بی تأثیر نیست.
امام خمینی(ره) در پاسخ به استفتایی که در سالهای اول انقلاب شده بود فرمودند: (در وضع موجود قمه نزنند...) آیت الله خامنه ای هم در مورد خرافه زدایی از عزاداری فرمودند:(قمه زدن هم از آن کارهای خلاف است... این یک کار غلطی است که عده ای قمه ها را بگیرند و بر سر خود بزنند و خون بریزن د... کجای این کار عزاداری است؟ این جعلی است. این ها چیزهایی است که از دین نیست) و فی الواقع ایشان این کار را خلاف و خرافه دانسته اند.
به هر حال در شرایطی که دشمنان اسلام سعی در منزوی کردن مسلمانان دارند و با حیله هایی می خواهند اسلام را خرافی و مسلمانان را بی منطق معرفی کنند، انجام این گونه اعمال که در متن دین وجود ندارد و در حال حاضر موجبات وهن شیعه و عزاداری را فراهم می کند و به نظر خلاف عقل است و کاری عقلائی نیست و بایستی به جای آن سراغ مراسمی رفت که عظمت اهداف عاشورای حسینی را بیش از پیش آشکار می سازد و اگر جمعی از بزرگان فقهای شیعه در زمان خود بعضی از این کارها را به دلائلی اجازه فرموده اند، قطعاً در این زمانه با در نظر گرفتن شرایط و اوضاع کنونی نظر دیگر داشتند..
در نگاهی تفضیلی به مقوله عزاداری برای امام حسین(ع) در می یابیم که در هيچ يك از فرمايش معصومين(ع) پيرامون فضيلت عزادارى براى امام حسين(ع) به امرى غير از گريه كردن توصيه نشده است. اگر رواياتى كه در ثواب و پاداش تعزيه برسالار شهيدان وارد شده است، مطالعه شود، هيچ توصيه اى غير از گريستن و زيارت كردن قبر مطهرشان، ديده نخواهد شد.
آنچه كه اسلام را از ساير مكاتب متمايز مى سازد، اعتدال آن در همه عرصه هاى زندگى است. دين ما با عواطف و احساسات مبارزه نكرده است، بلكه آن را به عنوان بخشى از وجود انسان پذيرفته است. زمانى كه ابراهيم فرزند خردسال پيامبر اسلام ازدنيا رفت، ايشان از سر ترحم گريستند، اما اجازه زياده روى ندادند و چون مردم خورشيد گرفتگى را به مرگ فرزند ايشان مرتبط ساختند، ايشان نه تنها تاييد نكرد،بلكه به صراحت فرمود كه هستى كار خود را تحت تدبير خدا انجام مى دهد و به مرگ فرزند من ربطى ندارد و ایشان با این موضع گیری اولا جلوی هر گونه خرافه را گرفتند و ثانیا با عدم بی قراری مفرط اجازه ندادند تعقل مغلوب احساساتشان گردد. بنابراين اصل عزادارى و سوگوارى، بخشى از زندگى ما ونيازى از نيازهاى عاطفى ماست و نمى توان آن را نديده گرفت، اما سخن در اعتدال آن است. دين ما اگر چه با سوگوارى مبارزه نكرده است، اما اجازه زياده روى نيز نداده است. به همين جهت است كه در روايات فراوان از تند روى در سوگوارى نهى شده است و حتى در برخى از موارد، كفاراتى چون كفاره شكستن روزه ماه رمضان ومشابه آن قرار داده شده است.
خداوند متعال در آيات بسيارى گرفتارى ها و مصيبت هاى مختلف را به عنوان بخشى از زندگى انسان معرفى مى كند و به او متذكر مى شود كه در ميان سختى ها آفريده شده است(لقد خلقنا الانسان في كبد) ياد آورى مى كند كه سختى ها و خوشى ها دردنيا هم آغوش همند و در اين دنيا به همزيستى رسيده اند(فان مع العسر يسرا).خداوند متعال نظر به سختى ها و مصائب پيامبر بزرگوار اسلام، بارها او را به صبر وشكيبايى دعوت مى كند و از او مى خواهد تا تحمل خود را از دست ندهد.
با در نظر گرفتن ده ها آيه و صدها روايت، به اين نتيجه خواهيم رسيد كه راه اسلام درگرفتارى ها، صبر و مقاومت است، نه جزع و فزع و بى تابى كردن.علاوه بر آن روايات فراوانى وارد شده است كه از زياده روى درسوگوارى نهى كرده است. در اين بخش برخى از آنها را ذكر مى كنيم و علاقه مندان رابه مطالعه منابع روايى ارجاع مى دهيم:
ـ ۱ ـ
عن ابن مسعود، قال قال رسول اللّه (ص): ليس منا من ضرب الخدود و شق الجيوب، رسول خدا(ص) فرمود: كسى كه بر گونه هايش بزند و يقه اش را پاره كند از مانيست.
ـ ۲ ـ
. عن جابر عن ابي جعفر (ع)، قال: قلت له: ما الجزع؟ قال
اشد الجزع الصراخ بالويل و العو يل و لطم الوجه و الصدر و جز الشعر من النواصي و من اقام النواحة فقدترك الص بر و اخذ في غير طريقه الحديث، از امام باقر(ع) سؤال كردم كه جزع چيست؟ ايشان فرمودند:
بدترين نوع جزع داد وفرياد كردن و واويلا گفتن و ضربه زدن به صورت و سينه و كندن موهاى پيشانى است.كسى كه نوحه سرايى كند صبر را ترك كرده است و در غير روش اسلام قدم برداشته است.
ـ ۳ ـ
. قال: و قال رسول اللّه(ص) لفاطمة حين قتل جعفر بن ابي طالب: لاتدعي بذل ولاثكل و لا حزن و ما قلت فيه فقد صدقت، زمانى كه جعفر بن ابى طالب به شهادت رسيد، حضرت رسول(ص)به دخترشان فاطمه(س) فرمودند: در عزاى جعفر با خوارى و مانند مادران فرزند از دست داده و بااندوه، نوحه سرايى مكن و هر آنچه كه در حال عزادارى مى گويى، راست باشد.
در اين روايت از زياده روى در عزادارى حتى در مورد بزرگانى چون جعفر نهى شده است.
ـ ۴ ـ
. ان رسول اللّه (ص) قال لفاطمة (ع): اذا انا مت فلا تخمشي علي وجها و لا ترخي علي شعرا و لا تنادي بالويل و لا تقيمن علي نائحة... ، رسول خدا به فاطمه (س) فرمودند: زمانى كه من وفات كردم، به صورتت چنگ مزن و موهايت را پريشان مكن و صدايت را به واويلا گفتن بلند مكن و بر من نوحه مخوان.
در اين روايت از زياده روى در عزادارى در مورد بهترين بندگان خدا نيز نهى شده است. ايشان با اينكه مى دانستند كه مصيبتشان بر دخترشان فاطمه(س) بسيار گران است، با اين حال آن حضرت را از اعمالى كه در عصر جاهليت مرسوم بوده است،نهى كردند و از ايشان خواستند تا مراعات متانت را حتى در مرگ پدرى چون رسول خدا(ص) بنمايد.
ـ ۵ ـ
. عن جراح المدائني، عن ابي عبد اللّه (ع) قال: لايصلح الصياح على الميت و لاينبغي، و لكن الناس لايعرفونه و الصبر خير، امام صادق(ع) فرمود: داد و فرياد كردن بر ميت سزاوار نيست، اما مردم نمى دانند، وحال آنكه صبر بهتر است.
ـ ۶ ـ
. امام سجاد(ع) نقل مى كنند كه شب عاشورا، همان شبى كه پدرم در صبح آن به شهادت رسيدند من در خيمه بودم و عمه ام زينب از من پرستارى مى كرد. پدرم درخيمه خود نشسته بودند و غلام ابوذر هم شمشير ايشان را آماده مى كرد.
در اين حال پدرم با خود اين شعر را مى خواند:اى روزگار اف بر تو باد چه طلوعها و غروبهايى بر تو شده است و تو چقدر از همراهان و طالبانت را كشتى آرى روزگار به كسى راضى نمى شود و تمام امور به سوى خدا باز مى گردد و هر زنده اى راه مرا خواهد پيمود ايشان اين ابيات را دو يا سه بار خواندند، من با شنيدن آنها فهميدم كه مقصودشان چيست. چشمانم پر از اشك شد، اما جلوى خودم را گرفتم و يقين كردم كه بلا نازل شده است. اما عمه ام كه اين اشعار را شنيد، به اقتضاى طبيعت زنانه كه دل نازك و بى تابى دارند، نتوانست جلوى خودش را بگيرد و از جايش جهيد و در حالى كه سرش برهنه بود و لباس خودش را مى كشيد، به سوى خيمه برادرش كه در كنار خيمه ما بود،دويد. زمانى كه خدمت امام رسيد، عرض كرد: واويلا اى كاش مرگ من امروز فرامى رسيد. مادرم فاطمه، پدرم على، برادرم حسن، همه مردند. اى يادگار گذشتگان من و اى بهترين ماندگان من. امام حسين(ع) به ايشان نگاه كرد و فرمود: خواهرم، مباداشيطان بر تو چيره شود و بردبارى را از تو بگيرد. چشمان امام پر اشك شد و فرمود:خواهرم اگر مرغ صحرا رها مى شد، در لانه خود مى خوابيد. عمه ام گفت: آيا توخودت را به گرفتارى مى اندازى؟! گرفتارى تو قلب مرا بيش از هر چيزى مجروح ساخته است و تحمل آن از هر چيزى سخت تر است. اين را گفت و به صورتش زد.دستش را در گريبان كرده و يقه اش را پاره كرد و غش كرد و بر زمين افتاد.
پدرم بلندشد و آب به صورت خواهرش زد و گفت: خواهر عزيزم از خدا بترس و در گرفتارى كه خدا برايمان پيش آورده است، صبور باش و بدان كه همه اهل زمين خواهند مرد واهل آسمان نيز باقى نخواهند ماند. همه چيز غير از خدا از بين خواهد رفت. همان خدايى كه تمام مخلوقات را با قدرتش آفريد و آنها را برانگيخت و آنها دوباره به سوى او باز مى گردند و او تنهاست.
پدرم بهتر از من بود، مادرم بهتر از من بود، برادرم بهتر از من بود و براى من و براى هر مسلمانى رسول خدا سرمشق پسنديده اى است. امام با اين تعبيرات عمه ام راتسلى داد و گفت: خواهر تو را قسم مى دهم و از تو مى خواهم كه قسمم را ناديده نگيرى، زمانى كه من به شهادت رسيدم براى من گريبان چاك مكن، به صورتت چنگ مزن، صدايت را به واويلا بلند مكن. سپس عمه را آورد و در كنار من نشاند و خود به نزد اصحابش رفت... .
اين روايت از جهاتى با تمام روايات سابق تمايز دارد، زيرا در مورد سوگوارى براى حساس ترين شخصيت ها وارد شده است.
به نظر مى رسد كه اين روايت و روايت چهارم جواب كاملى است براى همه شبهاتى كه در اين باب مطرح مى شود و روشن مى كند كه حتى در عزاى امام حسين(ع) نيزنبايد اعمال منافى با متانت انجام داد و صرف اينكه زنان حاضر در كربلا، اقدام به لطم وامثال آن كرده اند، دليل بر جواز نمى شود، زيرا اين عمل نتيجه شرايط بسيار دشوارى بوده است كه بر آنها تحميل شده بود و آنها نيز طبق طبيعت زنانه خودشان بى تابى كرده اند. در اين روايت، امام حسين(ع) خواهرش را قسم مى دهد و از او مى خواهد كه قسمش را نشكند و به آن عمل كند. از او مى خواهد كه گريبان پاره نكند، به سر وصورت خود نزند، صدايش را بلند نكند و صبور باشد.
امام (ع) مى فرمايد: «خواهرم مراقب باش كه شيطان حلمت را از تو نگيرد»، يعنى اين اعمال زمانى از انسان ظاهر مى شود كه شيطان بر انسان مسلط شود. بنابراين بى پايه بودن بهترين دليل قائلين به جواز كه عملكرد حضرت زينب و زنان كربلا است، روشن مى شود. جالب آن است كه امام سجاد(ع) اگر چه عمه اش را ملامت نمى كند، اماعملكرد ايشان را تاييد هم نمى كند، بلكه مى فرمايد: «من خودم را نگه داشتم، ولى چون زنها رقيق القلب هستند، عمه ام با شنيدن سخنان پدرم بى تاب شد و به سوى ايشان دويد». البته آنچه حجت است فقط قول و عمل معصوم است.
با اين بيان روشن مى شود كه مقتضاى حكم اوليه در مورد قمه زنى و هر نوع عمل نامتعارف در عزادارى ها حرمت است.
سر شكستن حضرت زينب(س) مورد ديگرى كه برخى به آن استدلال كرده اند، سر شكستن حضرت زينب (س)است كه حكايت آن از اين قرار است:
هنگامى كه كاروان اسرا را به كوفه وارد كردند، مردم كوفه به تماشا آمده بودند وزنانشان گريه مى كردند، ام كلثوم سر از محمل بيرون آورد و به ايشان فرمود: بس كنيداهل كوفه! مردانتان ما را مى كشند و زنانتان بر ما مى گريند! داور ما و شما خداوند درروز قيامت باشد. در اين هنگام، ناگهان سرهاى شهدا و پيشا پيش آنها سرمبارك سيدالشهداء را كه بر نيزه كرده بودند، وارد كردند، ناگاه چشم حضرت زينب(س) به سربريده برادرش افتاد كه بر نيزه بود و نيزه دار آن را به راست و چپ حركت مى داد،حضرت زينب(س) كه اين صحنه را ديد، سرش را به جلوى محمل كوبيدند و خون از زير موهايش جارى شد، بعد پارچه اى را روى آن گذاشته و اين اشعار را در رثاى برادر زمزمه كرد:
« اى هلال من زمانى كه تو كامل شدى خسوفى رخ داد و تو به تدريج غروب كردى.اى پاره دلم هيچ گاه گمان نمى كردم اين سرنوشت براى تو رقم خورده باشد.»
همان طور كه گذشت، حضرات معصومين از چنين اعمالى نهى كرده بودند. اماسؤالى كه در اينجا مطرح است اين است كه اگر امام حسين(ع) خواهرشان را قسم دادند و حتى تذكر دادند كه مبادا شيطان را بر خود چيره سازى، با اين فرض چراحضرت زينب(س) اقدام به لطم وپريشان كردن مو و شكستن سر خود كردند، آياتذكر امام حسين در شب عاشورا را فراموش كرد؟ به يقين حضرت زينب(س) ازاولياى خاص خدا بودند و از علم لدنى بى بهره نبوده اند، از اين رو ممكن نيست برخلاف تذكر امام(ع) چنين اعمالى را مرتكب شده باشند. پس بايد در تفسير روايات بيشتر دقت كرد تا روشن شود كه ميان اين روايات و روايات بخش قبلى هيچ نوع معارضه اى وجود ندارد و اين روايات بر جواز اين اعمال دلالت نمى كند.
اولا، نقل حوادث عاشورا توسط امام معصوم(ع) در زيارت ناحيه مقدسه دليل بر تاييدآن حوادث نيست، امام در حال مرثيه سرايى است و مى خواهد اوج مظلوميت سيدالشهداء را بيان كند، نه اين كه حكم فقهى كيفيت عزادارى زنان حرم را بگويد.
ثانيا، عملكرد زنان شهدا حجت شرعى نيست، خصوصا در فضاى آشفته اى كه در آن لحظات پيش آمده بود. همزمان با به زمين افتادن امام(ع) لشكر كوفه به خيمه ها حمله كردند و خيمه ها را به آتش كشيدند روسرى را از سر زنان كشيدند و زنان رامى زدند، بعضى از ايشان با سر و پاهاى برهنه به هر سو مى دويدند. كار به جايى رسيده بود كه حتى برخى از افراد غيور در لشكر عمر سعد نتوانستند آن وضع راتحمل كنند و از آن ممانعت كردند. آيا مى توان در آن فضاى تيره و آشفته از عملكردزنان حرم حكم شرعى استنباط كرد؟ آنان در مقام اضطرار بودند، تمام فشار دنيا دريك لحظه به قلب ايشان وارد شده بود، تصور كنيد زنان بى دفاعى را كه همه عزيزانشان در يك نيمه روز كشته شدند و اينك خود مورد هجوم لشكر قرار گرفته ودر معرض اسارت و سرنوشتى، نامعلوم بودند. اگر فقيهى بخواهد از اين صحنه حكم شرعى استنباط كند نهايتا حكم استنباط شده مختص چنان وضع و حالى خواهد بود،يعنى كه اگر كسى در چنان وضعى قرار گرفت مى تواند همان كارها را انجام دهد، امانمى توان عملكرد او را مجوزى براى انجام همان كارها در وضعيت طبيعى و عادى قرار داد.
ثالثا، دليلى وجود ندارد كه نشان دهد حضرت زينب(س) نيز مانند بقيه زنها به سر وصورت خود زده باشد، در مقاتل نيز ننوشته اند كه شخص حضرت زينب چنين كارى كرده باشد، بلكه در زيارت ناحيه و در مقاتل به صورت كلى آمده است كه زنان حرم اين كار را كردند.
رابعا، در مورد اخير كه آن حضرت سرشان را به محمل زدند و سرشان شكست،بايد گفت: آن حضرت در آن وضعيت بحرانى كه براى اولين بار سر برادرش را برنيزه ها ديد سر خود را به محمل زد و اين حاكى از شدت تاثر و اندوه آن حضرت است و هيچ معلوم نيست كه ايشان به قصد سر شكستن اين كار را كرده باشند، حتى اگر چنين عملى را هم به اين قصد انجام داده باشند، دليلى بر جواز اين كار در شرايط عادى نيست، بلكه تنها مى توان در شرايط مشابه آن را تجويز كرد.
مؤيد اين مطلب آن است كه نه در مورد حضرت زينب و نه در مورد ساير زنان حرم نقل نشده كه هميشه در سالگرد عاشورا موهايشان را پريشان كرده و به سر و صورت خود زده باشند.
برخى مى گويند: امام سجاد(ع) در كنار زنان حرم بود، اگر كار آنها اشتباه بود، آنان رانهى مى كرد! به راستى در آن لحظات آشوب و اضطراب سهمگين از امام كه رنجورو در گوشه اى افتاده بود چه انتظارى مى توان داشت؟ علاوه بر اين كه اساسا رفتار زنان حرم در آن شرايط رفتار بدى نبود تا امام از آن جلوگيرى كند.
علامه سيد محسن امين عاملى مى گويد:قمه زنى و اعمالى ديگر از اين قبيل در مراسم عزادارى حسينى به حكم عقل و شرع حرام است و زخمى ساختن سر، كه نه سود دنيوى دارد و نه اجر اخروى، ايذاى نفس است كه خود در شرع حرام است و در جهت اين عمل، شيعيان اهل بيت(ع)مورد تمسخر قرار مى گيرند و وحشى قلمداد مى شوند. شكى نيست كه اين اعمال ناشى از وسواس شياطين بوده و موجب رضايت خدا و پيامبر(ص) و اهل بيت(ع)نيست و البته تغيير نام اين اعمال در ماهيت و حكم شرعى آن كه حرمت است،تغييرى نخواهد داد.
از منابع فقه چه لبيه و چه لفظيه بالخصوص يا بالا طلاق يا با لعموم، جواز و اباحه قمه زنى - فضلا از رجحان آن - در مراسم عزادارى سالار شهيدان امام حسين(ع)مستفاد نمى گردد، بلكه مقتضاى ادله و عناوين ثانويه حرمت و عدم جواز است لذااجتناب از آن واجب و لازم است.
برخلاف تصور رايج در مورد قمه زنى و امثال آن، حرمت اين اعمال حكم ثانوى نيست، بلكه در مرحله نخست مبتنى بر حكم اولى است و اگر در گذشته برخى از علما براساس ضرورت هاى ثانوى، فتوا به جواز داده اند، امروزه چون نه عاشورا تهديد به انكار مى شود و نه تعطيلى قمه زنى ضربه اى به رونق عزادارى مى زند، حكم ثانويه منتفى شده و اين مسائل به همان حكم اوليه خود باز مى گردند.پس همه اين اعمال اعم از قمه زنى، لطم، چنگ زدن به صورت، كوبيدن سر به در وديوار و امثال آن، اعمال خلاف شرع مقدس اسلام هستند و حتى برخى از اين اعمال موجب كفاره نيز مى شوند.
امروزه همه ما به نيكى مى دانيم كه اگر قمه زنى تعطيل شود، عاشورا تعطيل نمى شود و كسى در اصل عاشورا خدشه نمى كند. همان طور كه در اين ده سالى كه قمه زنى باحسن تدبير رهبرى معظم انقلاب تعطيل شده است، نه تنها كم ترين لطمه اى به عزادارى حضرت اباعبداللّه(ع) وارد نشده، بلكه هر سال شكوه و رونق بيشترى يافته است.
با توجه به اثبات حكم اولى حرمت براى قمه زنى و اعمال مشابه آن، ديگر براى اثبات حرمت آن به حكم ثانويه نيازى نيست. از اين رو قمه زنى حتى اگر وهن مذهب هم نباشد و لطم اگر موجب هيچ مفسده اى هم نگردد، باز هم حرام اند و اين حرمت،تعبدى و متكى به روايات است. تاكيد ما بر اين مطلب به آن جهت است كه برخى باخدشه در مفسده دار بودن اين اعمال سعى در مجاز نشان دادن آنها دارند.
از مهم ترين پيامدهاى ناگوار اين رفتارهاى افراطى كه برخى از مجالس عزادارى به آن مبتلا شده اند اين است كه رعايت احكام شرعى و حدود الهى به بهانه هاى واهى كنارگذاشته مى شود، زمينه براى هر گناهى فراهم مى شود و مجالس عزادارى از بزرگترين گناهان كه تجاهر به كلمات كفرآميز است تا لهو و لعب و بى بندوبارى در رفتار و كردارو اختلاط ميان زنان و مردان مصون نمى ماند.
يكى ديگر از آسيب هاى ناشى از رفتارهاى ناهنجار و از جمله قمه زنى وهن مذهب است. اين اعمال سبك، باعث نوعى دلزدگى نسبت به شرع اسلام شده و سبب مى شود شيعه در ميان مذاهب اسلامى متهم به غلو و رفتارهاى وحشيانه شود.در حكومت اسلامى تشخيص اين گونه موضوعات بر عهده رهبرى است و نظر اوفصل الخطاب است.
Weekly Report From Sat. October. 10th. .. 2015
For the important News of the world
( in English, Farsi and Hebrew )
Please visit us every day
editor's name
חברים יקרים
בשל בעיות טכניות וחוסר
צוות נאות, האתר יהיה
סגור עד להודעה חדשה
دوستان عزیز
به علت نقص فنی و همچنین
کمبود کادر لازم،
سایت تا ا اطلاع ثانوی
تعطیل خواهد بود
*********************
Contact, تماس، צרו קשר
2 comments:
دوست عزیزم جناب آقای فاخری عزیز
با عرض سلام و ادب و احترام لازم دیدم تشکر و قدردانی خودم را از انعکاس مطلبم در وبلاگتان اعلام نمایم . ضمنا خواهشی که داشتم این بود که اگر صلاح می دانید اعیاد مخصوص کلیمیان و یهودیان را برایمان بازگو کنید تا در مناسبت های ویژه تان مطالب درخوری از خبرگزاری انتخاب منعکس گردد.
با تشکر و ارادت
دوست کوچکتان
کاظم زاده
محقق برجسته و دوست محترم اقای کاظم زاده ،
با تشکر این افتخار من است ، دستورتان بروی چشم ، بزودی لیست روزهای مورد درخواستتان را به ای میل انتخاب خواهم فرستاد
با احترام و ارادت
داوید
Post a Comment