Weekly Report From Sat. October. 10th. .. 2015

تنـــــه   نـــــزن           טאנה  נאזאן     Tanehnazan












Editor David Fakheri
سردبیر داوید فاخری
עורך דוד פאחרי


    For the important News of the world
    ( in English, Farsi and Hebrew )
    Please visit us every day
    at Facebook under the
    editor's name
    ( David Fakheri داوید فاخری )






    חברים יקרים


    בשל בעיות טכניות וחוסר


    צוות נאות, האתר יהיה

    סגור עד להודעה חדשה



    دوستان عزیز


    به علت نقص فنی و همچنین


    کمبود کادر لازم،


    سایت تا ا اطلاع ثانوی


    تعطیل خواهد بود



    Dear Friends


    Due to technical problems


    and lack of adequate


    staff, The SITE will be


    closed until further notice









    Tuesday, June 24, 2008

    انواع مجالس : بزن و بکوب، عیش و نوش، دود و دم، عزاداری، روضه خوانی، اش نذری، شورای ملی، شورای اسلامی. حکومتهای قاجار، پهلوی و جمهوری اسلامی . کدام؟!.

    تهیه و تنظیم و پیشگفتار
    داوید فاخری ـ تنـــــه نزن
    بیست و سوم جون ۲۰۰۸












    پیشگفتار


    تصاویر اولین نمایندگان مردم در مجلس شورای ملی / برای بزرگنمائی بر روی تصویر کلیک کنید








    من ایرانیم و متاسفانه باید به شهادت تاریخ که همه اش را به طول ۲۵۰۰ سال خود نگاشته ایمشان و نه دشمنان ما ، صادقانه و با شهامت بگویم که همواره مردمی بوده ایم که احساساتمان بر عقلمان مستولی بوده است ، گاهی با یک غوره سردیمان میشود و گاهی با یک مویز گرمی ، گاهی از توی سوراخ یک سوزن به راحتی رد مشیویم و گاهی از در دروازه هم تو نمیرویم ، گاهی فیلسوف دهر هم نمیتواند به راهی درست هدایتمان کند و حتی سرش را هم میبریم که چرا مثل بچه ادم حرف زده و گاهی بسادگی بدنبال خر دجالی که های و هوئی دارد بی مصرف و بی خاصیت راه میفتیم و پشت سر او و اتشین تر از او هوار میکشیم و فریادهای زنده باد و مرده باد سر میدهیم .
    و تا کنون با نگرشی ساده به دولتها و حکومتهائي که تا بهمین لحظه در کشورمان بر سر کار امده اند و یا بر سر کارشان اورده ایم میتوان در یافت که تا بوده حکایت همین بوده و همانطور هم مانده . و کم نبوده ابراز و اعمال اینگونه احساسات از جانب ما شهروندان هوشیار ! ایرانی ، که یعنی احساس که بنا به طبع لغویش هم که شده باید بوئی از طراوت و لطافت یک اندیشه اگاه و یک از خود گذشتگی برای دوست و نه دشمن را در خود داشته باشد که بتوان با استشمام ان نیروئی در خود یافت که از انطریق قادر بود به سر بلندی و عزت و افتخار برای وطن دست یافت نداشته ، اما بجای ان با به خیابان ریختن ها و ان متعاقب چند تن شیاد و شارلاتان و زورگوی داخلی و یا از خارج امده براه افتادن ها و شعارهای ننگین سر دادن هامان باعث گردیده ایم تا همیشه و همیشه جز بدبختی و بازندگی ملک و دارائی و ناموس و ماهیت ملی برای مان حاصل دیگری نداشته باشد !.
    داریم خاطره یکصدمین سال به توپ بستن ساختمان مجلس شورای ملی کشورمان که بعد از جانفشانیها و از خود گذشتگیهای زنان و مردان مملکتمان با بد بختیها و مصیبتها حاصل شد را با هم دوره میکنیم !. من نمیخواهم تکرار مکرراتی را که در زیر برایتان اورده ام را بگویم که بطور مفصل و از ۴ مأخذ و منبع متفاوت برایتان جمع اوری کرده ام و با انتخاب عکسهای قدیمی و مناسب برای انان سعی کرده ام که بهتر مطالب انانان را درک کنید خسته تان کرده باشم ، اما میخواهم با هم نگرشی داشته باشیم در چرائی نوع انتخاب و راه برگزیدن و بر روی کار اوردن / امدن حکومتها و دولتهای پی در پی ، بویژه از بعد از یورش اعراب به کشورمان و اقامت طولانیشان تا به امروز که به یمن بهم ریسیدگی دین اسلام با تار و پود عقیدتی میلیونها تن از هموطنانمان جا خوش کرده اند و خیال تکان خوردن هم ندارند .
    از دورانی که داشتن مجلس در وطنمان خلاصه میشد به مجالسی مانند ( مجالس مهمانی و یا ساز و اواز و یا عیش و نوش و یا مجالس روضه خوانی و یا سینه زنی و یا اطعام مساکین با اش نذری و غیره ) و یا از زمانیکه مجلس شورای ملی هم به یمن انقلاب مشروطیت به خیل انان پیوست هرگز تاریخ بیاد ندارد که مردم به اتفاق یکدیگر و بدون در نطر گرفتن منافع کوتاه مدت خود و دار و دسته ئی که به ان وابسته بوده اند دست به تغییر حکومتی در مملکتمان زده باشند و بوی خون و مرگ و خرابی و غارت و چپاول اموال عمومی و یا ملی از ان برنخاسته باشد!.
    هر کس که بر روی کار امده با دادن وعده های دروغین و زود گذر به مردم دانا و روشنفکر و احساساتی وطتمان ! که دانسته چگونه اتش ان احساساترا از طرق مختلف که بیشتر از طریق مذهب بوده به جوش بیاورد ، خود را به بالای تخت کیانی رسانده و بر روی ان تکیه زده و خوب که جا افتاده ، اول از کشتار پر و پا قرص ترین همراهانش که او را بر سر قدرت اورده اند شروع کرده و انگاه به زیر و رو کردن اساس ماهیت ملی ان همت گماشته و بعد هم اگر مجلسی در کار بوده یا انرا با شللیک توپ منهدم کرده و به نیت خود عمل کرده اند و یا به حساب ملی و ملی گرائی توام با مذهب انرا به تصرف خود در اورده و از طریق افراد مورد اعتماد و انتخابی خود بر ان حکومت رانده اند و یا مانند این اخری بنام مجلس شورای جمهوری اسلامی که با ایجاد رعب و وحشت از مکافاتهای دینی که نصیب مخالفانشان که برابر با مخالفت با اسلام و الله و محمد و قران ان را جلوه داده اند و در این دنیا توسط انان و در ان دنیا از جانب نمایندگان الله خواهد گردید ! انرا به گونه ئی وحشت اور تر و نابود کننده تر از شللیک توپ که بدستور محمد علیشاه و به فرماندهی الیاخوف روسی به در و پیکر ان در یکصد سال قبل انجام گرفت نابود کرده اند !.
    و انهم از طریق انفجار بمب اتمی حاوی میکرب تهجر و عقب ماندگی و اسارت اندیشه و فکر و ازادی و فهم و شعور مردمانش است که در زیر ساختمان مجلس شورای ملی ۲۵۰۰ ساله ان قرار داده است !. مردمانی که در قرن بیست و یکم زندگی میکنند و با ثروتهای بیکران زیر و روی زمینی که خداوند به انان در سرزمینی به وسعت بیشتر از یک و نیم میلیون کیلومتر مربع ارزانی داشته که از طریق انان میتوانند از بزرگترین مواهب علم و صنعت و کشاورزی و دامپروری و انواع تکنولوژیهای پیشرفته برخوردار باشند و از انان بزور دین و شریعت من دراوردی دریغ داشته اند !.
    متاسفانه باید این را یاد اور شوم که بنطر خیلیها این تیر خلاصی است که توسط انان بر شقیقه پیکر تیر باران شده و سوراخ سوراخ شده قومی بنام ایرانی و کشوری بنام ایران زده شده و تا زمانی هم که شاهد به هدر رفتن اخرین قطره خونهای این اعدامی نباشند که تنها تقصیرش پیروی از احساسات زود گذر و دروغین خود بوده و ۲۵۰۰ سال هم وقت داشته تا انرا با سلاح عقل و میهندوستی مهار کرده و در اختیار خود در اورد اما اهمال روا داشته و نکرده ، دست بر نخواهند داشت !.
    داوید فاخری





    به توپ بستن مجلس به دلخواه روسیه به دست لیاخف بود. زبونی محمد علی میرزا در برابر افسران قزاق
    Posted on Monday, October 17 @ 12:24:19 IST by ashena






    دولت روسیه که از گسترش افکار آزادیخواهانه در کشور خود می هراسید بر آن شد که مشروطیت ایران را بر هم زند تا الهام بخش مبارزان سیاسی کشور نشود. دو هفته ای بود که محمد علی میرزا با « لیاخوف» درباره از بین بردن مجلس در حال مذاکره بود. این گفتگو ها حالت رسمی به خود گرفت. به این معنی که محمد علی میرزا و لیاخوف و سفارت روس مذاکرات را دنبال می کردند و چگونگی به پترسبورگ و تفلیس گزارش می شد. پترسبورگ پایتخت روسیه و تفلیس کانون لشگری قفقاز بود.

    .
    لیاخوف در گزارش محرمانه شماره «59» به مافوق های خود نوشت « شاه ضمن قبول تبدیل کردن حکومت مشروطه به استبداد قدیمی گفت خواهشش این است که هر قدر ممکن است خونریزی کمتر باشد ولی من در جواب گفتم خونریزی در این جنگ مجبوری و ضروری است. چون از باغشاه برگشتیم همان شب از سفارت ترتیبی دادیم جهت عملی که در آینده با آشیانه دزدان که در این شهر باطنطنه عظیم«مجلس» نامیده می شود، انجام خواهیم داد. قرار گذاشتیم تا دم آخر باید مجلس و طرفداران آن را به کلی غافلگیر کنیم تا یکدفعه کار را به مخالفت کشانده و با استعمال قوه قهریه ارتش آشیانه دزدان و رشوه خواران را خراب و حامیانشان را که مقاومت کنند بکشیم و کسانی را که زنده مانده اند در عدلیه محکوم و با جزاهای بسیار سخت مجازات دهیم. چون مأمورین شاه همیشه در هر کاری اعم خوب و بد مسامحه و عیب جوئی می کنند و تمام کارها را ناتمام می گذارند لازم دیدیم بعد از آنکه ترتیباتی معین کردیم و شاه آن را پذیرفت به من اختیار کامل بدهد تا کار را پایان برسانم. مقصود این است که هیچ کس حتی شاه حق نداشته باشددر اجرای طرح تصویب شده در کار من مداخله کند.»



    سردر خانه مشروطه ایران / تبریز


    شاه هنوز در زیر سیطره ترس از مردم شهر هائی بود که در تلگراف های خود او را از سلطنت خلع کرده بودند. بیم او این بود که اگر خونریزی مردم را به خشم آورد یکی از دو رقیبش ظل السلطان یا سار الدوله جای او را خواهد گرفت. از این رو از لیاخوف خواهش کرد که خونریزی به حداقّل برسد که تقاضایش پذیرفته نشد. انگیزه اینهمه زبونی شاه در برابر لیاخوف آن بود که او به جای تکیه به مردم و بهره مندی از عزّت و احترام، متکی به روسیه شده و می پنداشت روس ها سلطنتش را برای همیشه تضمین خواهند کرد. این همان اشتباهی بود که محمد رضا شاه کرد و چون پیوشته از توطئه انگلیس می ترسید متکّی به آمریکا شد و این گوش بفرمانی به یک دولت خارجی مردم را به انقلاب کشانید.
    لیاخوف در گزارش محرمانه شماره(60) اعتراف می کند که « شاه مانند یک ایرانی بسیار تردید نشان می دهد و می ترسد خونریزی به ضرر او تمام شود. می گوید بهتر است سخن از صلح به میان بیاوریم. با ملاحظه این وضع مجبور شدیم به او بگوییم این برنامه از سوی دولت روسیه قبول شده. اگر شما قبول نکنید دولت روسیه دیگر به هیچ وجه از شما حمایت نخواهد کرد و هر چه هم بعد از این به شما واقع شود خودمان را مسؤل نمی دانیم. شاه بدون تأخیر قبول کرد و به من آزادی کامل برای اجراو اتمام کار را داد. طرح ما به شرح زیر است!1
    اوّل- با پولی که از طرف سفارت و شاه داده خواهد شد با رشوت دادن به وکلای مهم مجلس و وزرا، آنان را به قبول برنامه ما راضی خواهد کرد.
    دوّم- تادقیقه آخر، یعنی حاضر شدن کلیه ترتیبات به طور دوستانه با مجلس رفتار نمودن و چنین وانمود کردن که شاه با مجلس صلح کند و همچنین داخل مکالمه ی صلح شدن شاه با مجلس.
    سوم- سعی کردن با رشوه یا وسایل دیگر به جهت خارج کردن مردمان مسلح از مجلس و مسجد و انجمن های نزدیک.
    چهارم- انجام اقدام هائی که رؤسای انجمن ها را با رشوه و غیره طرفدار خود نموده تا روزاجرای برنامه اعضای انجمن خود را نگاه داشته و نگذارد بیرون بروند.
    پنجم- یک یا دوروز پیش از اجرای کار فرستادن قزاقان با تبدیل قیافه به مجلس و مسجد تا از آنجا به هوا شلیک نموده تا بهانه برای هجوم و خراب کردن مجلس به دست بدهند و کسانی را که در مجلس و مسجد مقاومت خواهندکرد بکشند.
    ششم- کمال دقت و جهد کردن برای اینکه مبادا کسی به سفارت دول اروپا خاصه انگلیس داخل شود.
    هفتم- وقتی تمام ترتیبات حاضر شد در یک روز معیّن مجلس و اطراف آن را با قزاق بریکاد و توپ محاصره و خراب کردن و کشتن کسانی را که مقاومت کنند.
    هشتم- تسلیم کردن خانه های رؤسای مشروطه طلبان و و کلا را بعد از تخریب مجلس به سرباز و عوام ناس که غارت کنند.
    نهم- گرفتار کردن رؤسای مشروطه خواه و وکلا و طرفداران مجلس را به دار زدن و نفی بلد کردن آنها نظر به اهمیت موقع و شخصی ایشان.
    دهم- به جهت آسوده کردن خیال جمهور و دول اروپا اعلان کردن که مجلس دوباره باز خواهد شد.


    سید محمد طباطبائی ، روحانی حامی مشروطه.












    شاه موافقت خود را با این برنامه بیان کرد و گفت بهتر است سرباز و سوار ایرانی هم در این کار اشتراک کنند ولی بنده به ملاحظه اینکه این وقت برای بریکاد قزاق بهترین اوقات است که رسوخ کامل خود را در حیات سیاسی دولت ایران محکم و اجرای خیالات آینده را آسان تر کند قطعاً و مصراً رد کردم...31 مه(روسی) کلنل لیاخوف.»
    کلنل لیاخوف در اجرای هدف های خود قزاق ها را وارد خیابان ها کرد و آنان در همه جای شهر می گشتند و هر گونه اسلحه ای را از دست مردم می گرفتند و جیب هایشان را هم خالی می کردند. با وجودیکه دو سال از عمر مشروطیت می گذشت و مجلس و مردم با توطئه های ناگسستنی محمد علی میرزا و درباریان روبرو بودند، انجمن ها ی محّلی در سطح تهران تشکیل یک شبکه ارتباطی ندادند تا به محض وقوع امر غیرعادی اعضای خود و دیگران را آگاه می سازند. قزاق ها اسلحه را از اعضای انجمن ها و آزادیخواهان می گرفتند. اگر سازمانی وجود داشت، فوری دیگران را آگاه می ساختند تا با سلاح بیرون نیایند تا اسلحه خود را از دست ندهند. هر انجمن خر خود را می راند. هنگامی نیز که برای دفاع از مجلس در مسجد سپهسالار گردمی آمدند هر یک نام انجمن را بالای اطاقی می نوشت و بدین ترتیب تکروی را مشخص می کرد.
    توطئه لیاخوف و وظایفی که برای محمد علی میرزا تعیین کرده بود به طور خزنده از مرحله ای وارد مرحله بعدی می شد. روز جمعه 12 جمادی الاول 1363 غلامرضا خان، سرهنگ قراقخانه از سوی شاه به مجلس پیام آورد که گرد آمدن انجمن ها در مجلس و مدرسه سپهسالار تحمّل پذیر نیست. خاصه آنکه بیشترشان مسلّح هستند. آنان را پراکنده کنید تا خودمان با مجلس گفتگو را دنبال کنیم. در همان حال شاه دستور داد توپ هائی در دروازه دوشان تپه و شمیران مستقر سازند. آشکار است که شاه تاکتیک نظامی نمی دانست و تنها دستور لیاخوف را اجرا می کرد.
    برای فرونشاندن خشم شاه ، بهبهانی و طباطبائی و تقی زاده و ممتاز الدوله و مستشار الدوله و چند تن دیگر از نمایندگان به مدرسه سپهسالار شتافتند و از مردم خواستند پراکنده شوند. آنا ن امتناع ورزیدندو غو غا بر پا کردند. بهبهانی دو دل شده ولی تقی زاده پافشاری کرد و به آنان فهمانید که راز هائی در کار است. اعضای انجمن ها و مردمی که برای دفاع از مجلس آمده بودند با ناراحتی پراکنده شدند.«یوزباشی مهدی»2 که در زمان صدر اعظمی عین الدوله مأمورین شبانه به خانه اش حمله ور شدند و کودکش را در حوض خفه کردند و آزار بسیار به خودش و اعضای خانواده اش رسانیدند، از اینکه نگذاشتند از مجلس که پناهگاه مظلومان بود دفاع کند تریاک خورد و جان سپرد. مجلس که از راز پشت پرده آگاهی نداشت هنوز امید آشتی با شاه را از دست نداده بود و کسی نمی پنداشت که شاه مجلس را به توپ ببندد.
    این عقب نشینی شتابان، شاه را جسور ساخت. فردای آن روز از مجلس خواست هشت تن از سران آزادی را در اختیار قرار دهند یا مجلس آنان را به خارج از کشور بفرستد. آنان عبارت بودند از صور اسرافیل، سید محمد رضا شیرازی مدیر مساوات، بهاءالواعظین، ملک المتکلمین، سید جمال واعظ، میرزا داود خان، سلطان العلما مدیر روح القدس، وقاضی ارداقی. چند نماینده معتقد بودند آن هشت نفر را در اختیار شاه بگذارند تا او احساس رضایت کند. ولی مجلس زیر بار نرفت. آیت الله بهبهانی نیز گفت ما هر پیشنهاد دربار را بپذیریم، درخواست دیگری خواهد کرد.
    در این احوال ، انجمن تبریز با انجمن های شهر ها و استان ها تماس می گرفت و در خواست اقدامی هماهنگ در قبال سرکشی محمد علی میرزا می کرد. تقی زاده اصرار می ورزید که شهرها افراد مسلح خود را برای حفظ مجلس بفرستند. او در نظر نمی گرفت حرکت دادن یک عده مسلح از راه های دور چه مشکلاتی در بر دارد. از همه جا تلگراف هائی به مجلس مخابره می شد که رونوشت آن به دربار نیز می رسید و مردم جوش و خروش نشان می دادند که مردان جنگجو آماده حرکت هستند و از مجلس کسب اجازه می کردند. مردم ایران از نقشه های لیاخوف و محمد علی میرزا غافل بودند و حدود سی سد(300)تلگراف به مجلس مخابره کردند. شاه بر عکس گذشته از اینکه پیام ها حاکی از خلع او از سلطنت بود اعتنائی نداشت و شاید می دانست که اگر افراد مسلحی هم حرکت کنند به تهران نمی رسند و اگر هم برسند مجلسی وجود نخواهد داشت و در برابر قوای قزاق روسی و اسلحه سنگین آنان از قبیل توپ و مسلسل قادر به مقاومت نخواهند بود.



    میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل .















    طرز رفتار شاه به مجلس فهمانید که خطر نزدیک است . نمایندگان به تکاپو افتادند. جبهه آزادیخواهان در تهران نیرومند بود. نیروی سیلا خوری و سربازان کسانی نبودند که در برابر آزادیخواهان که تعداد زیادی آذربازیجانی شجاع بین شان بود شکست بخورند. مشکل عمده این بود که فاقد سازمان و رهبری بودند. از سوی دیگر مجلسیان می پنداشتند شاه متکی به سیلاخوری و سربازان است. به همین جهت روزنامه حبل المتین نوشت«ترسی به خود راه نده. از سربازی که پس از چند سال هیزم شکنی 3 لباس پوشیده و هیچ تیر اندازی نمی داند چه می هراسی؟ هفتاد نفر از همان سیلا خوری ها در این صد روزه تفنگ ها را برداشته، فرار کرده اند. آسوده باش که نزدیک است به اصطلاح عوام کفگیربه ته دیگ بخورد و پول هائی که برای اعمال شنیع تهیه شده عنقریب تمام می شود. قاطر چیان و اشرار و اوباش هم پس از ته کشیدن پول متفرق خواهند شد.»
    اینان می پنداشتند با محمد علی میرزا و سربازانش طرف هستند، از توطئه سفارت روس و طرح کامل و دقیق لیاخوف ناآگاه بودند. لیاخوف مخالف بود که سربازان یا قزاق های دولتی وارد معرکه شوند. زیرا امکان داشت عرق ملّی آنان را بی طرف سازد. محمد علی میرزا ترس زیادی از آذربایجان داشت. در ایام ولیعهدی آنجا بود و مقاومت و سرکشی مردم را بارها تجربه کرده بود. یک اقدام مؤثرش این بود که به تحریک او مجتهد تبریز، امام جمعه، میرزا صادق، میرزا محسن و چند تن دیگر از علما تلگرافی بر ضد مشروطه و مجلس به تهران مخابره کنند. متداول بود که ملایان هر مخالفی را «بابی» می شمردند. بعد از کودتای 28 مرداد عده ای از مخالفان خود را در گزارشی به حکومت نظامی توده ای معرفی می کردند. این تلگراف در جامعه ای که مجتهدان و علما مورد تکریم زیادی هستند تأثیر عمیق گذاشت. محمد علی میرزا هم متن آن را چاپ کرد وبین مردم منتشر نمود.



    ویدیوی مظفر الدین شاه . بدستور او بود که برای اولین بار پای دوربین به ایران باز شد


    میر هاشم نیز که قبلاً از آزادی خواهان و عضو انجمن تبریز بود، تفنگچیانی ترتیب داد و در انجمن اسلامیه طرح خنثی نمودن فعالیت های آزادیخواهان را می ریخت. ثقة الاسلام و حاجی میرزا ابوالحسن انگجی نیز بی طرفی بر گزیده و خانه نشین شدند.
    روز 22 جمادی الاولی شاه به فرمانروایان و حکمرانان کشور تلگرافی فرستاد و در آن گفته شده بود« این مجلس بر خلاف مشروطیت است. هر کس من بعد از فرمایشات ما تجاوز کند مورد تنبیه و سیاست سخت خواهد بود.» شبانگاه مشیر الدوله و مؤتمن الملک به مجلس آمدند و به نمایندگان آگاهی دادند که شاه برای بر انداختن مجلس فردا اقدام خواهد کرد. همان شب مشیر السلطنه کابینه جدیدی را جایگزین کابینه پیشین نمود. ترکیب کابینه نشان می داد که شاه بر مجلس چیره شده است. اعضاء کابینه عبارت بود ند از مشیر السلطنه ریئس الوزرا و وزیر داخله، علاء السلطنه وزیر خارجه، امیر بهادرجنگ وزیر جنگ، قوام الدوله وزیر مالیه، محتشم السلطنه وزیر عدلیه، مخبر الدوله وزیر پست و تلگراف، مؤتمن الملک وزیر فواید عامه و تجارت، مشیر الدوله وزیر علوم و اوتاف.
    از تبریز قوائی به سرداری ستارخان، باقر خان و محمد قلی خان برای نگهداری مجلس به سوی تهران حرکت کردند. اما تؤطئه ملایان چنان گسترش یافت که انجمن برای سران قوا پیام فرستاد که وجودشان در تبریز لازم تر است. مردم چنان به خروش آمدند که یک سخنران در تبریز گفت:« سگ چون خون بخورد هار می شود. این ملایان از بس خون شما را خورده اند هار گردیده اند و مردم را می گزند.»
    آزادیخواهان در آخرین روز توانستند (600) تن مسلح را گرد آورند که افراد کار کشته بین آنان بودند. سرتیپ ابوالفتح زاده که از دو سال پیش از قزاقخانه کناره گرفت و به صف آزادی خواهان پیوست، یکی از آنان بود. عده ای از افسران سابق قزاقخانه نیز با اوهمراهی کردند. فرد دیگر میرزا صالح خان وزیر اکرم حکمران سابق تهران بود که با نوکران مسلح خود برای همکاری آمد. عده ای از آزادیخواهان در بالا خانه های شمالی مجلس که بعد به محل چاپخانه اختصاص یافت مستقر شدند. همچنین پشت بامها ی مجلس ومسجد سپهسالار و انجمن آذر بایجانیها در اختیار جنگجویان مشروطه خواه قرار گرفت . خانه ظّل السلطان ( که بعد به وزارت فرهنگ واگذار شد) نیز سنگر بندی شد. اشکال مهم این بود که کسی را به فرماندهی تعیین نکردند و در نتیجه هماهنگی در عملیات وجود نداشت. گروه زیادی شبها به خانه می رفتند و از (600) نفر تنها هفتاد نفر در سنگر های خود باقی ماندند. بامدادان که جنگ آغاز ید از این عده هم کاسته شد.4
    ماجرای جنگ و نتایج آن را به شماره آینده واگذار می کنیم.
    به تاریخ سپتامبر 2005- کالیفرنیا- سندیه گو

    پانویس ها
    1- یک بلغاری تبعه روسیه به نام پانوف که از آزاردی خواهان روسیه بود در تهران به آزادی خواهان مشروطه طلب پیوست. وی نماینده روزنامه رچ بود. به همین جهت نزد لیاخوف رفت و آمد داشت.او توانست نسخه ای از گزارش های محرمانه لیاخوف را به دست آورد. آن را به یک انگلیسی مقیم پترسبورگ داد. او نیز متن روسی و ترجمه انگلیسی آن را جهت ادوارد براون فرستاد. براون هر دو متن را در کتاب انقلاب ایران چاپ کردو از آنجا به روزنامه ها راه یافت. شخصی مقیم استانبول به نام شیخ حسن تبریزی متن انگلیسی را ترجمه کرد، که در روزنامه های فارسی به چاپ رسید. این ترجمه چندان روان نیست و ما نخواستیم درمتن آن تصرف و اصلاحی کنیم. لذا ناهمواری بعضی از جمله ها از متن مترجم است.
    2- یوز باشی به کسی می گفتند که فرماندهی 100 نفر را بر عهده داشته باشد.






    به توپ بستن مجلس؛ کشمکش صد ساله که ادامه دارد

    امید پارسانژاد







    قسمتی از ساختمان مجلس که در زمان استبداد قاجار به توپ بسته شد و خراب گردید . عکس از موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.





    یک صد سال از زمانی می گذرد که قوای قزاق به دستور محمدعلی شاه قاجار ساختمان مجلس شورای ملی را به توپ بستند و به عمر نخستین دوره پارلمان در ایران پایان دادند. پس از آن دوره ای آغاز شد که به "استبداد صغیر" مشهور است. محمدعلی شاه در دوران ولیعهدی و در آخرین روزهای عمر پدرش - مظفرالدین شاه - با سران نهضت مشروطه همراهی کرد. هنگامی که او از تبریز به تهران آمد، نمایندگانی از سوی مجلس به پیشوازش رفتند و آزادی خواهان از او با شکوه تمام استقبال کردند، اما چه شد که یک سال و نیم بعد اوضاع چنان شد که گلوله توپ میانشان سخن گفت؟
    به نظر می رسد که همراهی اولیه محمدعلی شاه با نهضت مشروطه بیشتر ناشی از نیاز بود. او رسما ولیعهد بود اما سابقه نشان می داد که در صورت مرگ شاه، به کرسی نشستن ولیعهد قاجاریه امری بدیهی و بی دردسر نیست. داشتن همراهی علمای تهران برای این کار ضروری بود. علمای پرنفوذی چون سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی در آن هنگام سران نهضت مشروطه خواهی بودند. پس ولیعهد اگر تخت سلطنت را می خواست ناچار بود دل آقایان را به دست آورد. او از تبریز با فرستادن تلگراف و جلب همراهی روحانیان محلی به نهضت مشروطه مدد رساند. هنگامی هم که به تهران آمد، در گرفتن امضای مظفرالدین شاه محتضر بر پای نخستین قانون اساسی ایران نقش داشت. اما پس از آنکه مقصودش حاصل شد، بی اعتنایی به مجلس را آغاز کرد.

    آغاز کشمش

    مظفرالدین شاه در واقع چند روز پس از امضای قانون اساسی مشروطه درگذشت. محمدعلی شاه جوان با دعوت نکردن از نمایندگان مجلس به مراسم تاجگذاری اش نشان داد که بنا ندارد این مجلس را در جایگاهی که مشروطه خواهان آرزو می کردند به حساب آورد. قانون اساسی که مظفرالدین شاه بر آن امضا گذاشت در واقع تنها شامل مطالب بسیار کلی بود، بنابراین مجلس نوپا به تدوین متممی بر قانون اساسی مشغول شد که در واقع موارد اصلی را شامل می شد. کشمکش میان شاه و مجلس از همین جا آغاز شد.

    از سوی دیگر از ابتدای تشکیل مجلس سه گروه در آن فعال بودند. اکثریت مجلس میانه روهایی بودند که از حمایت دو رهبر روحانی جنبش مشروطه - طباطبایی و بهبهانی - بهره می برند. اما در کنار آنها در یک سو گروهی از روشنفکران آزادی خواه و از سوی دیگر گروهی از هواداران استبداد سلطنتی حضور داشتند. کشمکش اصلی بر سر نقشی بود که این نهاد نوپا می بایست در کشور ایفا کند. این که گرداننده اصلی امور باشد، در گردش امور نقشی قابل توجه به عهده بگیرد، یا به کلی در حاشیه بماند. این کشمکشی است که هنوز پس از گذشت صد سال، کم و بیش ادامه دارد و هر از چندگاه بالا می گیرد. موضوع مورد اختلاف دیگری که در مجلس نخست وجود داشت و هنوز زنده است، میزان و شیوه نفوذ و دخالت شریعت اسلام بر قوانین و اداره کشور بود.


    آقایان طباطبایی، بهبهانی و شیخ فضل الله نوری کار نظارت بر تدوین متمم قانون اساسی را به عهده داشتند. شیخ فضل الله در این میان بر نفوذ هر چه بیشتر شریعت پای می فشرد و نظرش را با به کار گرفتن واژه "مشروعه" که هم وزن "مشروطه" بود صورت بندی می کرد. از سوی دیگر آزادی خواهان متجدد خواستار محدود کردن هر چه بیشتر سنت گرایان بودند. نظمی کهنه بر افتاده بود و نیروهای اجتماعی و سیاسی فعال شده بودند تا در توازن جدیدی که شکل می گرفت جایگاهی هر چه بهتر به دست آورند.

    محمدعلی شاه در این میان میرزا علی اصغرخان امین السلطان، ملقب به اتابک اعظم را که در اروپا به سر می برد فرا خواند تا صدارت را به او بسپارد و به این ترتیب دست خود را در این کشاکش قوی تر کند. امین السلطان سیاستمداری نزدیک به سیاست روسیه بود که در دوران ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه سابقه صدارت داشت. مردی دنیا دیده و مردمدار که رابطه اش با بسیاری از رجال سیاسی، بازاریان، درباریان و علما گرم بود. نیروهای آزادی خواه وارد شدن اتابک را به معرکه، خطری برای خود ارزیابی کردند و بنای مخالفت گذاشتند. سید حسن تقی زاده، از جمله فعال ترین این نیروها در مجلس، ظاهرا یک بار حتی تلاش کرد قانونی به تصویب برساند که به وسیله آن می شد جلوی ورود اتابک را به کشور گرفت.
    مجاهدان قفقازی که با آزادی خواهان تندرو در ایران همفکر و همراه بودند، کوشیدند اتابک را که به سوی ایران در حرکت بود در باکو ترور کنند، اما اشتباها شخصی دیگر را از پا در آوردند. هنگامی هم که اتابک با یک کشتی روسی به بندر انزلی رسید، مشروطه خواهان مسلح جلوی پیاده شدنش را گرفتند. تنها پس از درخواست شخص شاه از علمای سه گانه تهران و وساطت آنها بود که اتابک اجازه یافت از کشتی پیاده شود و به سوی تهران حرکت کند.

    میرزا علی اصغرخان هنگامی کار خود را به عنوان صدراعظم آغاز کرد که متمم قانون اساسی در مجلس در دست تدوین بود. این متمم که از قانون اساسی بلژیک الهام گرفته شده بود قدرت را در مجلس متمرکز می کرد. شاه ناچار به ادای سوگند در برابر نمایندگان مجلس می شد، بودجه دربار به تصویب مجلس موکول بود و خویشاوندان درجه اول شاه از حضور در کابینه محروم می شدند. معلوم بود که شاه به این محدودیت ها تن نمی دهد. اتابک برای افزایش نقش دولت به چانه زنی با مجلسیان مشغول شد. او با سید عبدالله بهبهانی دوستی قدیمی داشت و ظاهرا گفتگوهایش با میانه روهای مجلس که اکثریت بودند داشت به نتیجه می رسید که تندروها کمر به قتلش بستند.
    غروب روزی در اواخر تابستان که اتابک به اتفاق بهبهانی از یکی از جلسات مشورتی مجلس در بهارستان خارج می شد، شخصی به اسم عباس آقا تبریزی به تحریک انقلابیون قفقاز او را از پا در آورد. قتل اتابک یکی از روزنه های امید برای دستیابی به تفاهم را بست و از آن پس حوادث شتابی افزون تر گرفت.

    زبان انفجار



    مشروطه خواهان زندانی در باغشاه - عکس از موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران








    شاه متممی را که مجلس تهیه کرده بود نپذیرفت و برای افزایش قدرت خود پیشنهادهایی مطرح کرد. اما واکنش مشروطه خواهان شدید و موثر بود. آنها در شهرهای مختلف شروع به اعتراض کردند، بازارها و ادارات را بستند و در تهران نیرویی مسلح برای حفاظت از مجلس تشکیل دادند. شاه عقب نشست و گروهی از شاهزادگان را برای دلجویی و ادای سوگند وفاداری به مجلس فرستاد. او همچنین ناصر الملک را که روشنفکری لیبرال و تحصیل کرده دانشگاه آکسفورد بود به ریاست وزرا برگزید.

    چندی بعد مجلس بودجه دربار را کاهش داد و از امتیازات شاهزادگان کاست. از سوی دیگر نشریات نزدیک به مشروطه خواهان تندرو حملات خود را به گروهی از روحانیان افزایش دادند. نتیجه، نزدیک شدن موضع شیخ فضل الله نوری و شاه بود. عده ای از کارکنان کاخ سلطنتی که درآمد خود را به دلیل کاهش بودجه دربار از دست داده بودند، روزی در اواخر پاییز ۱۲۸۶ هجری شمسی به همراه عده ای از مردم فقیر و هواداران شیخ فضل الله نوری در میدان توپخانه جمع شدند. نوری که فراخوان این گردهمایی را داده بود برای آنها سخنرانی کرد و هشدار داد که مجلس به بیراهه می رود. جمعیت خشمگین به سوی مجلس حرکت کرد اما با جمعی بزرگتر از هواداران مشروطه و محافظان مسلح مجلس روبرو شد و باز ماند. شاه بار دیگر عقب نشست و هوادارانش را به ترک صحنه فرا خواند. او این بار شخصا سوگند خورد که به مشروطه وفادار بماند، هرچند خشم خود را با برکناری و تبعید ناصرالملک رئیس الوزرا، که به تصمیم مجلس در کاهش بودجه دربار تن داده بود، نشان داد.

    این حوادث تندروهای طرف مقابل شاه را بیشتر تحریک کرد. روزنامه ها علیه شاه بدگویی هایی کردند که مطلقا سابقه نداشت. یکی از آنها حتی به تلویحی نزدیک به تصریح، از ضرورت از میان برداشتن شاه نوشت. و روزی در اواخر سال ۱۲۸۶ انفجار بمبی بر سر راه کالسکه شاه، آخرین امیدها به مصالحه را از میان برداشت.




    محمد علی شاه



    شاه از سوء قصد جان سالم به در برد. سید حسن تقی زاده که خود در آن هنگام از جمله نمایندگان تندروی مجلس بود، در خاطراتش گفته است: "بعد از قضیه توپخانه (که به خیر مجلس تمام شد) یواش یواش میانه محمدعلی شاه با مجلس گرم می شد؛ ولی از لحاظ بمب، دلش چرکین شد و تصمیم قطعی گرفت که مجلس را از میان ببرد."

    چنین بود که محمدعلی شاه اواخر بهار سال بعد به باغشاه رفت و به تهیه مقدمات اقدام نظامی علیه مشروطه خواهان مشغول شد. مجاهدان مسلح مشروطه خواه هم خود را برای مقابله آماده کردند. هنگامی که گروهی از نمایندگان مجلس برای مذاکره به باغشاه رفتند، شاه دستور بازداشت آنها را صادر کرد تا نشان دهد زمان گفتگو و مصالحه گذشته است. او فهرستی از نام مدیران جراید، نمایندگان و فعالان سیاسی تهیه کرد و درخواست کرد این افراد یا به او تحویل یا تبعید شوند. اما خواسته او پذیرفته نشد. چند روز بعد که خبر انتقال مقدار زیادی توپ و مهمات به باغشاه در تهران پیچید، بازار تهران تعطیل شد.
    شاه روز اول تیر در تلگرافی به حکام ولایات اعلام کرد که این مجلس را خلاف مشروطیت می داند و روز بعد فرمان حمله را صادر کرد. قوای قزاق به فرماندهی کلنل لیاخوف پس از یک درگیری طولانی با مجاهدان مشروطه خواه سرانجام پیروز شد و ساختمان مجلس را به توپ بست. نمایندگان به باغ ها و خانه های اطراف گریختند. گروه بزرگی از مشروطه خواهان، از جمله سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی رهبران روحانی جنبش، دستگیر و تبعید شدند. میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل، سلطان العلمای خراسانی و ملک المتکلمین - مدیران نشریات تندرو - به قتل رسیدند. و چنین بود که دوره استبداد صغیر آغاز شد.

    این دوره البته زیاد طولانی نبود. مشروطه خواهان از سه گوشه کشور بار دیگر سر بلند کردند و سرانجام محمدعلی شاه را شکست دادند. اما نه آن کشمکش ها خاتمه یافت و نه شیوه ای که دو طرف برگزیدند با گذشت صد سال عوض شده است. هنوز هم در فرهنگ سیاسی فارسی زبانان مصالحه، سازش یا سازشکاری گویی کمتر از یک دشنام سیاسی نیست.



    سرهنگ الیاخوف روسی / به توپ بستن مچلس



    مهدي جنگروي






    عکس به توپ بستن مجلس بدستور محمد علی شاه و بفرماندهی لیاخوف روسی.


















    پالكونيك (سرهنگ) لياخوف افسر ارتش روسيه از طرف دربار تزار به ايران اعزام گرديد و در زمان سلطنت محمدعلي شاه فرماندهي بريگاد مركزي قواي قزاق را عهده‌دار شد. لياخوف در مقابل وزير جنگ و هيچ يك از مقامات وقت ايران براي خود مسئوليتي قائل نبود و مستقيماً از پطرزبورگ كسب تكليف مي‌كرد. وي در 22 جمادي‌الاولي سال 1326ق از طرف محمدعلي شاه به سمت فرماندار نظامي تهران منصوب شد و در 23 جمادي‌الاولي به دستور شاه و توصيه «سرگي شابشال» روسي كه در خدمت محمدعلي شاه بود و «گارتويك» وزيرمختار روسيه در ايران، مجلس شوراي ملي را به توپ بست. بر اثر اين واقعه جمعي از نمايندگان مجلس را متفرق ساخت و عده‌اي را كشت و قواي قزاق وارد مجلس شدند و دست به تخريب و غارت زدند و لياخوف از طرف محمدعلي شاه مورد قدرداني قرار گرفت.

    لياخوف تا روز اول رجب سال 1327ق در خدمت محمدعلي شاه بود، ولي پس از فتح تهران توسط مجاهدان، تسليم اردوي مشروطه‌خواهان شد و از طرف عليقلي خان سردار اسعد و محمدولي خان سپهسالار تنكابني فاتحان مشروطه‌خواه تهران، تحت حفاظت يوسف خان اميرمجاهد قرار گرفت تا مورد حمله مشروطه‌خواهان واقع نشود. لياخوف، سوم رجب سال 1327ق استعفاي خود را تسليم سپهسالار وزير جنگ كرد و به پطرزبورگ رفت. در سال 1917 ميلادي (1326ق) كه انقلاب روسيه پديد آمد به ژنرال «نيكين» پيوست و چون تزار سقوط كرد به «باتوم» 1 گريخت و در آنجا توسط سه تن گرجي كشته شد. 2

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    1. باتوم شهري در اتحاد جماهير شوروي (گرجستان).
    2. معين، محمد. فرهنگ فارسي. تهران، اميركبير، 1364. ج 6.







    مجلس شورای ملی ۱۲۲۸ شمسی

















    به توپ بستن مجلس شوراي ملي
    مرگز پژوهش های سیاسی ایران




    روز دوم تير 1287 ساختمان مجلس شوراي ملي توسط قزاقان مسلح روس با توپخانه هدف حمله قرار گرفت و آسيب ديد. اين حادثه در دومين سال سلطنت محمدعلي شاه قاجار و در شرايطي كه مجلس شوراي ملي اولين دوره تجربه قانونگذاري را پشت سر مي‌گذاشت‌، اتفاق افتاد.
    حادثه به توپ بستن مجلس كه از خشن‌ترين مقاطع حوادث عصر مشروطه بود، نقطه اوج خصومت نظام استبدادي قاجار با مردم بود. اين حادثه در دومين هفته رئيس الوزرائي ميرزا احمدخان مشيرالسلطنه و در شرايطي كه محمدعلي شاه با راهنمايي نظاميان روس نقاط مختلف تهران را به ستاد عملياتي خود عليه مشروطه خواهان تبديل كرده بود، رخ داد.
    محمدعلي شاه كه از زمان مرگ پدرش (مظفرالدين شاه‌) مايل به هيچگونه سازش و مماشات بارهبران نهضت مشروطه نبود، عملاً روبروي مردم‌، مشروطه خواهان و نمايندگان مجلس قرار گرفت‌. او پس از 2 سال مقاومت در برابر مشروطه‌، سرانجام در خرداد 1287 برنامه خود را براي سركوب مشروطه‌خواهان به اجرا درآورد. وي يكي از درباريان ـ مشيرالسلطنه ـ را كه كاملاً مطيعش بود به صدراعظمي برگزيد. مقام وزارت جنگ را نيز به ميرزاحسين پاشاخان اميربهادر سپرد و لياخوف ـ سردار روسي ـ را به فرمانداري نظامي تهران منصوب كرد. با اين انتصاب در اولين روزهاي تابستان 1287، نقاط حساس تهران به تصرف نظاميان قزاق تحت فرماندهي افسران روسي درآمد. اطراف ميدان بهارستان و مدرسه سپهسالار محاصره شد و توپخانه و سواره‌نظام در مقابل مجلس مستقر شدند. تمام روزنامه‌ها توقيف شدند و جنگ بين قواي قزاق و مشروطه خواهان آغاز شد. روز دوم تير 1287 كه ساختمان مجلس به توپ بسته شد، اوج جنگ بود. اين جنگ كه در ساعات ظهر فروكش كرد، 300 كشته و 500 زخمي به جاي گذاشت. بسياري از بازداشت شدگان در باغشاه تهران به زنجير كشيده شدند وتعدادي از وعاظ، روزنامه‌نگاران‌، نمايندگان مجلس و سياسيون به قتل رسيدند و تعدادي از آنان نيز به سفارتخانه‌هاي خارجي پناهنده شدند. حادثه دوم تير سبب انحلال مجلس اول و به هم ريختن اوضاع تهران شد، ولي قيام هايي در تبريز، گيلان‌، اصفهان‌، مشهد و نقاط ديگر رخ داد. با اين همه‌، استبداد صغير دوامي نداشت و در كمتر از يكسال عمر حكومت محمدعلي شاه قاجار به پايان رسيد. روز 25 تير 1288 تهران به تصرف مخالفان محمدعلي شاه درآمد و در پي اين واقعه شاه به اتفاق اعضاي خانواده و صدها قزاق مسلح به باغ سفارت روسيه در زرگنده پناهنده شد وشوراي 22 نفره‌اي كه بعدها تشكيل شد، محمدعلي شاه را از سلطنت خلع كرد.

    No comments: