در کامنتهائی که در زیر امده و توسط دوست نازنینی فرستاده شده ، با اندکی دقت در انان کمی هم بخندیم !!
Not for real ! Just for FUN !! .
send by Naghmeh .
When a man steals your wife, there is no better revenge than to let him keep her.
Sacha Guitry
After marriage, husband and wife become two sides of a coin; they just can't face each other, but still they stay together.
Hemant Joshi
By all means marry. If you get a good wife, you'll be happy. If you get a bad one, you'll become a philosopher. Socrates
Woman inspires us to great things, and prevents us from achieving them.
Dumas
The great question... which I have not been able to answer... is, "What does a woman want?
Sigmund Freud
I had some words with my wife, and she had some paragraphs with me.
Anonymous
"Some people ask the secret of our long marriage. We take time to go to a restaurant two times a week. A little candlelight, dinner, soft music and dancing. She goes Tuesdays, I go Fridays."
Henny Youngman
"I don't worry about terrorism. I was married for two years."
Sam Kinison
"There's a way of transferring funds that is even faster than electronic banking. It's called marriage."
James Holt McGavran
"I've had bad luck with both my wives. The first one left me, and the second one didn't."
Patrick Murray
Two secrets to keep your marriage brimming
1. Whenever you're wrong, admit it,
2. Whenever you're right, shut up.
Nash
The most effective way to remember your wife's birthday is to forget it once...
Anonymous
You know what I did before I married? Anything I wanted to.
Henny Youngman
My wife and I were happy for twenty years. Then we met.
Rodney Dangerfield
A good wife always forgives her husband when she's wrong.
Milton Berle
Marriage is the only war where one sleeps with the enemy.
Anonymous
A man inserted an 'ad' in the classifieds: "Wife wanted". Next day he received a hundred letters. They all said the same thing: "You can have mine."
Anonymous
First Guy (proudly): "My wife's an angel!"
Second Guy: "You're lucky, mine's still alive."
It was funny , wasn't it ?!? خنده دار بود ، نبود
نغمه
Weekly Report From Sat. October. 10th. .. 2015
For the important News of the world
( in English, Farsi and Hebrew )
Please visit us every day
editor's name
חברים יקרים
בשל בעיות טכניות וחוסר
צוות נאות, האתר יהיה
סגור עד להודעה חדשה
دوستان عزیز
به علت نقص فنی و همچنین
کمبود کادر لازم،
سایت تا ا اطلاع ثانوی
تعطیل خواهد بود
*********************
Contact, تماس، צרו קשר
Sunday, September 30, 2007
زن اسیــــــــر ایرانـــــــــــی ، در فریـــــــــاد ابــــــــی
دوستان ! صدای * ابی * که صدای خسته و ناتوان ** زن ایرانی ** را با فریاد ندا میدهد ، در ادامه مطلب بشنوید ! صدای موجودی را که اقای احمدی نژاد در قسمتی از سخنرانیش در دانشگاه کلمبیا در نهایت پر روئی ادعا میکند که ** زن ایرانی ** در کمال سرفرازی و ازادی و وبا برخورداری از همه گونه امتیازاتی که هر زن امریکائی و فرانسوی و انگلیسی و بلژیکی و زن هموطنی که در خارج از کشور زندگی میکند ! ( و سیاستهای حکومت و دولتهای ان نظیر احمدینژاد را که در باره زنان در ایران اجرا میگردد تائید میکند !! اما خود ان میکند که همتای اسیر او در ایران حتی اجازه خیال کردن در باره ان را نیز ندارد که به خود راه دهد !! تا چه رسد به انکه خواهش داشتن ان را داشته باشد ! ) از انان بهره مندند او نیز در ایران ! در ایران زن اسیری !! که زن در ان کالائی بیشتر از یک کنیز اسیر شده در جنگ محسوب نمیشود !! بهره مند است و حتما هم در ان بهشت موعود ! در کمال خوشحالی به بزرگ کردن بچه هایش در کنار بچه های همسران دیگر شوهرش مشغول و !! خوابهای طلائی هم میبیند ؟!؟!؟!.
اگر خواستید حد اقل در دلتان هم که شده با فریاد انان که می
گویند *** ما انقلاب نکردیم !! تا به عقب برگردیم *** همصدا
شوید
داوید
۹ / ۳۰ / ۲۰۰۷
اگر خواستید حد اقل در دلتان هم که شده با فریاد انان که می
گویند *** ما انقلاب نکردیم !! تا به عقب برگردیم *** همصدا
شوید
داوید
۹ / ۳۰ / ۲۰۰۷
Friday, September 28, 2007
تقسیم ایران ! تشابه تاریخ در صد سال ! ۱۹۰۷ / ۲۰۰۷
بمناسبت فرا رسیدن صدمین سال قرار داد انگلیس و روس در ۱۹۰۷ بر سر تقسیم ایران !! مقاله ی جالبی را که توسط مسعود بهنود نگاشته شده و در سایت خبری فارسی بی بی سی درج گردیده انتخاب کرده ام . برای کسانیکه علاقمند به دانستن تاریخ گذشته و نگران حال و اینده کشورمان هستند فرصت خوبیست تا با خواندن ان از انچه در صد سال پیش بر مملکتمان گذشته و هم اکنون نیز همان رویداد بطرز شگفت اوری اما با حضور بازیگران تازه ئی در اطراف ان در حال گذشتن است اشنا شوند
با تشکر از اقای مسعود بهنود نویسنده مستقل این مقاله تحقیقی
و تشکر از سایت بی بی سی فارسی
داوید
گذشت صد سال از امضای قرارداد ۱۹۰۷ میلادی
گذشت صد سال از امضای بین بریتانیا و۱۹۰۷قرارداد روسیه تزاری که ایران را به سه بخش تقسیم می کرد، در زمانی که بار دیگر روابط ایران و بریتانیا سردترین روزهای خود را می گذراند، به یاد ایرانیها می آورد که با تجربه ترین دولتها و سیاستمدارترین سیاست پیشگان هم گاهی می توانند خطا کنند.
گرچه همین خاطره یادآور آن است که آزادیخواهان و روزنامه های ایران و بریتانیا چگونه توانستند قراردادی امضا شده را عملاً باطل و بی اثر کنند.
کم نیستند کارشناسانی در ایران که از خود سؤال می کنند آیا همراهی این روزهای لندن با واشنگتن بر سر اعمال فشار بر ایران، تکرار همگامی لندن و سن پطرزبورگ نیست که صد سال قبل توسط سر ادوارد گری وزیرخارجه بریتانیا برنامه ریزی شد و این بار حاصل سیاستی است که از دولت تونی بلر برای جانشین وی گوردون براون برجا مانده است
قرار داد ۱۹۰۷ در دوران نخست وزیری سرهنری کمبل و رجل نامدار وزارت خارجه ، سر ادوارد گری بین روسیه و بریتانیا منعقد شد و به شرحی که در مقدمه آن آمده به امضای سر آرتور نیکلسون، "سفیر فوق العاده امپراتور انگلستان و ایرلند" و الکساندر ایزولسکی وزیر امورخارجه امپراتوری روسیه رسید.
اولین ضربه مستقیم به باور سیاست پیشگان و این نخبگان ایران در مورد خیرخواهی "انگلیسیها" بود.
سابقه روابط
پیش از امضای قرارداد ۱۹۰۷ در دویست و هشتاد سالی که بریتانیا در ایران سفارتخانه داشت، هر چه بود بین دربارها و بعداً دولتها می گذشت و مردم را از آن خبری نبود.
پیش از آن، مردم خبری از سیاستهای بریتانیا و نقش سفیران و مأموران آن کشور در ایران و منطقه نداشتند؛ نه در ماجرای هرات و در جنگهای ایران و روس ( منتهی به ۱۸۲۸ میلادی ) که منجر به شکست ایران شد، نه در ۱۸۲۸ ماجرای غم انگیز عزل و قتل قائم مقام فراهانی صدراعظم فرزندخوانده و دست سرنوشت مشابه دانشمند ایران و پرورده اش امیرکبیر.
سالها بعد اسناد منتشره نشان داد که در بیشتر وقایع مهم قرن نوزدهم در ایران، آنچه رخ داد با مصالح تعیین شده بریتانیا همخوانی داشت.
با این همه، یک سال قبل از تصمیم سرادوارد گری به عقد قرار داد ۱۹۰۷ با روسها، با پیروزی انقلاب مشروطه، محبوبیت بریتانیا بین مردم ایران در اوج بود.
نقش مثبتی که سفارت بریتانیا در تهران در حمایت از آزادیخواهان مشروطه طلب ایرانی ایفا کرد و بست نشستن مشروطه خواهان در سفارت نام نیکی از لندن میان مردم باقی گذاشت و مراوده و مکاتبه روحانیون و رهبران مشروطه را با سفیر و سفارت، عادی و معمولی ساخت؛ کاری که به نوشته سردنیس رایت سفیر پیشین بریتانیا در تهران، سرمایه بزرگ و جاودانه ای برای "دولت فخیمه" فراهم آورد . روز بیست و هشتم سپتامبر ۱۹۰۷ ( ششم مهرماه۱۲۸۶ شمسی ) سر سسیل اسپرینگ رایس وزیرمختار بریتانیا در تهران در نامه ای به میرزا حسن خان مشیرالدوله وزیرخارجه جوان دولت مشیرالسلطنه شایعه ای را تأیید کرد که از سه هفته قبل و همزمان با اولین ترور یک نخست وزیر در مقابل مجلس که باعث قتل علی اصغرخان اتابک شد، در تهران پیچیده بود.
در تاریخ و خاطرات مکتوب رجال زمان آمده که دولت سست و لرزان مشیرالسلطنه ابتدا کوشید تا بلکه نامه سفارت بریتانیا و اصولاً قرارداد بین دو کشور را از مردم پنهان کند و در آن آشوب که بین مجلس و محمدعلی شاه درگیری شدیدی وجود داشت هیزم تازه ای برای آتش نهان در دل مردم فراهم نیاورد.
اما نه در تهران و نه در لندن آزادیخواهان ساکت نماندند، در حالی که جواب مشیرالدوله مودبانه و به نظر تقی زاده و بسیاری از مشروطه خواهان سست بود.
تیر اول را ایرج میرزا شاعر نامدار خالی کرد که شعری ساخت :
گویند که انگلیس با روس
عهدی بسته است تازه امسال
کاندر پلیتیک هم در ایران
زین پس نکنند هیچ اخلال
افسوس که کافیان این ملک
بنشسته و فارغند از ین حال
کز صلح میان گربه و موش
بر باد رود دکان بقال
تقسیم ایران
اشاره ایرج میرزا به توجیهی است که سر سسیل اسپرینگ رایس در نامه به دولت ایران برشمرده و به راستی هم در مقدمه قرارداد ذکر شده بود که "از آن جایی که دولتین بریتانیای کبیر و روسیه متعهد شده اند که تمامیت استقلال ایران را محترم شمرده و ذینفع در استقرار صلح و امنیت در بعضی از ایالات متصله و همسایه سرحد روسیه از طرفی و مجاور به سرحدات افغانستان و بلوچستان [ در آن زمان منضم به خاک بریتانیا] از طرف دیگر می باشند و نظر به اینکه می خواهند از هر گونه موجبات اختلاف و کشمکش که ممکن است در منافع طرفین در ایالات مذکوره ایران بروز نماید اجتناب کنند ..."
اما اصل آنچه ناگهان خون را در رگ نمایندگان اولین دوره مجلس ایران و مردم تازه به مشروطه و قانون و مجلس رسیده به جوش آورد سه ماده بعدی قرارداد بود که مقرر می داشت خاک ایران به سه منطقه تقسیم شود: شمال ایران تا حدود قزوین منطقه نفوذ روسیه باشد و بریتانیا با هرنوع امتیازخواهی روسها در آن منطقه مخالفتی نکند و خود هم هیچ امتیازی در آنجا نخواهد و در مقابل، روسها همین حق را در مورد منطقه جنوبی برای بریتانیا به رسمیت بشناسد و در ضمن برای اینکه مبادا موجب اختلاف بینشان پدید آید، بین این دو منطقه هم بخشی را بی طرف برگزیدند.
چنین بود که ملک الشعرا [محمدتقی بهار] قصیده ای ساخت که از مشهورترین اشعار اوست:
سوی لندن گذر ای پاک نسیم سحری
سخنی از من برگو به سر ادوارد گری
کای خردمند وزیری که نپرورده جهان
چون تو دستور خردمند و وزیر هنری
تو بدین دانش، افسوس که چون بی خردان
کردی آن کار که افسوس جز از وی نبری
نه همین زیر پی روس شود ایران پست
بلکه افغانی ویران شود و کاشغری
ورهمی گویی روس از سر پیمان نرود
رو به تاریخ نگر تا که عجایب ببری
تقی زاده چندمین نطق بزرگ و تاریخی خود را ایراد کرد و با لباس روحانی، تأسف برد بر دولتی که نمی تواند منافع کشور را حفظ کند
و همین تمایلات و نطقهای مهیج نمایندگان اولین مجلس شورای ملی ایران بود که وزیر مختار بریتانیا را هم به فکر انداخت و به نوشته جواد شیخ الاسلامی استاد تاریخ، زنگ را به صدا در آورد و به صراحت هر چه تمامتر به وزیر خارجه ای مانند سرادوارد گری هشدار داد که "... من هرگز آن حرف عاقلانه شما را از یاد نبرده ام که ارزش هر قرارداد بستگی کامل به غرض و نیت باطنی مجریانش دارد، در مورد قراردادی که با روسها بسته اید آنها ممکن است عین آن شیوه ای را که در اجرای قرارداد سابقشان با ژاپن [بر سر کره] به کار بردند این جا هم به کار آورند و تمام مقاصد دیرین خود را در مورد ایران زیر پوشش این پیمان عملی سازند".
در نامه دیگر، سر سسیل اسپیرینگ رایس وزیر مختار بریتانیا به مقام بالاتر خود [وزیرخارجه] نوشته: "احتمال می رود که قرارداد موجب تولید احساسات خصمانه خیلی شدیدی علیه انگلیسیها بشود، شاید بمراتب شدیدتر از احساساتی که ضد روسیه در اینجا وجود دارد، زیرا ایرانیان روسیه را متهم به پنهان کردن سیاست خود با تظاهر به دوستی می کنند".
مقاومت مردمی
در همان پائیز سال ۱۹۰۷ هم در مجلس ایران و هم درپارلمان بریتانیا بر سر این قرارداد کار به جدال کشید، با این تفاوت که در ایران شرایط داخلی روز به روز رو به وخامت می رفت و کار شاه و مجلس به نقطه جوش [به توپ بستن مجلس] نزدیک می شد
بخشی از مشروطه خواهان از بیم آنکه با رنجش انگلیسیها بدون پشت و پناه بمانند چاره را در مماشات می دیدند اما گروه دیگر اصلاً قائل به سکوت و مماشات نبودند.
، در صورت جلسات مجلس آمده که در جلسه ۲۶ شعبان سیدحسن تقی زاده با اشاره به قراردادی که بدون خبر دادن به ایران بین دولتین روس و انگلیس امضا شده گفت: سکوت وزارت خارجه شگفت آورست، تو گویی دولت بلژیک" و دولت مکریک قراردادی بسته و خاک پرو را به دو منطقه نفوذ خود تقسیم کرده اند، در حالی که خوشبختانه ایران کشوری است مشروطه".
پس مجلس از وزارت خارجه قرارداد را خواست و نمایندگان مصلحت اندیش چون آن را خواندند گفتند دو دولت برای تجارت خود قراردادی بسته اند که برای ما تعهدآور نیست.
وثوق الدوله گفت معنای قرارداد این است که انگلیس در شمال و روسیه در جنوب امتیاز نگیرند، حاج امین الضرب قرارداد را مفید خواند و در این میان شیخ علی از سادگی پرسید حالا نمی توان این قرارداد را عوض کرد؟
و همین جا بود که تقی زاده چندمین نطق بزرگ و تاریخی خود را ایراد کرد و با لباس روحانی، تأسف برد بر دولتی که نمی تواند منافع کشور را حفظ کند.
جلسه بعد حسینقلی خان نواب که زبان انگلیسی می دانست به نقل از روزنامه تایمز لندن که برایش رسیده بود به دولت اعتراض کرد و به نقل از این روزنامه گفت در مجلس لردهای بریتانیا لرد کورزن [بعداً وزیر خارجه بریتانیا] اعتراض کرده و با آشنایی وسیعی که با منطقه دارد گفته قرارداد، منافع بریتانیا را تأمین نمی کند و لرد کریو پاسخ داده که خود ایرانیها اعتراض نکرده اند.
وزارت خارجه بریتانیا به سر آرتور هاردینگ وزیرمختارش در تهران دستور عمل داده بود که امتیاز نفت جنوب را که در دست ویلیام ناکس دارسی بود برای بریتانیا محفوظ کند
و تقی زاده نتیجه گرفت که دولت باید سواد (متن) " قرارداد را برای روزنامه ها بفرستد تا طبع و در ایران و جهان منتشر شود و معلوم شود که صدای ما را نمی شنوند، ما باید صدای خود را خیلی بلند کنیم تا بشنوند".
همین تدبیر بود که مردم را با خبر کرد، در ایران و بریتانیا چنان که ادوارد براون ، در مقاله ای و هم در فشرده تاریخ ایران قرار داد ۱۹۰۷را به تقسیم لهستان تشبیه کرده است و رومن رولان هم در کتاب یادداشت های جنگ خود ضمن اشاره به اتحاد فرانسه و انگلیس با روسیه مستبد، اشاره ای هم به این قرارداد می کند.
اما در آن سوی جهان نیز به نوشته مهدی قلی هدایت [حاج مخبرالسطنه] یکی از نمایندگان مجلس بریتانیا، مستر لینچ نطقی می کند و می گوید: "بالفرض که قرارداد روزی از برای ما نتیجه خوب داشته باشد، سزاوار نبود با ملتی که حق تربیت و تمدن بر گردن بشر دارد چنین رفتاری کنیم تا در روزگار سختی اش دست یاری بسوی ما دراز کند و ما از یک طرف هزاران ایرانی را در سفارت بپذیریم و از طرفی تیشه به ریشه استقلالش بزنیم".
که پیداست حاصل همه نطقها و نوشته ها ... چنانکه تقی زاده سال بعد که به سفارت انگلیس پناه برد و جان به سلامت برد در نامه ای به مارلینگ کاردار سفارت باز هم گلایه می کند و چنان که خود نوشته هرگز این گله گذاری را رها نکرد تا انقلاب سوسیالیسی برپا شد و مسکو از همه امتیازات خود از ایران گذشت.
در مقابل تمام حملات روزنامه ها و نمایندگان مجلس، به دولت وقت انگلستان به جهت قرار داد ۱۹۰۷ سرهنری کمبل، وزیر خارجه اش همه جا توضیح می دهد که رفتار دو کشور با هم خصمانه نیست و در کتاب آبی سالانه هم بر این موضوع تأکید می کند.
اما آنچه در سخنان آزادیخواهانه در مجلس نوپای ایران و در پارلمان بریتانیا اشاره ای بدان نمی شود حادثه ای است که از پنج سال قبل داشت در زمینهای گرم جنوب ایران رخ می داد، همان جایی که از پایتخت بدان جا راهی نبود.
سه سال قبل از آنکه جنبش مشروطیت در ایران پا گیرد وزارت خارجه بریتانیا به سر آرتور هاردینگ وزیرمختارش در تهران دستور عمل داده بود که امتیاز نفت جنوب را که در دست ویلیام ناکس دارسی بود برای بریتانیا محفوظ کند ولی در عین حال به نوعی رفتار کند که روسها را به اعتراض نیندازد و تحریک نکند، این دستور عمل تا ۱۹۰۷ هم حاکم بود.
سر ادوارد گری در اجرای چنین سیاستی به قرارداد ۱۹۰۷ در مورد ایران با روسها رسید تا از آنها امضائی بگیرد که به جنوب نفت خیز ایران کاری نداشته باشند.
آزادیخواهان زمان، گرچه از ماجرای نفت بی خبر بودند چنان که شاه وقت محمدعلی شاه هم سالها بعد از آنکه تاج و تخت از دست داد و در تبعید بود از کشف نفت و اهمیت آن باخبر شد، اما در آغاز قرن بیستم با توجه به نیازی که به همراهی لندن احساس می کردند تا گربه محبوبشان نصیب خرس نشود، در هر فرصت به انگلیسیها نصیحت می کردند که با به دست آوردن دل مردم ایران آسانتر به مقصود می رسند.
این همان شعاری است که در موقعیتهای بعدی ۱۹۱۹ تا اوج اختلافات با دولت دکتر مصدق بارها مطرح شد.
پایان کار
روسیه تزاری هرگز از قرارداد ۱۹۰۷ و موقعیتی که با آن قرارداد به دست آورده بود دل نکند تا زمانی که انقلاب سوسیالیستی به رهبری لنین کاری کرد که مخبرالسلطنه دولتمرد و ادیب در کتاب شیرینش، خاطرات و خطرات از آن چنین تعبیر کرده است: "طناب از دو سو به گردن ایران افتاده بود انقلاب اکتبر باعث شد یک طرف طناب رها شد".
در صدمین سال امضا و افشای قرارداد حوادث ۱۹۰۷ و حوادث و رویدادهای منطقه ای که ایران در میان آن است نشان می دهد که با گذشت یک قرن هنوز نفت مهمترین عامل تعیین شده در جغرافیای سیاسی و هم در مبادلات با اروپا و روسیه است.
در عین حال، کشمکش با جمهوری اسلامی بر سر پرونده هسته ای، سیاست بهره جویانه روسیه در ارتباط با این بحران، اتحاد لندن و واشنگتن و گاه سخن گفتن از پرونده نظامی که هنوز روی میز است فضائی را به یاد می آورد که ملک الشعرا خطاب به سرادوارد گری وزیرخارجه وقت بریتانیا چنین توصیف کرد:
تو خود از تبت و ایران و ز افغانستان
ساختی پیش ره خصم بنای سه دری
تو ز موصل بگشودی ره آن تا زابل
و زره تبت تسلیم شدی تا به هری
زین سپس بهر نگهداری این هر سه طریق
نیم میلیارد قشون باید بحری و بری
و گوییا دولتمردان امروز ایران هم همین بیت ملک الشعرا را تکرار می کنند که:
انگلیس آن ضرری را که از این پیمان برد
تو ندانستی و داند بدوی و حضری
مسعود بهنود
با تشکر از اقای مسعود بهنود نویسنده مستقل این مقاله تحقیقی
و تشکر از سایت بی بی سی فارسی
داوید
گذشت صد سال از امضای قرارداد ۱۹۰۷ میلادی
گذشت صد سال از امضای بین بریتانیا و۱۹۰۷قرارداد روسیه تزاری که ایران را به سه بخش تقسیم می کرد، در زمانی که بار دیگر روابط ایران و بریتانیا سردترین روزهای خود را می گذراند، به یاد ایرانیها می آورد که با تجربه ترین دولتها و سیاستمدارترین سیاست پیشگان هم گاهی می توانند خطا کنند.
گرچه همین خاطره یادآور آن است که آزادیخواهان و روزنامه های ایران و بریتانیا چگونه توانستند قراردادی امضا شده را عملاً باطل و بی اثر کنند.
کم نیستند کارشناسانی در ایران که از خود سؤال می کنند آیا همراهی این روزهای لندن با واشنگتن بر سر اعمال فشار بر ایران، تکرار همگامی لندن و سن پطرزبورگ نیست که صد سال قبل توسط سر ادوارد گری وزیرخارجه بریتانیا برنامه ریزی شد و این بار حاصل سیاستی است که از دولت تونی بلر برای جانشین وی گوردون براون برجا مانده است
قرار داد ۱۹۰۷ در دوران نخست وزیری سرهنری کمبل و رجل نامدار وزارت خارجه ، سر ادوارد گری بین روسیه و بریتانیا منعقد شد و به شرحی که در مقدمه آن آمده به امضای سر آرتور نیکلسون، "سفیر فوق العاده امپراتور انگلستان و ایرلند" و الکساندر ایزولسکی وزیر امورخارجه امپراتوری روسیه رسید.
اولین ضربه مستقیم به باور سیاست پیشگان و این نخبگان ایران در مورد خیرخواهی "انگلیسیها" بود.
سابقه روابط
پیش از امضای قرارداد ۱۹۰۷ در دویست و هشتاد سالی که بریتانیا در ایران سفارتخانه داشت، هر چه بود بین دربارها و بعداً دولتها می گذشت و مردم را از آن خبری نبود.
پیش از آن، مردم خبری از سیاستهای بریتانیا و نقش سفیران و مأموران آن کشور در ایران و منطقه نداشتند؛ نه در ماجرای هرات و در جنگهای ایران و روس ( منتهی به ۱۸۲۸ میلادی ) که منجر به شکست ایران شد، نه در ۱۸۲۸ ماجرای غم انگیز عزل و قتل قائم مقام فراهانی صدراعظم فرزندخوانده و دست سرنوشت مشابه دانشمند ایران و پرورده اش امیرکبیر.
سالها بعد اسناد منتشره نشان داد که در بیشتر وقایع مهم قرن نوزدهم در ایران، آنچه رخ داد با مصالح تعیین شده بریتانیا همخوانی داشت.
با این همه، یک سال قبل از تصمیم سرادوارد گری به عقد قرار داد ۱۹۰۷ با روسها، با پیروزی انقلاب مشروطه، محبوبیت بریتانیا بین مردم ایران در اوج بود.
نقش مثبتی که سفارت بریتانیا در تهران در حمایت از آزادیخواهان مشروطه طلب ایرانی ایفا کرد و بست نشستن مشروطه خواهان در سفارت نام نیکی از لندن میان مردم باقی گذاشت و مراوده و مکاتبه روحانیون و رهبران مشروطه را با سفیر و سفارت، عادی و معمولی ساخت؛ کاری که به نوشته سردنیس رایت سفیر پیشین بریتانیا در تهران، سرمایه بزرگ و جاودانه ای برای "دولت فخیمه" فراهم آورد . روز بیست و هشتم سپتامبر ۱۹۰۷ ( ششم مهرماه۱۲۸۶ شمسی ) سر سسیل اسپرینگ رایس وزیرمختار بریتانیا در تهران در نامه ای به میرزا حسن خان مشیرالدوله وزیرخارجه جوان دولت مشیرالسلطنه شایعه ای را تأیید کرد که از سه هفته قبل و همزمان با اولین ترور یک نخست وزیر در مقابل مجلس که باعث قتل علی اصغرخان اتابک شد، در تهران پیچیده بود.
در تاریخ و خاطرات مکتوب رجال زمان آمده که دولت سست و لرزان مشیرالسلطنه ابتدا کوشید تا بلکه نامه سفارت بریتانیا و اصولاً قرارداد بین دو کشور را از مردم پنهان کند و در آن آشوب که بین مجلس و محمدعلی شاه درگیری شدیدی وجود داشت هیزم تازه ای برای آتش نهان در دل مردم فراهم نیاورد.
اما نه در تهران و نه در لندن آزادیخواهان ساکت نماندند، در حالی که جواب مشیرالدوله مودبانه و به نظر تقی زاده و بسیاری از مشروطه خواهان سست بود.
تیر اول را ایرج میرزا شاعر نامدار خالی کرد که شعری ساخت :
گویند که انگلیس با روس
عهدی بسته است تازه امسال
کاندر پلیتیک هم در ایران
زین پس نکنند هیچ اخلال
افسوس که کافیان این ملک
بنشسته و فارغند از ین حال
کز صلح میان گربه و موش
بر باد رود دکان بقال
تقسیم ایران
اشاره ایرج میرزا به توجیهی است که سر سسیل اسپرینگ رایس در نامه به دولت ایران برشمرده و به راستی هم در مقدمه قرارداد ذکر شده بود که "از آن جایی که دولتین بریتانیای کبیر و روسیه متعهد شده اند که تمامیت استقلال ایران را محترم شمرده و ذینفع در استقرار صلح و امنیت در بعضی از ایالات متصله و همسایه سرحد روسیه از طرفی و مجاور به سرحدات افغانستان و بلوچستان [ در آن زمان منضم به خاک بریتانیا] از طرف دیگر می باشند و نظر به اینکه می خواهند از هر گونه موجبات اختلاف و کشمکش که ممکن است در منافع طرفین در ایالات مذکوره ایران بروز نماید اجتناب کنند ..."
اما اصل آنچه ناگهان خون را در رگ نمایندگان اولین دوره مجلس ایران و مردم تازه به مشروطه و قانون و مجلس رسیده به جوش آورد سه ماده بعدی قرارداد بود که مقرر می داشت خاک ایران به سه منطقه تقسیم شود: شمال ایران تا حدود قزوین منطقه نفوذ روسیه باشد و بریتانیا با هرنوع امتیازخواهی روسها در آن منطقه مخالفتی نکند و خود هم هیچ امتیازی در آنجا نخواهد و در مقابل، روسها همین حق را در مورد منطقه جنوبی برای بریتانیا به رسمیت بشناسد و در ضمن برای اینکه مبادا موجب اختلاف بینشان پدید آید، بین این دو منطقه هم بخشی را بی طرف برگزیدند.
چنین بود که ملک الشعرا [محمدتقی بهار] قصیده ای ساخت که از مشهورترین اشعار اوست:
سوی لندن گذر ای پاک نسیم سحری
سخنی از من برگو به سر ادوارد گری
کای خردمند وزیری که نپرورده جهان
چون تو دستور خردمند و وزیر هنری
تو بدین دانش، افسوس که چون بی خردان
کردی آن کار که افسوس جز از وی نبری
نه همین زیر پی روس شود ایران پست
بلکه افغانی ویران شود و کاشغری
ورهمی گویی روس از سر پیمان نرود
رو به تاریخ نگر تا که عجایب ببری
تقی زاده چندمین نطق بزرگ و تاریخی خود را ایراد کرد و با لباس روحانی، تأسف برد بر دولتی که نمی تواند منافع کشور را حفظ کند
و همین تمایلات و نطقهای مهیج نمایندگان اولین مجلس شورای ملی ایران بود که وزیر مختار بریتانیا را هم به فکر انداخت و به نوشته جواد شیخ الاسلامی استاد تاریخ، زنگ را به صدا در آورد و به صراحت هر چه تمامتر به وزیر خارجه ای مانند سرادوارد گری هشدار داد که "... من هرگز آن حرف عاقلانه شما را از یاد نبرده ام که ارزش هر قرارداد بستگی کامل به غرض و نیت باطنی مجریانش دارد، در مورد قراردادی که با روسها بسته اید آنها ممکن است عین آن شیوه ای را که در اجرای قرارداد سابقشان با ژاپن [بر سر کره] به کار بردند این جا هم به کار آورند و تمام مقاصد دیرین خود را در مورد ایران زیر پوشش این پیمان عملی سازند".
در نامه دیگر، سر سسیل اسپیرینگ رایس وزیر مختار بریتانیا به مقام بالاتر خود [وزیرخارجه] نوشته: "احتمال می رود که قرارداد موجب تولید احساسات خصمانه خیلی شدیدی علیه انگلیسیها بشود، شاید بمراتب شدیدتر از احساساتی که ضد روسیه در اینجا وجود دارد، زیرا ایرانیان روسیه را متهم به پنهان کردن سیاست خود با تظاهر به دوستی می کنند".
مقاومت مردمی
در همان پائیز سال ۱۹۰۷ هم در مجلس ایران و هم درپارلمان بریتانیا بر سر این قرارداد کار به جدال کشید، با این تفاوت که در ایران شرایط داخلی روز به روز رو به وخامت می رفت و کار شاه و مجلس به نقطه جوش [به توپ بستن مجلس] نزدیک می شد
بخشی از مشروطه خواهان از بیم آنکه با رنجش انگلیسیها بدون پشت و پناه بمانند چاره را در مماشات می دیدند اما گروه دیگر اصلاً قائل به سکوت و مماشات نبودند.
، در صورت جلسات مجلس آمده که در جلسه ۲۶ شعبان سیدحسن تقی زاده با اشاره به قراردادی که بدون خبر دادن به ایران بین دولتین روس و انگلیس امضا شده گفت: سکوت وزارت خارجه شگفت آورست، تو گویی دولت بلژیک" و دولت مکریک قراردادی بسته و خاک پرو را به دو منطقه نفوذ خود تقسیم کرده اند، در حالی که خوشبختانه ایران کشوری است مشروطه".
پس مجلس از وزارت خارجه قرارداد را خواست و نمایندگان مصلحت اندیش چون آن را خواندند گفتند دو دولت برای تجارت خود قراردادی بسته اند که برای ما تعهدآور نیست.
وثوق الدوله گفت معنای قرارداد این است که انگلیس در شمال و روسیه در جنوب امتیاز نگیرند، حاج امین الضرب قرارداد را مفید خواند و در این میان شیخ علی از سادگی پرسید حالا نمی توان این قرارداد را عوض کرد؟
و همین جا بود که تقی زاده چندمین نطق بزرگ و تاریخی خود را ایراد کرد و با لباس روحانی، تأسف برد بر دولتی که نمی تواند منافع کشور را حفظ کند.
جلسه بعد حسینقلی خان نواب که زبان انگلیسی می دانست به نقل از روزنامه تایمز لندن که برایش رسیده بود به دولت اعتراض کرد و به نقل از این روزنامه گفت در مجلس لردهای بریتانیا لرد کورزن [بعداً وزیر خارجه بریتانیا] اعتراض کرده و با آشنایی وسیعی که با منطقه دارد گفته قرارداد، منافع بریتانیا را تأمین نمی کند و لرد کریو پاسخ داده که خود ایرانیها اعتراض نکرده اند.
وزارت خارجه بریتانیا به سر آرتور هاردینگ وزیرمختارش در تهران دستور عمل داده بود که امتیاز نفت جنوب را که در دست ویلیام ناکس دارسی بود برای بریتانیا محفوظ کند
و تقی زاده نتیجه گرفت که دولت باید سواد (متن) " قرارداد را برای روزنامه ها بفرستد تا طبع و در ایران و جهان منتشر شود و معلوم شود که صدای ما را نمی شنوند، ما باید صدای خود را خیلی بلند کنیم تا بشنوند".
همین تدبیر بود که مردم را با خبر کرد، در ایران و بریتانیا چنان که ادوارد براون ، در مقاله ای و هم در فشرده تاریخ ایران قرار داد ۱۹۰۷را به تقسیم لهستان تشبیه کرده است و رومن رولان هم در کتاب یادداشت های جنگ خود ضمن اشاره به اتحاد فرانسه و انگلیس با روسیه مستبد، اشاره ای هم به این قرارداد می کند.
اما در آن سوی جهان نیز به نوشته مهدی قلی هدایت [حاج مخبرالسطنه] یکی از نمایندگان مجلس بریتانیا، مستر لینچ نطقی می کند و می گوید: "بالفرض که قرارداد روزی از برای ما نتیجه خوب داشته باشد، سزاوار نبود با ملتی که حق تربیت و تمدن بر گردن بشر دارد چنین رفتاری کنیم تا در روزگار سختی اش دست یاری بسوی ما دراز کند و ما از یک طرف هزاران ایرانی را در سفارت بپذیریم و از طرفی تیشه به ریشه استقلالش بزنیم".
که پیداست حاصل همه نطقها و نوشته ها ... چنانکه تقی زاده سال بعد که به سفارت انگلیس پناه برد و جان به سلامت برد در نامه ای به مارلینگ کاردار سفارت باز هم گلایه می کند و چنان که خود نوشته هرگز این گله گذاری را رها نکرد تا انقلاب سوسیالیسی برپا شد و مسکو از همه امتیازات خود از ایران گذشت.
در مقابل تمام حملات روزنامه ها و نمایندگان مجلس، به دولت وقت انگلستان به جهت قرار داد ۱۹۰۷ سرهنری کمبل، وزیر خارجه اش همه جا توضیح می دهد که رفتار دو کشور با هم خصمانه نیست و در کتاب آبی سالانه هم بر این موضوع تأکید می کند.
اما آنچه در سخنان آزادیخواهانه در مجلس نوپای ایران و در پارلمان بریتانیا اشاره ای بدان نمی شود حادثه ای است که از پنج سال قبل داشت در زمینهای گرم جنوب ایران رخ می داد، همان جایی که از پایتخت بدان جا راهی نبود.
سه سال قبل از آنکه جنبش مشروطیت در ایران پا گیرد وزارت خارجه بریتانیا به سر آرتور هاردینگ وزیرمختارش در تهران دستور عمل داده بود که امتیاز نفت جنوب را که در دست ویلیام ناکس دارسی بود برای بریتانیا محفوظ کند ولی در عین حال به نوعی رفتار کند که روسها را به اعتراض نیندازد و تحریک نکند، این دستور عمل تا ۱۹۰۷ هم حاکم بود.
سر ادوارد گری در اجرای چنین سیاستی به قرارداد ۱۹۰۷ در مورد ایران با روسها رسید تا از آنها امضائی بگیرد که به جنوب نفت خیز ایران کاری نداشته باشند.
آزادیخواهان زمان، گرچه از ماجرای نفت بی خبر بودند چنان که شاه وقت محمدعلی شاه هم سالها بعد از آنکه تاج و تخت از دست داد و در تبعید بود از کشف نفت و اهمیت آن باخبر شد، اما در آغاز قرن بیستم با توجه به نیازی که به همراهی لندن احساس می کردند تا گربه محبوبشان نصیب خرس نشود، در هر فرصت به انگلیسیها نصیحت می کردند که با به دست آوردن دل مردم ایران آسانتر به مقصود می رسند.
این همان شعاری است که در موقعیتهای بعدی ۱۹۱۹ تا اوج اختلافات با دولت دکتر مصدق بارها مطرح شد.
پایان کار
روسیه تزاری هرگز از قرارداد ۱۹۰۷ و موقعیتی که با آن قرارداد به دست آورده بود دل نکند تا زمانی که انقلاب سوسیالیستی به رهبری لنین کاری کرد که مخبرالسلطنه دولتمرد و ادیب در کتاب شیرینش، خاطرات و خطرات از آن چنین تعبیر کرده است: "طناب از دو سو به گردن ایران افتاده بود انقلاب اکتبر باعث شد یک طرف طناب رها شد".
در صدمین سال امضا و افشای قرارداد حوادث ۱۹۰۷ و حوادث و رویدادهای منطقه ای که ایران در میان آن است نشان می دهد که با گذشت یک قرن هنوز نفت مهمترین عامل تعیین شده در جغرافیای سیاسی و هم در مبادلات با اروپا و روسیه است.
در عین حال، کشمکش با جمهوری اسلامی بر سر پرونده هسته ای، سیاست بهره جویانه روسیه در ارتباط با این بحران، اتحاد لندن و واشنگتن و گاه سخن گفتن از پرونده نظامی که هنوز روی میز است فضائی را به یاد می آورد که ملک الشعرا خطاب به سرادوارد گری وزیرخارجه وقت بریتانیا چنین توصیف کرد:
تو خود از تبت و ایران و ز افغانستان
ساختی پیش ره خصم بنای سه دری
تو ز موصل بگشودی ره آن تا زابل
و زره تبت تسلیم شدی تا به هری
زین سپس بهر نگهداری این هر سه طریق
نیم میلیارد قشون باید بحری و بری
و گوییا دولتمردان امروز ایران هم همین بیت ملک الشعرا را تکرار می کنند که:
انگلیس آن ضرری را که از این پیمان برد
تو ندانستی و داند بدوی و حضری
مسعود بهنود
Wednesday, September 26, 2007
چه کسی در این میان مقصر است ؟!
دیروز ۲۵ سپتامبر اقای رضا سلیمانی تحلیلگر خوب سایت محترم انتخاب طی مقاله ئي انتقادی و گله مند ! از رفتار توهین امیزی که از جانب اقای بولینجر ریاست دانشگاه کلمبیا به اقای احمدینژاد شده بود ! ایشان و سایر مسائل حاشیه ئی در اطراف انرا برشته ی قلم در اورده بودند ! . در جواب این نویسنده فرهیخته من نیز نظرم را در رابطه با این موضوع نوشته و برای سایت مزبور ارسال داشتم !. امیدوارم که مسائل امنیتی و کنترل و سانسور ( که در مطبوعات ایران بیداد میکنند ! ) مانع نشوند که انرا در سایت بانعکاس در اورند ! . در قسمت اول توجه شما را به نوشته ی اقای سلیمانی ! و در قسمت بعد به جوابیه ئی که من فرستاده ام جلب میکنم . از شما عزیزان هم خواهش میکنم نظرات خود را از طریق * تلفن ! * با من در میان نگذارید ! و سعی کنید تا با در قرار دادن انان در قسمت »» نظرات سایت «« دیگران را نیز از عقاید و دیدگاههای خود »» در همه ی زمینه ها ! «« اگاه نمائید
با تشکر
داوید
لس انجلس ۹ / ۲۶ / ۰۷
خبرگزاری انتخاب ، ایران
چهارم مهر ماه ۱۳۸۶
رضا سلیمانی
منتقديم آقاي بولینجر؛ اما نه در مقابل شما
دانشگاه کلمبیا،سخنرانی محمود احمدی نژاد،پرسش و پاسخ ها و...،نشسته ام روبروی رایانه ام. با دقت زل زده ام به مانیتوری که قرار است ثانیه های دیگر امواج ارسالی از دانشگاه کلمبیا، را با انواع فیلترشکن ها و رله ها برایم به تصویر بکشد. طبق معمول صدا و سیما کمتر به فکر آگاهی ملت است .متوجه نشدم دستگاه عریض و طویل مهندس ضرغامی از چه ترسید که سخنان رییس جمهور کشورمان را به صورتی مستقیم پخش نکرد. نمی دانم چه کسی و یا چه قانونی علم و درک ایشان را بر ملت رجحان داده و یا این حق را برای ایشان قائل شده که نشستی به این مهمی را درز بگیرد؟
تصویرها به لطف شبکه های قوی مخابرات! و البته وجود صدها نوع سانسورافزار با آن سرعتی که برای آگاهی از زنگبار نیز پایین تر است،سرانجام می رسند. لی بولینجر وکیل،استاد دانشگاه حقوق،ریاست سابق دانشگاه میشیگان و ریاست تازه دانشگاه کلمبیا در ابتدا به سخنرانی! می پردازد. با قیافه ای نیمه گرفته حاکی از عدم رضایت می گوید: «دعوت دانشگاه کلمبیا از آقای احمدی نژاد بخاطر حق سخنرانی او نیست، بلکه به دلیل حقی است که ما برای شنیدن خود قائل هستیم،ما می خواهیم با ذهنیت منفور و دهشتناک دشمنان خود آشنا شویم!»
*کمی جا می خورم، این دیگر چه نوعی از خوش آمدگویی است،اینجا دانشگاه است یا پادگان نظامی در نوادا؟ به ذهنم رسید که آقای احمدی نژاد هم اینک جلسه را ترک می کند، و همه اینها در چندثانیه رخ داد.تو گویی دانشگاه کلمبیا دادگاهی است که بولینجر بعنوان مدعی العموم به جبر قرار است،بی گناهی را تفهیم اتهام کند!بالاخره سخنان تونی فراتو را باور کنیم که در آمریکا آزادی بیان وجود دارد یا شما را که فقط یک ششلول و اسب وحشی کم دارید؟
بولینجر در ادامه ضمن اشاره به اعدام علنی دویست و ده
نفر در سال گذشته در ایران،نبود آزادی سیاسی و بازداشت بی دلیل ایرانی-آمریکایی هایی[اسفندیاری،تاج بخش،شاکری،عظیما] که به ایران سفر کرده بودند، نیمه فریادزنان گفت: «آقای رییس جمهور شما درونتان یک دیکتاتور کوچک و بی رحم دارید!»
**نگران و ناراحتم، به یاد می آوردم در دوران تحصیل چه مدرسه و چه دانشگاه،هرگاه استادی بدخلقی می کرد، و تهی از منطق سخنی می گفت، آن را به مشکلات خانوادگی استاد مزبور اعم از مالی و زناشویی پیوند می دادیم. این به آن دلیل بود که جایگاه یک استاد و چارچوب شناخت از یک مدرس برای ما اغلب اوقات حاکی از منطق گرایی و عدم جهت گیری های یک انسان معمولی بود. بقولی ما انتظار نداشتیم که مدرس مان بر جای ناحق بنشیند و سخن ناحق براند، به همین دلیل بدخلقی و بی منطقی او را بسرعت به موضوعات بیرونی ربط می دادیم. رییس دانشگاهی با آن همه افتخار،هم قاضی است،هم دادستان،هم هیئت منصفه و هم مامور اجرای حکم!
بولینجر در ادامه با اشاره به تضییع حقوق شهروندی و تضییق بر روزنامه نگاران و فعالان سیاسی در ایران، ابراز امیدواری می کند،همچنانکه شما این آزادی را داشتید که اینجا سخن بگویید،ما[محققین] و دانشجویان مان در تهران نیز از همین آزادی برخوردار باشیم. وی سپس در خصوص موضوع هالوکاست،ادامه می دهد: «آقای رییس جمهور، شما مسئله هالوکاست را انکار کرده اید. می دانید که این باعث خواهد شد که شما را در این دانشگاه به سخره گیرند!انکار مسئله هالوکاست توسط شما در سال ۲۰۰۵ باعث می شود که شما در این دانشگاه مسخره به نظر بیایید!این از دو حالت خارج نیست شما یا افکار وحشتناکی دارید و یا از کمبود سواد رنج می برید! بولینجر رییس جمهور ایران را مورد خاطب قرار می دهد و به احمدی نژاد می گوید:شما به طرز بی شرمانه ای درنده خو و یا به طور اعجاب آوری بی سواد هستید! »
*با سوت و کف هواداران بولینجر، از شوک بیرون می آیم. گوشم زنگ می زند،باورم نمی شود! اینجا بیشتر شبیه رینگ بوکس و میدان اعدام و دادگاه های انکیزیسیون است تا یک نشست دانشگاهی.آقا محمود، نیز هنوز نشسته و جلسه را ترک نمی کند. ریاست جمهوری،نگذار بیشتر از این تحقیرت و تحقیرمان کنند. این حق ما است که احترام مان در جهان حفظ شود. اما...!
**ایرانی درنده خو است که نزدیک سه قرن،کوچکترین ستمی بر ملتی روا نکرده یا شما که از جنگ جهانی دوم یک روز را بی درنده خویی و ارعاب و جنگ نگذرانده اید؟ کدام سال نمی شود، از این مقدار ¾ اش را یا در حال جنگ بودید، یا به تضییع حقوق بومیان و تضییق بر سیاه پوستان گذرانده اید. کوکلاس کلان ها در کشور ایران نبودند،زاده کشور شما هستند. در هزارتوی تاریخ هزاران ساله به جز نژاد پرستان و جنایتکاران آمریکایی، قبیله ای وحشی تر تنها گوتس و وندال آدم خور در پروس را می توان نام برد !
بولینجر ضمن اشاره به اینکه دانشگاه کلمبیا بزرگترین مرکز جهانی مطالعات یهودی و نیز حادثه هالوکاست است، اعلام می دارد: واقعیت این است که هولوکاست مستند ترین حادثه ی دهشتناک انسانی در تاریخ بشریت است! وی در ادامه با بی محتوا خواندن اظهارات احمدی نژاد و اعلام ترس از تفکر رییس جمهور کشورمان می افزاید: لطفا این بازی مشمئز کننده را پایان دهید! شاید می خواهید ما را نیز از نقشه ی جهان، پاک کنید؟
*مصداق صحیح مقوله تحصیل علم باعث شعور نمی شود، همین جناب بولینجر است. آقای بولینجر اتفاقا شما ترسناک هستید! امثال احمدی نژاد آشویتس و داخائو نساختند، این هم سلکان شما بودند که یهودیان را زنده زنده در آتش انجماد فکری سوزانیدند،ما باید از شما بترسیم که برای انرژی و نفت، نه زن می شناسید،نه بچه و نه حرمت، یا شما از ایرانی که هیچ گاه ظلمی در تاریخ نکرده است؟
رییس جمهور ما بی سواد است یا رییس جمهور شما که در نشست همکاری کشورهای شرق آسیا و اقیانوس آرام، اسم نشست را با جای آپک می خواند اوپک، ماندلا را هفته گذشته مرده خطاب می کند و به روانش درود می فرستد و زمانی که به وی می گویند عراقی ها یا شیعه اند یا سنی در جواب می گوید من فکر می کردم آنها مسلمانند! احمدی نژاد مشمئز کننده است یا بوشی که تا امروزیک میلیون عراقی مظلوم و بی گناه را بخاطر میلیارد ها دلار در آمد، برای شرکای اقتصادی اش به دیار مرگ روانه کرده است؟ هالوکاست یقیناً حادثه دهشتناک انسانی است، اما آیا هالوکاست عراق وحشتناک نیست؟ احمدی نژاد مضحک است یا بوشی که در نشست آپک کوندالیزا رایس را بغل می گیرد و به او می گوید بالاخره دوست دختر من خواهی شد یا نه؟
هالوکاست یقیناً حادثه دهشتناک انسانی است، اما آیا هلوکاست برای ملت دیگر نقاط جهان وحشتناک نیست؟نسل کشی در دارفور وحشتناک نیست؟ کشت و کشتارها درعراق چطور؟
**ایرانیان، همانانی که در جنگ های جهانی اول و دوم با سیاست های کثیف شما[از جمله بودند قبضه کردن تمام مملکت در اولین جنگ و تجاوز به مال و ناموس مردم صدور محصولات کشاورزی ایران برای روسیه، در کنار گرسنگی، فقر و بیماری مردم و عدم اجازه استفاده از قطار شمال به جنوب در جنگ دوم و...] همچنین جنایت مرداد توسط کشور شما، این ها حادثه دهشتناک انسانی نیست؟مرگ دیگران حادثه دهشتناک است، مرگ ایرانیان حادثه ای معمولی که حتی یادی از آن نمی شود؟ حق شما و دوستان تان حق است، حق مربوط به ایران و ایرانی ناحق! هالوکاست یهودیان وحشتناک است، اما هالوکاست ارامنه به دست ترکان عثمانی، ایرانیان بدست حکومت های گذشته شما و دارفور همینک به دست هم پیمانان تان، عراق و غیره اصلا وحشتناک نیست،نه؟
بولینجر با اشاره به حمایت مالی و نظامی ایران از شبهه نظامیان افغان و عراقی، به احمدی نژاد می گوید: من شک دارم شما شهامت پاسخ به این سئوالات را داشته باشید، اما عدم پاسخگویی شما نیز برای ما معنادار خواهد بود. توقع دارم که شما ذهن رادیکال تان را برای عموم به نمایش بگذارید. البته افکار تند و گفتار افراطی شما باعث کاهش محبوبیت شما نیز در ایران شده است. بولینجر سپس توهین هایش را تکمیل می کند و در پایان می افزاید:من تنها یک استادم! و البته رییس این دانشگاه،متاسفم که باید بار سنگین اکراه[اشمئزاز] جهانیان از شما را بر گرده بکشم!
*ژنرال بولینجر فراموش کرده اند که آمریکا هیچ مدرک مستند و البته مستدلی غیر از تبلیغات هرزه و غیر واقعی بر حمایت ایران از شبهه نظامیان مخالف ایالات متحده در منطقه ندارد. که اگر داشت تا کنون بیکار نمی نشست. باید فهمیده باشید کشوری که نماینده دانشگاهی اش، فردی بی منطق و غیرمعمولی چون شما است، احتمالا در صورت داشتن بهانه ای قابل پسند عموم تا به حال از تجاوز به سرزمین ایران نیز خود داری نمی کرد.
**ملا عمر و اسامه بن لادن را ایران زایید، یا شما و کارتل های اقتصادی-نظامی و سی آی ای؟ شما هر روز اطلاعات می دهید که بن لادن امروز سرما خورده، دیروز قلب درد داشت، یا ما؟ همه منابع اطلاعاتی را دارید، اما از دستگیری تروریست ها عاجزید؟ با این تفاسیر احتمالا صد دام را هم ایران حمایت می کرده بر علیه آمریکا!
مگر ایران آن ها را بوجود آورده که تأمین کننده شان باشد؟ اصولا چه سودی برای ایران خواهد داشت؟ اسلحه ها و ادوات نظامی شما با ترس کشورهای منطقه از این مترسک ها بفروش می رسد، نه ایران! زمین و زمان را توپ و تانک و موشک کروز و میلیون ها قبضه سلاح آمریکائی و کمی آن طرف تر ناو های اتمی و صد ها فروند بمب افکن آمریکائی در خود غرق کرده است آنوقت بولینگر و شرکا دنبال بمب های کنار جاده ساخت ایران می گردند.
ضمن آنکه این به شما چه ربطی دارد که ما با آقای احمدی نژاد و دولت اش مشکل داریم؟ این موضوعی کاملا داخلی است! بیخود فکر نکنید از این آب گل آلود ماهی درشت صید خواهید کرد، از نویسنده که منتقد جدی دولت به شمار می رود تا حامیان احمدی نژاد در مقابل آدم خورانی مثل شما کنار یکدیگر می ایستم تا لااقل کشورمان را تکه تکه نکنید و ایران مان، ایرانستان نشود.
*** خوب شد که گفتید تنها یک استادید، تا به حال که گوش می دادم احساس می کردم قاضی،وکیل،دادستان،دادگاه،زندان واعدام،همه باهم شما هستید ! شما بیشتر به قاضی مجنونی می برید که خود می گوید و حکم می دهد و سرانجام اجرا می کند. و در آخر نیز به مردم می گوید: می بینید عجب شغل دشواری است؟ اتفاقا از کاردینال ریشلیو و پدر جوزف، تا عیدی امین و پینوشه همه با شما هم نظرند. واقعا همگی خسته نباشید! خود گویی و خود خندی فی الواقع عجب مخلوق هنرمندی!
نکاتی نیز به عنوان یک منتقد سرسخت آقای احمدی نژاد و دولت ایشان، متذکر می شوم. امیدوارم اینبار غیر از التماس دعا لااقل تدبیری برای بارهای بعد و سخنانی که پی آمدهای اینچنین دارد بپرهیزید.
اول شما باید جلسه را بعنوان اهانت دعوت کننگان اگر نه به شخص خود که به ۱۷میلیون رأی ترک می کردید. شاید بگویید آنها همین را می خواستند. که چه؟ مگر هرچه آنها می خواهند ما باید مخالف اش را عمل کنیم؟ شأن ایرانی و ایران چه می شود؟ پاسخ شکسته شدن غرور ملت را چه کسی می دهد؟ موظف بودید که به دلیل اهانت این نشست را ترک می کردید تا این اتفاق بدعتی نشود که هر ناروایی را به انسانی و طبعا عقبه اش نسبت دهند.
دوم)جای این موعظه ها می توانستید، ایرانیان را به نحو احسن به دیگران معرفی کنید. فارغ از این موضوع، در بخشی که از شما سؤال شد، رفتار شما با همجنس گرایان ایرانی چگونه است؟ خود را به راهی دیگر زده اید و پاسخ دادید که در ایران همجنس گرا وجود ندارد! آقای رییس جمهور مطمئن هستید؟ پس مجله خانواده،روزهای زندگی و خانواده سبز و صفحه حوادث اجتماعی روزنامه ها همه کذب منتشر می کنند؟ مگر می شود در کشور ما همجنس گرا وجود نداشته باشد؟ ایران مگر بخشی غیر از این دنیا و حوادث آن است؟ضمن اینکه جای این پاسخ که باعث آن توهین های زشت و مسخره در تلویزیون های آمریکا[پخش عکس محمد سعید الصحاف-وزیر اطلاع رسانی دولت بعثی صدام، در کنار تصویر شما] شد، می گفتید مانند دیگر ایرانیان در حال زندگی هستند. تمامی فعالین بخش خبری اعم از مخالفان و موافقان شما بر یک نظر متفقند، حکومت جمهوری اسلامی کسی را به دلیل همجنس گرایی نه کشته و نه اعدام کرده است. چرا طفره رفتید؟ آنها نیز بخشی از این ملت هستند، عده ای به لذت و عده ای نیز بیمار، این دلیل نمی شود که صورت مسئله را پاک کنید.
***گذشته از دو مورد بالا، که انتقاداتی است صریح به رییس جمهوری ایران، نباید ساده از کنار اتفاقاتی اینچنین گذشت، امروز اگر به نماینده ایران اهانت کرده و پاسخی درخور دریافت نکردند، فردا مستقیما بر سر ملت ایران می کوبند و تحقیراش می کنند. موضوع مخالفت های معمول و غیر معمول با آقای احمدی نژاد نیست، بحث این است که به هر روی ایشان به نمایندگی از کل ایران در آن نشست به سئوالات دیگران پاسخ داده و البته اهانت شنیده است .
رضا سلیمانی
خودمان مقصر هستیم
داوید ،
جناب اقای سلیمانی ، قبل از هر چیز من یکی از خوانندگان پر و پا قرص نوشته های شما هستم و به ان نیز افتخار میکنم ! و با اینکه قدرت قلم من مانند شما فصیح و روان نیست ! اما حرفی دارم از دل برامده در مورد نوشته تان بتاریخ بیست و پنجم سپتامبر دو هزار و هفت با عنوان * منتقديم آقاي بولینجر؛ اما نه در مقابل شما * که در سایت محترم انتخاب امده ! و امیدوارم هم که بر دل بنشیند !.
ما اینجا زندگی میکنیم و با انکه از قبل هم میدانستیم که بطور طبیعی از ایشان چه پرسشهائي خواهد شد ! و به احتمال قوی هم از ایشان چه جوابهائی شنیده خواهد گردید ( عطف به سابقه ی ایشان در نکته پرانیها و اظهار نظرهایشان در مواردی که مورد سوال قرار گرفته اند ونه تنها برای یکبار مورد شماتت بی المللی بلکه بارها قرار گرفته اند ! که بر هیچکس هم پوشیده نیست !! ) و در پایان هم با چه گو.نه عکس العملهائی از جانب ششصد تن از حضار در ان جلسه مواجه خواهند شد !با این وجود با اشتیاق و به امید انکه ایشان و مستشاران اگاه و فهمیده شان که تا کنون بنحو احسن در خراب کردن ایشان ! (که متاسفانه همیشه این خود هستند که اولین اتشهای ان را روشن میکنند ! ) و همچنین مملکت بیچاره مان ! سعی وافر خود را نموده اند و با علم به دانستن انکه برای هزارمین بار ایشان مورد همان پرسشها و مواخذه ها ی برگزار کنندگان ان مجمع قرارمیگیرند !! ( حال حق دارند و یا ندارند که بنظر من بسیار هم حق ان را دارند تا سوالهای خود را به هر شکلی که شایسته ی شان نمایندگان یکی از بزرگترین و مهمترین دانشگاههای جهان است و به گفته ی رئیس انجا که رو به اقای احمدینژاد گفت »» ما اینجا نمایندگان دولت خودمان و عملکردهایشان را بزیر سوال میبریم ! شما که جای خود دارید ! «« ) حد اقل با اتخاذ گردشی صد و هشتاد درجه و غافلگیر کننده نسبت به گفته ها و مصاحبه های جنجال افرین گذشته ایشان ! و نشان دادن چهره ئی نو و صلحطلبانه از انچه از ایشان در اذهان غربیها لانه کرده که بسادگی یک لیوان اب خوردن ایشان را با بن لادن و ملا عمر ! مقایسه میکنند و در پی ان نیز از چهره ی ایرانی درمانده در تهیه معاش روزانه خود وخانواده اش ! تصویری مشمئز کننده از تروریستهای انتحاری میسازند ! با جوابهای از پیش و بصورت عاقلانه اماده شده شان نه تنها روی مخالفان ایران !!! بلکه ایشانرا هم ! کم کرده و راه را برای اغاز دوباره ی تبادلهای سیاسی معوفه با کشورهای قابلی مانند امریکا و اکثر کشورهای اروپائی باز نمایند ! و ما و کشورمان را هم از جنگال مشتی ادمها و رژیمهای مستبد و عقب افتاده و پست ! که لازم به ذکر نام انان نیست و ما انانرا بعنوان متحد و یار و یاور کشورمان در وقت تنگی ا تلقی میکنیم ! ( لابد به همانگونه که اسد بود برای امت عرب ! و در ان لحظه حساس »» برای عراق ! «« که او اولین کسی بود که دست همکاری با امریکا را در حمله به عراق در زمان جورج بوش پدر فشرد !! ) و فعلا تا طوفانی از راه نرسیده که خو را از معرکه بیرون بکشند ! همشعار با خردمندان ! کشورمان اوای مرگ بر این و ان را سر میدهند و پرچم این کشور و یا ان کشور را با دلاوران خیابانی مان ! میسوزانند و در عین حال جیب این ملت نجیب و ** مهمان دوست را بهر طریقی که شده خالی میکنند * نجات دهند !! اما بجای ان چه شد ؟! دوباره همان سوالها مطرح شد و نه مانند همیشه که در یک فضای کوچک و یا در مصاحبه ئي با یک کانال تلویزیونی کم نام کم تماشاگر ! بلکه ایندفعه در مقابل میلیونها تن از مردم جهان که این موضوع کاملا اماده و تبلیغ شده از قبل انان را بپای تلویزیونها و صفحات کامپیوترهایشان کشانده و نشانده بود ! و ابراز همان جوابهای درد سر افرین همیشگی و حتی بسیار بچه گانه تر و محکوم شونده تر از همیشه از ایشان !!.
کشور ما اکنون در جنگی بسیار حقیقی و خطرناک با دستگاههای اطلاعاتی و خبر سازی و جو افرینی عظیم کشورهائي در امده که ما انچه را که باید بصورتی خردمندانه با انان در میان میگذاشتیم ! اما متاسفانه بصورت گروگانگیری و فریاد و تهدید و سوزاندن پرچمها و ندای مرگ برانان سر دادن انجام دادیم ! تا یعنی با اینوسیله حقمان را از شان بگیریم ! به میدانی کشانده اندمان که میدانند ما در مقابل قدرت اتمی تبلیغاتیشان ! مجبوریم که با تیر و کمان قلم و دوات ادمهای قرون وسطائي به مصافشان برویم !! و این چاره ساز چه دردی از ما خواهد شد ؟!. مسلما رفتار منتقدانه استاد بولینگر در طرح سوالات از ایشان با نحوه * مهمان نوازانه ی ! * دانشگاهیان مان در صورتیکه حق و یا جرات ان را داشته باشند که بدون ترس از حراست و لباس شخصیهای امنیتی و یا لباس داران امنیتی سوالات خود را با ایشان در میان بگذارند ! و به سرنوشتی همچون دانشجویان امیر کبیر که تنها با اجرای چند ثانیه تظاهرات در میان سخنرانی ایشان در انجا ! اکنون به عنوان چه اتهاماتی در بازداشت و به نقل انچه از شکایت خانواده هایشان در جراید امده تحت چه شکنجه هائی که قرار نگرفته اند ! دچار نشوند مسلما فرق دارد و ان نشان توهین نیست و محاکمه ! !!. از کوچکی به ما یاد میدهند که اگر کسیهم توی سرتان زد ! از او معذرت بخواهید از انکه دستش توی سرتان خورده و ممکن است که درد گرفته باشد ! و متاسفانه این سیستم از اطاق * پذیرائی * خانه شروع میشود تا بالاترین سطح * حکومتی * !!.
هنوز هم خوشبختانه مردم امریکا حساب * مردم و حکومت ایران * را در اینجا باهم قاطی نمیکنند ! ما شاهد حتی یک اعتراض و یا اهانت و شعار ضد مردم ایران نبودیم ! . تمام شعارها و سخنرانیها مستقیما در مورد عملکردها و طرز برداشت موضوعات مختلف جهانی از دیدگاه اقای رئیس جمهور محمود احمدینژاد بود که دیگر همه با متن انان اشنائیم دور میزد !.
هیچکدام از سوالات مطرح شده هم که شما زحمت اوردن انان را در مقاله تان بنحو احسن کشیده اید ! من در اوردی نبودند ! و عین انانی بودند که بکرات از زبان خود ایشان شنیده بودیم !.
بنظر من به هیچ عنوان »» ترک سالن «« که شما و سایر افراد محترم دیگر پس از شنیدن سخنان اقای بولینگر میبایست توسط اقای احمدینژاد صورت میگرفت را عاقلانه و سیاستمدارانه نمیدانم ! این میتوانست حرکتی مانند »» پشت کردن به دشمن در جبهه و قبول تمام اتهامات و شکست «« تلقی شود ! که متاسفانه با داشتن مشاوران مطبوعاتی اینچنین وارد و اکاه که اطراف اقای رئیس جمهور را احاطه کرده اند !! و همچنین ایراد سخنانی که خود گاه و ناگاه از روی احساس بر زبان میاورند ! نتیجه ی بهتری هم برایمان به ارمغان نیاورد !!.
داوید
با تشکر
داوید
لس انجلس ۹ / ۲۶ / ۰۷
خبرگزاری انتخاب ، ایران
چهارم مهر ماه ۱۳۸۶
رضا سلیمانی
منتقديم آقاي بولینجر؛ اما نه در مقابل شما
دانشگاه کلمبیا،سخنرانی محمود احمدی نژاد،پرسش و پاسخ ها و...،نشسته ام روبروی رایانه ام. با دقت زل زده ام به مانیتوری که قرار است ثانیه های دیگر امواج ارسالی از دانشگاه کلمبیا، را با انواع فیلترشکن ها و رله ها برایم به تصویر بکشد. طبق معمول صدا و سیما کمتر به فکر آگاهی ملت است .متوجه نشدم دستگاه عریض و طویل مهندس ضرغامی از چه ترسید که سخنان رییس جمهور کشورمان را به صورتی مستقیم پخش نکرد. نمی دانم چه کسی و یا چه قانونی علم و درک ایشان را بر ملت رجحان داده و یا این حق را برای ایشان قائل شده که نشستی به این مهمی را درز بگیرد؟
تصویرها به لطف شبکه های قوی مخابرات! و البته وجود صدها نوع سانسورافزار با آن سرعتی که برای آگاهی از زنگبار نیز پایین تر است،سرانجام می رسند. لی بولینجر وکیل،استاد دانشگاه حقوق،ریاست سابق دانشگاه میشیگان و ریاست تازه دانشگاه کلمبیا در ابتدا به سخنرانی! می پردازد. با قیافه ای نیمه گرفته حاکی از عدم رضایت می گوید: «دعوت دانشگاه کلمبیا از آقای احمدی نژاد بخاطر حق سخنرانی او نیست، بلکه به دلیل حقی است که ما برای شنیدن خود قائل هستیم،ما می خواهیم با ذهنیت منفور و دهشتناک دشمنان خود آشنا شویم!»
*کمی جا می خورم، این دیگر چه نوعی از خوش آمدگویی است،اینجا دانشگاه است یا پادگان نظامی در نوادا؟ به ذهنم رسید که آقای احمدی نژاد هم اینک جلسه را ترک می کند، و همه اینها در چندثانیه رخ داد.تو گویی دانشگاه کلمبیا دادگاهی است که بولینجر بعنوان مدعی العموم به جبر قرار است،بی گناهی را تفهیم اتهام کند!بالاخره سخنان تونی فراتو را باور کنیم که در آمریکا آزادی بیان وجود دارد یا شما را که فقط یک ششلول و اسب وحشی کم دارید؟
بولینجر در ادامه ضمن اشاره به اعدام علنی دویست و ده
نفر در سال گذشته در ایران،نبود آزادی سیاسی و بازداشت بی دلیل ایرانی-آمریکایی هایی[اسفندیاری،تاج بخش،شاکری،عظیما] که به ایران سفر کرده بودند، نیمه فریادزنان گفت: «آقای رییس جمهور شما درونتان یک دیکتاتور کوچک و بی رحم دارید!»
**نگران و ناراحتم، به یاد می آوردم در دوران تحصیل چه مدرسه و چه دانشگاه،هرگاه استادی بدخلقی می کرد، و تهی از منطق سخنی می گفت، آن را به مشکلات خانوادگی استاد مزبور اعم از مالی و زناشویی پیوند می دادیم. این به آن دلیل بود که جایگاه یک استاد و چارچوب شناخت از یک مدرس برای ما اغلب اوقات حاکی از منطق گرایی و عدم جهت گیری های یک انسان معمولی بود. بقولی ما انتظار نداشتیم که مدرس مان بر جای ناحق بنشیند و سخن ناحق براند، به همین دلیل بدخلقی و بی منطقی او را بسرعت به موضوعات بیرونی ربط می دادیم. رییس دانشگاهی با آن همه افتخار،هم قاضی است،هم دادستان،هم هیئت منصفه و هم مامور اجرای حکم!
بولینجر در ادامه با اشاره به تضییع حقوق شهروندی و تضییق بر روزنامه نگاران و فعالان سیاسی در ایران، ابراز امیدواری می کند،همچنانکه شما این آزادی را داشتید که اینجا سخن بگویید،ما[محققین] و دانشجویان مان در تهران نیز از همین آزادی برخوردار باشیم. وی سپس در خصوص موضوع هالوکاست،ادامه می دهد: «آقای رییس جمهور، شما مسئله هالوکاست را انکار کرده اید. می دانید که این باعث خواهد شد که شما را در این دانشگاه به سخره گیرند!انکار مسئله هالوکاست توسط شما در سال ۲۰۰۵ باعث می شود که شما در این دانشگاه مسخره به نظر بیایید!این از دو حالت خارج نیست شما یا افکار وحشتناکی دارید و یا از کمبود سواد رنج می برید! بولینجر رییس جمهور ایران را مورد خاطب قرار می دهد و به احمدی نژاد می گوید:شما به طرز بی شرمانه ای درنده خو و یا به طور اعجاب آوری بی سواد هستید! »
*با سوت و کف هواداران بولینجر، از شوک بیرون می آیم. گوشم زنگ می زند،باورم نمی شود! اینجا بیشتر شبیه رینگ بوکس و میدان اعدام و دادگاه های انکیزیسیون است تا یک نشست دانشگاهی.آقا محمود، نیز هنوز نشسته و جلسه را ترک نمی کند. ریاست جمهوری،نگذار بیشتر از این تحقیرت و تحقیرمان کنند. این حق ما است که احترام مان در جهان حفظ شود. اما...!
**ایرانی درنده خو است که نزدیک سه قرن،کوچکترین ستمی بر ملتی روا نکرده یا شما که از جنگ جهانی دوم یک روز را بی درنده خویی و ارعاب و جنگ نگذرانده اید؟ کدام سال نمی شود، از این مقدار ¾ اش را یا در حال جنگ بودید، یا به تضییع حقوق بومیان و تضییق بر سیاه پوستان گذرانده اید. کوکلاس کلان ها در کشور ایران نبودند،زاده کشور شما هستند. در هزارتوی تاریخ هزاران ساله به جز نژاد پرستان و جنایتکاران آمریکایی، قبیله ای وحشی تر تنها گوتس و وندال آدم خور در پروس را می توان نام برد !
بولینجر ضمن اشاره به اینکه دانشگاه کلمبیا بزرگترین مرکز جهانی مطالعات یهودی و نیز حادثه هالوکاست است، اعلام می دارد: واقعیت این است که هولوکاست مستند ترین حادثه ی دهشتناک انسانی در تاریخ بشریت است! وی در ادامه با بی محتوا خواندن اظهارات احمدی نژاد و اعلام ترس از تفکر رییس جمهور کشورمان می افزاید: لطفا این بازی مشمئز کننده را پایان دهید! شاید می خواهید ما را نیز از نقشه ی جهان، پاک کنید؟
*مصداق صحیح مقوله تحصیل علم باعث شعور نمی شود، همین جناب بولینجر است. آقای بولینجر اتفاقا شما ترسناک هستید! امثال احمدی نژاد آشویتس و داخائو نساختند، این هم سلکان شما بودند که یهودیان را زنده زنده در آتش انجماد فکری سوزانیدند،ما باید از شما بترسیم که برای انرژی و نفت، نه زن می شناسید،نه بچه و نه حرمت، یا شما از ایرانی که هیچ گاه ظلمی در تاریخ نکرده است؟
رییس جمهور ما بی سواد است یا رییس جمهور شما که در نشست همکاری کشورهای شرق آسیا و اقیانوس آرام، اسم نشست را با جای آپک می خواند اوپک، ماندلا را هفته گذشته مرده خطاب می کند و به روانش درود می فرستد و زمانی که به وی می گویند عراقی ها یا شیعه اند یا سنی در جواب می گوید من فکر می کردم آنها مسلمانند! احمدی نژاد مشمئز کننده است یا بوشی که تا امروزیک میلیون عراقی مظلوم و بی گناه را بخاطر میلیارد ها دلار در آمد، برای شرکای اقتصادی اش به دیار مرگ روانه کرده است؟ هالوکاست یقیناً حادثه دهشتناک انسانی است، اما آیا هالوکاست عراق وحشتناک نیست؟ احمدی نژاد مضحک است یا بوشی که در نشست آپک کوندالیزا رایس را بغل می گیرد و به او می گوید بالاخره دوست دختر من خواهی شد یا نه؟
هالوکاست یقیناً حادثه دهشتناک انسانی است، اما آیا هلوکاست برای ملت دیگر نقاط جهان وحشتناک نیست؟نسل کشی در دارفور وحشتناک نیست؟ کشت و کشتارها درعراق چطور؟
**ایرانیان، همانانی که در جنگ های جهانی اول و دوم با سیاست های کثیف شما[از جمله بودند قبضه کردن تمام مملکت در اولین جنگ و تجاوز به مال و ناموس مردم صدور محصولات کشاورزی ایران برای روسیه، در کنار گرسنگی، فقر و بیماری مردم و عدم اجازه استفاده از قطار شمال به جنوب در جنگ دوم و...] همچنین جنایت مرداد توسط کشور شما، این ها حادثه دهشتناک انسانی نیست؟مرگ دیگران حادثه دهشتناک است، مرگ ایرانیان حادثه ای معمولی که حتی یادی از آن نمی شود؟ حق شما و دوستان تان حق است، حق مربوط به ایران و ایرانی ناحق! هالوکاست یهودیان وحشتناک است، اما هالوکاست ارامنه به دست ترکان عثمانی، ایرانیان بدست حکومت های گذشته شما و دارفور همینک به دست هم پیمانان تان، عراق و غیره اصلا وحشتناک نیست،نه؟
بولینجر با اشاره به حمایت مالی و نظامی ایران از شبهه نظامیان افغان و عراقی، به احمدی نژاد می گوید: من شک دارم شما شهامت پاسخ به این سئوالات را داشته باشید، اما عدم پاسخگویی شما نیز برای ما معنادار خواهد بود. توقع دارم که شما ذهن رادیکال تان را برای عموم به نمایش بگذارید. البته افکار تند و گفتار افراطی شما باعث کاهش محبوبیت شما نیز در ایران شده است. بولینجر سپس توهین هایش را تکمیل می کند و در پایان می افزاید:من تنها یک استادم! و البته رییس این دانشگاه،متاسفم که باید بار سنگین اکراه[اشمئزاز] جهانیان از شما را بر گرده بکشم!
*ژنرال بولینجر فراموش کرده اند که آمریکا هیچ مدرک مستند و البته مستدلی غیر از تبلیغات هرزه و غیر واقعی بر حمایت ایران از شبهه نظامیان مخالف ایالات متحده در منطقه ندارد. که اگر داشت تا کنون بیکار نمی نشست. باید فهمیده باشید کشوری که نماینده دانشگاهی اش، فردی بی منطق و غیرمعمولی چون شما است، احتمالا در صورت داشتن بهانه ای قابل پسند عموم تا به حال از تجاوز به سرزمین ایران نیز خود داری نمی کرد.
**ملا عمر و اسامه بن لادن را ایران زایید، یا شما و کارتل های اقتصادی-نظامی و سی آی ای؟ شما هر روز اطلاعات می دهید که بن لادن امروز سرما خورده، دیروز قلب درد داشت، یا ما؟ همه منابع اطلاعاتی را دارید، اما از دستگیری تروریست ها عاجزید؟ با این تفاسیر احتمالا صد دام را هم ایران حمایت می کرده بر علیه آمریکا!
مگر ایران آن ها را بوجود آورده که تأمین کننده شان باشد؟ اصولا چه سودی برای ایران خواهد داشت؟ اسلحه ها و ادوات نظامی شما با ترس کشورهای منطقه از این مترسک ها بفروش می رسد، نه ایران! زمین و زمان را توپ و تانک و موشک کروز و میلیون ها قبضه سلاح آمریکائی و کمی آن طرف تر ناو های اتمی و صد ها فروند بمب افکن آمریکائی در خود غرق کرده است آنوقت بولینگر و شرکا دنبال بمب های کنار جاده ساخت ایران می گردند.
ضمن آنکه این به شما چه ربطی دارد که ما با آقای احمدی نژاد و دولت اش مشکل داریم؟ این موضوعی کاملا داخلی است! بیخود فکر نکنید از این آب گل آلود ماهی درشت صید خواهید کرد، از نویسنده که منتقد جدی دولت به شمار می رود تا حامیان احمدی نژاد در مقابل آدم خورانی مثل شما کنار یکدیگر می ایستم تا لااقل کشورمان را تکه تکه نکنید و ایران مان، ایرانستان نشود.
*** خوب شد که گفتید تنها یک استادید، تا به حال که گوش می دادم احساس می کردم قاضی،وکیل،دادستان،دادگاه،زندان واعدام،همه باهم شما هستید ! شما بیشتر به قاضی مجنونی می برید که خود می گوید و حکم می دهد و سرانجام اجرا می کند. و در آخر نیز به مردم می گوید: می بینید عجب شغل دشواری است؟ اتفاقا از کاردینال ریشلیو و پدر جوزف، تا عیدی امین و پینوشه همه با شما هم نظرند. واقعا همگی خسته نباشید! خود گویی و خود خندی فی الواقع عجب مخلوق هنرمندی!
نکاتی نیز به عنوان یک منتقد سرسخت آقای احمدی نژاد و دولت ایشان، متذکر می شوم. امیدوارم اینبار غیر از التماس دعا لااقل تدبیری برای بارهای بعد و سخنانی که پی آمدهای اینچنین دارد بپرهیزید.
اول شما باید جلسه را بعنوان اهانت دعوت کننگان اگر نه به شخص خود که به ۱۷میلیون رأی ترک می کردید. شاید بگویید آنها همین را می خواستند. که چه؟ مگر هرچه آنها می خواهند ما باید مخالف اش را عمل کنیم؟ شأن ایرانی و ایران چه می شود؟ پاسخ شکسته شدن غرور ملت را چه کسی می دهد؟ موظف بودید که به دلیل اهانت این نشست را ترک می کردید تا این اتفاق بدعتی نشود که هر ناروایی را به انسانی و طبعا عقبه اش نسبت دهند.
دوم)جای این موعظه ها می توانستید، ایرانیان را به نحو احسن به دیگران معرفی کنید. فارغ از این موضوع، در بخشی که از شما سؤال شد، رفتار شما با همجنس گرایان ایرانی چگونه است؟ خود را به راهی دیگر زده اید و پاسخ دادید که در ایران همجنس گرا وجود ندارد! آقای رییس جمهور مطمئن هستید؟ پس مجله خانواده،روزهای زندگی و خانواده سبز و صفحه حوادث اجتماعی روزنامه ها همه کذب منتشر می کنند؟ مگر می شود در کشور ما همجنس گرا وجود نداشته باشد؟ ایران مگر بخشی غیر از این دنیا و حوادث آن است؟ضمن اینکه جای این پاسخ که باعث آن توهین های زشت و مسخره در تلویزیون های آمریکا[پخش عکس محمد سعید الصحاف-وزیر اطلاع رسانی دولت بعثی صدام، در کنار تصویر شما] شد، می گفتید مانند دیگر ایرانیان در حال زندگی هستند. تمامی فعالین بخش خبری اعم از مخالفان و موافقان شما بر یک نظر متفقند، حکومت جمهوری اسلامی کسی را به دلیل همجنس گرایی نه کشته و نه اعدام کرده است. چرا طفره رفتید؟ آنها نیز بخشی از این ملت هستند، عده ای به لذت و عده ای نیز بیمار، این دلیل نمی شود که صورت مسئله را پاک کنید.
***گذشته از دو مورد بالا، که انتقاداتی است صریح به رییس جمهوری ایران، نباید ساده از کنار اتفاقاتی اینچنین گذشت، امروز اگر به نماینده ایران اهانت کرده و پاسخی درخور دریافت نکردند، فردا مستقیما بر سر ملت ایران می کوبند و تحقیراش می کنند. موضوع مخالفت های معمول و غیر معمول با آقای احمدی نژاد نیست، بحث این است که به هر روی ایشان به نمایندگی از کل ایران در آن نشست به سئوالات دیگران پاسخ داده و البته اهانت شنیده است .
رضا سلیمانی
خودمان مقصر هستیم
داوید ،
جناب اقای سلیمانی ، قبل از هر چیز من یکی از خوانندگان پر و پا قرص نوشته های شما هستم و به ان نیز افتخار میکنم ! و با اینکه قدرت قلم من مانند شما فصیح و روان نیست ! اما حرفی دارم از دل برامده در مورد نوشته تان بتاریخ بیست و پنجم سپتامبر دو هزار و هفت با عنوان * منتقديم آقاي بولینجر؛ اما نه در مقابل شما * که در سایت محترم انتخاب امده ! و امیدوارم هم که بر دل بنشیند !.
ما اینجا زندگی میکنیم و با انکه از قبل هم میدانستیم که بطور طبیعی از ایشان چه پرسشهائي خواهد شد ! و به احتمال قوی هم از ایشان چه جوابهائی شنیده خواهد گردید ( عطف به سابقه ی ایشان در نکته پرانیها و اظهار نظرهایشان در مواردی که مورد سوال قرار گرفته اند ونه تنها برای یکبار مورد شماتت بی المللی بلکه بارها قرار گرفته اند ! که بر هیچکس هم پوشیده نیست !! ) و در پایان هم با چه گو.نه عکس العملهائی از جانب ششصد تن از حضار در ان جلسه مواجه خواهند شد !با این وجود با اشتیاق و به امید انکه ایشان و مستشاران اگاه و فهمیده شان که تا کنون بنحو احسن در خراب کردن ایشان ! (که متاسفانه همیشه این خود هستند که اولین اتشهای ان را روشن میکنند ! ) و همچنین مملکت بیچاره مان ! سعی وافر خود را نموده اند و با علم به دانستن انکه برای هزارمین بار ایشان مورد همان پرسشها و مواخذه ها ی برگزار کنندگان ان مجمع قرارمیگیرند !! ( حال حق دارند و یا ندارند که بنظر من بسیار هم حق ان را دارند تا سوالهای خود را به هر شکلی که شایسته ی شان نمایندگان یکی از بزرگترین و مهمترین دانشگاههای جهان است و به گفته ی رئیس انجا که رو به اقای احمدینژاد گفت »» ما اینجا نمایندگان دولت خودمان و عملکردهایشان را بزیر سوال میبریم ! شما که جای خود دارید ! «« ) حد اقل با اتخاذ گردشی صد و هشتاد درجه و غافلگیر کننده نسبت به گفته ها و مصاحبه های جنجال افرین گذشته ایشان ! و نشان دادن چهره ئی نو و صلحطلبانه از انچه از ایشان در اذهان غربیها لانه کرده که بسادگی یک لیوان اب خوردن ایشان را با بن لادن و ملا عمر ! مقایسه میکنند و در پی ان نیز از چهره ی ایرانی درمانده در تهیه معاش روزانه خود وخانواده اش ! تصویری مشمئز کننده از تروریستهای انتحاری میسازند ! با جوابهای از پیش و بصورت عاقلانه اماده شده شان نه تنها روی مخالفان ایران !!! بلکه ایشانرا هم ! کم کرده و راه را برای اغاز دوباره ی تبادلهای سیاسی معوفه با کشورهای قابلی مانند امریکا و اکثر کشورهای اروپائی باز نمایند ! و ما و کشورمان را هم از جنگال مشتی ادمها و رژیمهای مستبد و عقب افتاده و پست ! که لازم به ذکر نام انان نیست و ما انانرا بعنوان متحد و یار و یاور کشورمان در وقت تنگی ا تلقی میکنیم ! ( لابد به همانگونه که اسد بود برای امت عرب ! و در ان لحظه حساس »» برای عراق ! «« که او اولین کسی بود که دست همکاری با امریکا را در حمله به عراق در زمان جورج بوش پدر فشرد !! ) و فعلا تا طوفانی از راه نرسیده که خو را از معرکه بیرون بکشند ! همشعار با خردمندان ! کشورمان اوای مرگ بر این و ان را سر میدهند و پرچم این کشور و یا ان کشور را با دلاوران خیابانی مان ! میسوزانند و در عین حال جیب این ملت نجیب و ** مهمان دوست را بهر طریقی که شده خالی میکنند * نجات دهند !! اما بجای ان چه شد ؟! دوباره همان سوالها مطرح شد و نه مانند همیشه که در یک فضای کوچک و یا در مصاحبه ئي با یک کانال تلویزیونی کم نام کم تماشاگر ! بلکه ایندفعه در مقابل میلیونها تن از مردم جهان که این موضوع کاملا اماده و تبلیغ شده از قبل انان را بپای تلویزیونها و صفحات کامپیوترهایشان کشانده و نشانده بود ! و ابراز همان جوابهای درد سر افرین همیشگی و حتی بسیار بچه گانه تر و محکوم شونده تر از همیشه از ایشان !!.
کشور ما اکنون در جنگی بسیار حقیقی و خطرناک با دستگاههای اطلاعاتی و خبر سازی و جو افرینی عظیم کشورهائي در امده که ما انچه را که باید بصورتی خردمندانه با انان در میان میگذاشتیم ! اما متاسفانه بصورت گروگانگیری و فریاد و تهدید و سوزاندن پرچمها و ندای مرگ برانان سر دادن انجام دادیم ! تا یعنی با اینوسیله حقمان را از شان بگیریم ! به میدانی کشانده اندمان که میدانند ما در مقابل قدرت اتمی تبلیغاتیشان ! مجبوریم که با تیر و کمان قلم و دوات ادمهای قرون وسطائي به مصافشان برویم !! و این چاره ساز چه دردی از ما خواهد شد ؟!. مسلما رفتار منتقدانه استاد بولینگر در طرح سوالات از ایشان با نحوه * مهمان نوازانه ی ! * دانشگاهیان مان در صورتیکه حق و یا جرات ان را داشته باشند که بدون ترس از حراست و لباس شخصیهای امنیتی و یا لباس داران امنیتی سوالات خود را با ایشان در میان بگذارند ! و به سرنوشتی همچون دانشجویان امیر کبیر که تنها با اجرای چند ثانیه تظاهرات در میان سخنرانی ایشان در انجا ! اکنون به عنوان چه اتهاماتی در بازداشت و به نقل انچه از شکایت خانواده هایشان در جراید امده تحت چه شکنجه هائی که قرار نگرفته اند ! دچار نشوند مسلما فرق دارد و ان نشان توهین نیست و محاکمه ! !!. از کوچکی به ما یاد میدهند که اگر کسیهم توی سرتان زد ! از او معذرت بخواهید از انکه دستش توی سرتان خورده و ممکن است که درد گرفته باشد ! و متاسفانه این سیستم از اطاق * پذیرائی * خانه شروع میشود تا بالاترین سطح * حکومتی * !!.
هنوز هم خوشبختانه مردم امریکا حساب * مردم و حکومت ایران * را در اینجا باهم قاطی نمیکنند ! ما شاهد حتی یک اعتراض و یا اهانت و شعار ضد مردم ایران نبودیم ! . تمام شعارها و سخنرانیها مستقیما در مورد عملکردها و طرز برداشت موضوعات مختلف جهانی از دیدگاه اقای رئیس جمهور محمود احمدینژاد بود که دیگر همه با متن انان اشنائیم دور میزد !.
هیچکدام از سوالات مطرح شده هم که شما زحمت اوردن انان را در مقاله تان بنحو احسن کشیده اید ! من در اوردی نبودند ! و عین انانی بودند که بکرات از زبان خود ایشان شنیده بودیم !.
بنظر من به هیچ عنوان »» ترک سالن «« که شما و سایر افراد محترم دیگر پس از شنیدن سخنان اقای بولینگر میبایست توسط اقای احمدینژاد صورت میگرفت را عاقلانه و سیاستمدارانه نمیدانم ! این میتوانست حرکتی مانند »» پشت کردن به دشمن در جبهه و قبول تمام اتهامات و شکست «« تلقی شود ! که متاسفانه با داشتن مشاوران مطبوعاتی اینچنین وارد و اکاه که اطراف اقای رئیس جمهور را احاطه کرده اند !! و همچنین ایراد سخنانی که خود گاه و ناگاه از روی احساس بر زبان میاورند ! نتیجه ی بهتری هم برایمان به ارمغان نیاورد !!.
داوید
Tuesday, September 25, 2007
Ahmadinejad in New York ! ( 2 ) احمدی نـــــــژاد در نیــــو یــــورک
در ادامه ی گزارش دیروز ، قسمت دوم انرا که با رفتار توهین امیز رئیس دانشگاه کلمبیا نسبت به اقای احمدینژاد که وی را * کوتوله ، دیکتاتور ، بیسواد ، بیرحم و حامی تروریست و غیره خواند ! * وطرح سوالات سختی مانند حقوق زنان و اقلیتها ( بهائیان ) و همجنس گرایان ، احکام اعدامهای پی در پی و سنگسار زنان و مردان ، انکار هالاکاست و نابود کردن کشور اسرائیل که چندین مرتبه با القابی مانند بیسواد ، درس نخوانده و نااگاه به مسائل و تاریخ جهانی که رو به ایشان همراه بود ، و حتما اقای پرزیدنت جمهوری اسلامی پیشاپیش از متن ان ( باز خواستها ! ) اگاه بوده ! و بطور قطع جوابهای دندان شکن لازم را هم برای اظهار به مدعووین ان جلسه اماده کرده بود !! شروع میکنم و در ادامه ان توجه شما را به دو ویدیوئی که مربوط به پاسخگوئی تمسخر امیز و بی سرو ته و مضحک ایشان که رو به سوال کنندگان در ان مجمع ششصد نفره ادا میکنند جلب میکنم
داوید
۲۵ / ۹ / ۰۷
مراسم معرفی سخنران مهمان اقای احمدینژاد در دانشگاه کلمبیا توسط رئيس ان
در دو قست زیر به قسمتهائی از جوابهای اقای پرزیدنت ایران مانند »» ما در کشورمان همجنس گرا نداریم !!! «« که با صدای سوت و هو و فریاد اعتراض همگان رو برو گردید توجه خواهیم کرد
فیلم اول
بخش دوم سخنرانی دکتر ؟! محمود احمدینژاد
To Be Continued !. ادامه دارد
داوید
۲۵ / ۹ / ۰۷
مراسم معرفی سخنران مهمان اقای احمدینژاد در دانشگاه کلمبیا توسط رئيس ان
در دو قست زیر به قسمتهائی از جوابهای اقای پرزیدنت ایران مانند »» ما در کشورمان همجنس گرا نداریم !!! «« که با صدای سوت و هو و فریاد اعتراض همگان رو برو گردید توجه خواهیم کرد
فیلم اول
بخش دوم سخنرانی دکتر ؟! محمود احمدینژاد
To Be Continued !. ادامه دارد
Monday, September 24, 2007
Ahmadinejad in New York ! احمدی نــــــــــژاد در نیــــــــــو یــــــــــورک
در حاشیه دیدار و سخنرانی رئیس جمهور ( جمع اندکی ) از مردم ایران ! اقای محمود احمدی نژاد از نیویورک و سازمان ملل و دانشگاه کلمبیا و حوادثی که در اطراف ان تا کنون اتفاق افتاده ! مطالب و فیلمهائی را فراهم کرده ام که در زیر مشاهده میکنید
داوید
۲۴ / ۹ / ۲۰۰۷
گزارش خبرگزلری ایران اسلامی در مورد مسافرت اقای احمدی نژاد به نیویورک / فارسی Report from Iran News about Ahmadinejad
coming to New York in ( Farsi ).
گزارش ( فاکس نیوز ) از امدن اقای احمدینژاد به امریکا إ[ Fox News interview before Ahmadi neJad's arrival to New York.
گزارش مصاحبه در (فاکس نیوز ) در مورد احتمال حمله به ایران قبل از امدن احمدینژاد به نیویورک
خوش امد به احمدینژاد بسبک نیویورکی / کارتون کلیپ Well coming Ahmadinejad , New York style ! ( cartoon clip )
سخنرانی خانم * تسیپی لیونی * وزیر امور خارجه کشور اسرائیل در اجتماع ۲۵۰۰۰ نفره ئی که بخاطر نشان دادن تنفر و خشمشان نسبت به امدن اقای احمدینژاد به مقر سازمان ملل در نیویورک گرد هم امده اند Mrs TSIPI LIVNI the foreign Minister of Israel is talking in front of
25000 audience who has been gathered to protest the presence of Mr. Ahmadinejad in New york & the U.N. & the columbia University !!.
To Be Continued ادامه دارد
داوید
۲۴ / ۹ / ۲۰۰۷
گزارش خبرگزلری ایران اسلامی در مورد مسافرت اقای احمدی نژاد به نیویورک / فارسی Report from Iran News about Ahmadinejad
coming to New York in ( Farsi ).
گزارش ( فاکس نیوز ) از امدن اقای احمدینژاد به امریکا إ[ Fox News interview before Ahmadi neJad's arrival to New York.
گزارش مصاحبه در (فاکس نیوز ) در مورد احتمال حمله به ایران قبل از امدن احمدینژاد به نیویورک
خوش امد به احمدینژاد بسبک نیویورکی / کارتون کلیپ Well coming Ahmadinejad , New York style ! ( cartoon clip )
سخنرانی خانم * تسیپی لیونی * وزیر امور خارجه کشور اسرائیل در اجتماع ۲۵۰۰۰ نفره ئی که بخاطر نشان دادن تنفر و خشمشان نسبت به امدن اقای احمدینژاد به مقر سازمان ملل در نیویورک گرد هم امده اند Mrs TSIPI LIVNI the foreign Minister of Israel is talking in front of
25000 audience who has been gathered to protest the presence of Mr. Ahmadinejad in New york & the U.N. & the columbia University !!.
To Be Continued ادامه دارد
Sunday, September 23, 2007
یـــــــــــاد واره ئــــــــی غــــــــم انگـــــــــیز
در این روزها که در کشورمان سالروز ۸ سال جنگ بیحاصل برای وطن و پر حاصل برای سردمداران رژیم ! . جنگی با شکستی مفتحضانه که بر اثر بی تدبیری مقامات کشور و با بهدر رفتن خون صدها هزار تن از وطن دوستان جان برکف به نوشیدن زهر پایان یافت ! را برگزار میکند ! جا دارد که یادی هم از بچه های بیگناهی که قادر به تشخیص دست راست و چپشان هم نبودند بکنیم که توسط »» نابغه های سفاک و بیرحم جنگی مملکتمان با کلید پلاستیکی ساخت تایوان که قرار بود درهای بهشت را بروی انان باز کند ! بر گردنهای نازکشان اویزان ! «« به روی مینهای زنده در جبهه ها روانه شدند ! تا با انفجار خود راه را برای سربازان باز کنند !. اکنون فرزندان و نوه ها و عزیزان تمام سرکردگان رژیم زنده و سلامت و رانت خوار و اقازاده به زندگی پر شکوه و الوده خود ادامه میدهند !.ایا کسیهم از ان ناکامان نو جوان یاد میکند ؟!؟!.
دانستن زبانهای بیشتر و تاثیر مثبت ان بر جلوگیری از الزهایمر
بر گرفته از سایت
بی بی سی فارسی
۹ / ۲۲ / ۰۷
محک زدن تاثیرات تکلم به دو زبان مختلف
زبان یکی از اختراعات پر قدرت بشر بوده و مهارتی است که ما را به عنوان یک گونه زیستی مجزا از دیگر موجودات زنده می کند
کارشناسان در شهر ادینبورگ در اسکاتلند تحقیقات در مورد اثرات تکلم به دو زبان مختلف بر نحوه استفاده از زبان انگلیسی را آغاز کرده اند.
محققان دانشگاه ادینبورگ شماری داوطلب را مورد آزمایش قرار داده اند که قادرند هم به زبان انگلیسی و هم به زبانی دیگر صحبت کنند و در تحقیقات خود تلاش دارند ببینند مغز آنها زبان انگلیسی را چگونه درک و تجزیه و تحلیل می کند.
انگیزه انجام این تحقیق کشف چگونگی جمع آوری و حفظ کلمات انگلیسی در کسانی است که انگلیسی زبان مادری آنها نیست.
سارا هیوود، یکی از محققان دانشگاه ادینبورگ، می گوید: "نظریه ما این است که حتی اگر فردی غیربومی به زبان انگلیسی تسلط کامل داشته باشد، حافظه او کلمات انگلیسی را با روشی متفاوت از افراد بومی به خاطر می سپارد.
زبان یکی از اختراعات پر قدرت بشر بوده و مهارتی است که ما را به عنوان یک گونه زیستی از دیگر موجودات زنده منفک می کند و حیطه این اختراع به دنیای ارتباطات محدود نمی شود و حتی به گفته دانشمندان ممکن است قادر باشد همچون یک داروی شیمیایی از برخی عارضه های جسمانی مثل فراموشی و آلزایمر جلوگیری کند.
چندی پیش تحقیقی در کانادا نشان داد که افرادی که می توانند با تسلط کامل با دو زبان مختلف صحبت کنند و بنویسند، احتمالا هوشمندتر هستند و این هوشمندی را برای مدت طولانی تری نیز حفظ می کنند
سال در تحقیق دانشگاه یورک کانادا شرکت کرده بودند.
محققان این دانشگاه در جریان این مطالعه متوجه شدند که افرادی که به دو زبان مختلف تسلط کامل داشتند در مقایسه با گروهی که فقط یک زبان می دانسته است، تیزهوش تر بوده اند.
صد و چهار نفر در گروه سنی سی تا هشتاد و هشت سال در تحقیق دانشگاه یورک کانادا شرکت کرده بودند.
محققان این دانشگاه در جریان این مطالعه متوجه شدند که افرادی که به دو زبان مختلف تسلط کامل داشتند در مقایسه با گروهی که فقط یک زبان می دانسته است، تیزهوش تر بوده اند.
محققان کانادایی نتیجه تحقیق خود را در مجله علمی "روانشناسی و سالمندان" ( ساکولاژی ـ اند ـ ایجینگ ) منتشر کردند. در این مقاله آورده شده بود که تسلط به دو زبان مختلف احتمالا از کند ذهنی ناشی از کهولت جلوگیری می کند.
این در حالی است که تحقیقات قبل از آن نیز نشان داده بود که فعال نگه داشتن مغز ممکن است مانع از ابتلا به بیماری فراموشی امنتیا ـ دی ) در سنین پیری گردد ) .
تحقیقات نشان داده است که افرادی که یک آلت موسیقی می نوازند، می رقصند یا به طور منظم مطالعه می کنند احتمالا کمتر در معرض خطر ابتلا به فراموشی قرار می گیرند.
سرگرمی های دیگر مثل حل کردن جدول متقاطع یا بازی تخته نرد نیز احتمالا به حفظ هوشمندی افراد کمک می کند.
مهارت های زبانی
که در دانشگاه یورک کانادا صورت گرفت بار دیگر ثابت کرد که تاثیر مثبتی بر فعالیت مغز انسان دارد.
دکتر ایلن بیالیستوک و همکارانش در دانشگاه یورک با استفاده از آزمون های تائید شده میزان ادراک داوطلبان از مفاهیم حسی، تجربی و ذهنی را مورد آزمایش قرار دادند.
آنها دانش واژگان داوطلبان، مهارتشان در استدلال غیر بیانی و مدت زمان لازم برای آنها برای واکنش به موقعیت و موضوعی را در نظر گرفته اند.
نیمی از داوطلبان کانادایی بودند و فقط به زبان انگلیسی تسلط داشتند. نیمی دیگر از آنها هندی الاصل بودند و هم به زبان انگلیسی و هم به زبان تامیل تسلط داشتند.
اما یک نکته در همه داوطلبان مشترک بود و آن این که همگی تحصیلات دانشگاهی خود را تا مقطع کارشناسی به پایان برده بودند و به طبقه متوسط جامعه تعلق داشتند.
محققان دانشگاه یورک کانادا در جریان مطالعات خود همچنین متوجه شدند که احتمال مبتلا بودن به بیماری فراموشی ناشی از کهولت سن در میان داوطلبان "دو زبانه" کمتر بوده است.
آنها در مقاله خود آورده اند: "افراد دو زبانه در هر سن و سالی که بودند راندمان ذهنی بالاتری داشتند و در میان آنها سرعت کاهش فعالیت مغز به خاطر پیری بسیار کمتر دیده می شد. به نظر می رسد که تسلط به دو زبان مختلف به جلوگیری از ضایع شدن مغز کمک می کند.
"انجمن آلزایمر" بریتانیا از یافته های این تحقیق استقبال کرد.
پرفسور کلایو بالارد، مدیر تحقیقاتی این انجمن، گفت: "این احتمال وجود دارد که یادگیری یک زبان دیگر در اوایل کودکی، فرآیند رشد مدار عصبی را به طور مثبت تحت تاثیر قرار دهد. در هر حال، ما باید با احتیاط نتایج این تحقیق خاص را تفسیر کنیم چون داوطلبان از ملیت های مختلف بوده اند و در نظام های آموزشی مختلفی تحصیل کرده اند."
پرفسور بالارد در پایان گفت که "همه محققان می دانند که تحصیل به طور کلی ممکن است به حفظ قدرت ادراک افراد در دوران سالمندی کمک کند."
پایان
بی بی سی فارسی
۹ / ۲۲ / ۰۷
محک زدن تاثیرات تکلم به دو زبان مختلف
زبان یکی از اختراعات پر قدرت بشر بوده و مهارتی است که ما را به عنوان یک گونه زیستی مجزا از دیگر موجودات زنده می کند
کارشناسان در شهر ادینبورگ در اسکاتلند تحقیقات در مورد اثرات تکلم به دو زبان مختلف بر نحوه استفاده از زبان انگلیسی را آغاز کرده اند.
محققان دانشگاه ادینبورگ شماری داوطلب را مورد آزمایش قرار داده اند که قادرند هم به زبان انگلیسی و هم به زبانی دیگر صحبت کنند و در تحقیقات خود تلاش دارند ببینند مغز آنها زبان انگلیسی را چگونه درک و تجزیه و تحلیل می کند.
انگیزه انجام این تحقیق کشف چگونگی جمع آوری و حفظ کلمات انگلیسی در کسانی است که انگلیسی زبان مادری آنها نیست.
سارا هیوود، یکی از محققان دانشگاه ادینبورگ، می گوید: "نظریه ما این است که حتی اگر فردی غیربومی به زبان انگلیسی تسلط کامل داشته باشد، حافظه او کلمات انگلیسی را با روشی متفاوت از افراد بومی به خاطر می سپارد.
زبان یکی از اختراعات پر قدرت بشر بوده و مهارتی است که ما را به عنوان یک گونه زیستی از دیگر موجودات زنده منفک می کند و حیطه این اختراع به دنیای ارتباطات محدود نمی شود و حتی به گفته دانشمندان ممکن است قادر باشد همچون یک داروی شیمیایی از برخی عارضه های جسمانی مثل فراموشی و آلزایمر جلوگیری کند.
چندی پیش تحقیقی در کانادا نشان داد که افرادی که می توانند با تسلط کامل با دو زبان مختلف صحبت کنند و بنویسند، احتمالا هوشمندتر هستند و این هوشمندی را برای مدت طولانی تری نیز حفظ می کنند
سال در تحقیق دانشگاه یورک کانادا شرکت کرده بودند.
محققان این دانشگاه در جریان این مطالعه متوجه شدند که افرادی که به دو زبان مختلف تسلط کامل داشتند در مقایسه با گروهی که فقط یک زبان می دانسته است، تیزهوش تر بوده اند.
صد و چهار نفر در گروه سنی سی تا هشتاد و هشت سال در تحقیق دانشگاه یورک کانادا شرکت کرده بودند.
محققان این دانشگاه در جریان این مطالعه متوجه شدند که افرادی که به دو زبان مختلف تسلط کامل داشتند در مقایسه با گروهی که فقط یک زبان می دانسته است، تیزهوش تر بوده اند.
محققان کانادایی نتیجه تحقیق خود را در مجله علمی "روانشناسی و سالمندان" ( ساکولاژی ـ اند ـ ایجینگ ) منتشر کردند. در این مقاله آورده شده بود که تسلط به دو زبان مختلف احتمالا از کند ذهنی ناشی از کهولت جلوگیری می کند.
این در حالی است که تحقیقات قبل از آن نیز نشان داده بود که فعال نگه داشتن مغز ممکن است مانع از ابتلا به بیماری فراموشی امنتیا ـ دی ) در سنین پیری گردد ) .
تحقیقات نشان داده است که افرادی که یک آلت موسیقی می نوازند، می رقصند یا به طور منظم مطالعه می کنند احتمالا کمتر در معرض خطر ابتلا به فراموشی قرار می گیرند.
سرگرمی های دیگر مثل حل کردن جدول متقاطع یا بازی تخته نرد نیز احتمالا به حفظ هوشمندی افراد کمک می کند.
مهارت های زبانی
که در دانشگاه یورک کانادا صورت گرفت بار دیگر ثابت کرد که تاثیر مثبتی بر فعالیت مغز انسان دارد.
دکتر ایلن بیالیستوک و همکارانش در دانشگاه یورک با استفاده از آزمون های تائید شده میزان ادراک داوطلبان از مفاهیم حسی، تجربی و ذهنی را مورد آزمایش قرار دادند.
آنها دانش واژگان داوطلبان، مهارتشان در استدلال غیر بیانی و مدت زمان لازم برای آنها برای واکنش به موقعیت و موضوعی را در نظر گرفته اند.
نیمی از داوطلبان کانادایی بودند و فقط به زبان انگلیسی تسلط داشتند. نیمی دیگر از آنها هندی الاصل بودند و هم به زبان انگلیسی و هم به زبان تامیل تسلط داشتند.
اما یک نکته در همه داوطلبان مشترک بود و آن این که همگی تحصیلات دانشگاهی خود را تا مقطع کارشناسی به پایان برده بودند و به طبقه متوسط جامعه تعلق داشتند.
محققان دانشگاه یورک کانادا در جریان مطالعات خود همچنین متوجه شدند که احتمال مبتلا بودن به بیماری فراموشی ناشی از کهولت سن در میان داوطلبان "دو زبانه" کمتر بوده است.
آنها در مقاله خود آورده اند: "افراد دو زبانه در هر سن و سالی که بودند راندمان ذهنی بالاتری داشتند و در میان آنها سرعت کاهش فعالیت مغز به خاطر پیری بسیار کمتر دیده می شد. به نظر می رسد که تسلط به دو زبان مختلف به جلوگیری از ضایع شدن مغز کمک می کند.
"انجمن آلزایمر" بریتانیا از یافته های این تحقیق استقبال کرد.
پرفسور کلایو بالارد، مدیر تحقیقاتی این انجمن، گفت: "این احتمال وجود دارد که یادگیری یک زبان دیگر در اوایل کودکی، فرآیند رشد مدار عصبی را به طور مثبت تحت تاثیر قرار دهد. در هر حال، ما باید با احتیاط نتایج این تحقیق خاص را تفسیر کنیم چون داوطلبان از ملیت های مختلف بوده اند و در نظام های آموزشی مختلفی تحصیل کرده اند."
پرفسور بالارد در پایان گفت که "همه محققان می دانند که تحصیل به طور کلی ممکن است به حفظ قدرت ادراک افراد در دوران سالمندی کمک کند."
پایان
Saturday, September 22, 2007
N . Korean Project !! پرژه کره شمالی !! צ , קוריה פרויקט
پروژه کره شمالی
بنا بگزارش »» ساندی تایمز بریتانیائی «« و بر مبنای تائید افراد اگاه اسرائیلی و انگلیسی گروهی از کمانوهای ویژه اسرائیلی معروف به »» سایرت متکل «« با تعویض لباسهای خود به نوع سربازان سوری به انبار بزرگی مخفی و محافظت شده در شمال شرق سوریه که در منطقه ئی بنام »» دیر الزوار «« واقع شده و در ان مواد اتمی نگهداری میشود و قبل از ان نیز جاسوسان اسرائیلی انجا را شناسائی و تحت نظر داشتند و گزارش دیدار و رفت و امدهای متخصصان کره شمالی را از انجا به دولت داده بودند ! حمله برده و نمونه هائی از ان مواد را که میتوانست رابطه و همکاری کره شمالی با سوریه را در زمینه ی ساخت مواد و سلاح اتمی مورد تائید قرار دهد با خود اوردند. اسرائیل با نشان دادن ان مدارک به واشنگتن بود که اجازه یافت تا در ششم سپتامبر حمله ی هوائی به ان منطقه را بمنظور نابودی ان انبار انجام دهد . اگاهانی از چین خبر اینکه در این حمله ی هوائی تعدادی از کارکنان کره شمالی نیز کشته شده اند را تائید کرده اند . سازمانهای اطلاعاتی اسرائیلی این را »» پروژه کره شمالی «« نام نهاده اند و سالهاست که موضوع فدرت اتمی مشترک این سه متحد » ایران ، سوریه و کره شمالی «« که میتواند تهدیدی جدی و خطرناک برای منطقه و جهان باشد را !! تعقیب میکنند
روزنامه یدیعوت اخرونوت اسرائیل
بیست و دوم سپتامبر ۲۰۰۷
داوید
خلاصه خبر از منبع ان
"סיירת מטכ"ל אספה חומר גרעיני בסוריה"
סאנדיי טיימס" מדווח שלפני התקיפה האווירית בצפון-מזרח סוריה פשטו לוחמי היחידה", לבושים מדים סוריים, על מחסן באותו אזור, ונטלו משם דגימות שמקורן בצפון-קוריאה. ההוכחות לקשר האטומי הסורי-קוריאני הוצגו לאמריקנים
بنا بگزارش »» ساندی تایمز بریتانیائی «« و بر مبنای تائید افراد اگاه اسرائیلی و انگلیسی گروهی از کمانوهای ویژه اسرائیلی معروف به »» سایرت متکل «« با تعویض لباسهای خود به نوع سربازان سوری به انبار بزرگی مخفی و محافظت شده در شمال شرق سوریه که در منطقه ئی بنام »» دیر الزوار «« واقع شده و در ان مواد اتمی نگهداری میشود و قبل از ان نیز جاسوسان اسرائیلی انجا را شناسائی و تحت نظر داشتند و گزارش دیدار و رفت و امدهای متخصصان کره شمالی را از انجا به دولت داده بودند ! حمله برده و نمونه هائی از ان مواد را که میتوانست رابطه و همکاری کره شمالی با سوریه را در زمینه ی ساخت مواد و سلاح اتمی مورد تائید قرار دهد با خود اوردند. اسرائیل با نشان دادن ان مدارک به واشنگتن بود که اجازه یافت تا در ششم سپتامبر حمله ی هوائی به ان منطقه را بمنظور نابودی ان انبار انجام دهد . اگاهانی از چین خبر اینکه در این حمله ی هوائی تعدادی از کارکنان کره شمالی نیز کشته شده اند را تائید کرده اند . سازمانهای اطلاعاتی اسرائیلی این را »» پروژه کره شمالی «« نام نهاده اند و سالهاست که موضوع فدرت اتمی مشترک این سه متحد » ایران ، سوریه و کره شمالی «« که میتواند تهدیدی جدی و خطرناک برای منطقه و جهان باشد را !! تعقیب میکنند
روزنامه یدیعوت اخرونوت اسرائیل
بیست و دوم سپتامبر ۲۰۰۷
داوید
خلاصه خبر از منبع ان
"סיירת מטכ"ל אספה חומר גרעיני בסוריה"
סאנדיי טיימס" מדווח שלפני התקיפה האווירית בצפון-מזרח סוריה פשטו לוחמי היחידה", לבושים מדים סוריים, על מחסן באותו אזור, ונטלו משם דגימות שמקורן בצפון-קוריאה. ההוכחות לקשר האטומי הסורי-קוריאני הוצגו לאמריקנים
Thursday, September 20, 2007
Specil Report !! گزارش ویژه !! דווח מיוחד
در استانه امدن محمود احمدینژاد به نیو یورک و ایراد سخنرانی در سازمان ملل متحد که مدال بدنامی و نفرت انگیز انکار فاجعه هولوکاست یهودیان در زمان جنگ دوم جهانی را که به دست جنایتکاران المان هیتلری انجام گرفت و در ان همراه با ملیونها تفر از مردمان ملل دیگر مانند سیاهان ! کولیها ! روشنفکران چپ گرا! همجنس گرایان ! اقلیتهای دو رگه ! و غیره بیش از شش میلیون تن از یهودیان بی پناه و بی یاور را نیز که هیچ وسیله ئي ! برای دفاع از خود نداشتند و هیچ مکانی ! هم برای پناه بردن به انجا ! در حمامهای مسدود گاز بطور دسته جمعی وارد کردند و مرد و زن و بچه را گریان در اغوش مادران وحشتزده و ناامید با رها کردن گازهای سمی در ان خفه کرده و بعد انانرا در کوره های مخصوص ادم سوزی قرار دادند تا تبدیل به خاکستر شوند بر سینه اویخته !! بر تمام انسان دوستان بویژه هموطنان عزیز ایرانی که اکنون خود شاهد انجام گرفتن هالوکاست فجیع فحشا و اعتیاد و فقر مادی و فرهنگی و بی اعتباری بین المللی و فساد اقا زاده ئی و باجناقی و فامیلی و دیکتاتوری مذهبی و ولایت فقیهی در مملکت گروگان شده بدست این طبقه از نا هموطنان هستند واجب است تا با شرکت در تظاهرات و نشان دادن خشم خود از حضور فردی اینچنین بی هویت و بی محتوی بعنوان نماینده ملتی ارزنده و نامدار که بمدت هزاران سال پرچمدار فرهنگ والای انسانی بوده و شاه شاهان او اولین لوحه حاوی مواد حقوق بشر ابتکاری خود را بر ان نگاشته و با عشق تقدیم بدنیا نموده ولی اکنون خود در زیر سیاهی زور و ناانسانی و نکبت دست و پا میزند ! در سازمان ملل چهره واقعی او و حکومت جنگ طلب و ناانسان این رژیم بی رگ و خون و ریشه را به جهانیان بشناسانند ! همین دوشنبه اینده بیست و چهار سپتامبر دو هزار و هفت در ادرس و ساعت زیر تظاهراتی بر علیه ورود احمدینژاد که خود را بنام و نمایندگی از جانب هفتاد میلیون ایرانی در بند خود و یارانش جا زده ! برگزار میشود ! ایکاش همه بتوانیم درانجا یکصدا خشم خود را فریاد بزنیم
دو کلیپ ویدیوئی را که در زیر مشاهده میکنید پیامی هستند به این منکر فجایع نازیها بر علیه یهودیان و شریک جرم هیتلر و هیملر و هس و ایشمن و دکتر منگله و دیگران که به او داده میشود : ** نه ! دیگر نه ! دوباره هرگز !! هرگز کسیرا که حتی توان تخیل این چنین جنایتی را بر علیه یهودیان و یا غیر یهودیان با خود داشته باشد !! ** .اقای باصطلاح رئیس جمهور ایران ! به خود و عاقبتتان رحم کرده و پای این ملت مظلوم را از این باطلاق و لجنزاری که در ان دست و پا میزنید دور نگاه دارید !! افتاب فردا چنین نخواهد بود و چنان هم نخواهد ماند
داوید
ادرس محل راهپیمائی و تظاهرات بر علیه حضور منکر هالوکاست محمود احمدینزاد
National Rally
To End the Threat Now.
Dag Hammarskjold Plaza
across from the United Nations
Monday, September 24th
12 noon, rain or shine
2nd Avenue at 47th Street
Subways: 4, 5, 6, or 7 to Grand Central Station
ویدیوی اول
دروغــــــــه
ویدیــوی دوم
دوباره هرگز
دو کلیپ ویدیوئی را که در زیر مشاهده میکنید پیامی هستند به این منکر فجایع نازیها بر علیه یهودیان و شریک جرم هیتلر و هیملر و هس و ایشمن و دکتر منگله و دیگران که به او داده میشود : ** نه ! دیگر نه ! دوباره هرگز !! هرگز کسیرا که حتی توان تخیل این چنین جنایتی را بر علیه یهودیان و یا غیر یهودیان با خود داشته باشد !! ** .اقای باصطلاح رئیس جمهور ایران ! به خود و عاقبتتان رحم کرده و پای این ملت مظلوم را از این باطلاق و لجنزاری که در ان دست و پا میزنید دور نگاه دارید !! افتاب فردا چنین نخواهد بود و چنان هم نخواهد ماند
داوید
ادرس محل راهپیمائی و تظاهرات بر علیه حضور منکر هالوکاست محمود احمدینزاد
National Rally
To End the Threat Now.
Dag Hammarskjold Plaza
across from the United Nations
Monday, September 24th
12 noon, rain or shine
2nd Avenue at 47th Street
Subways: 4, 5, 6, or 7 to Grand Central Station
ویدیوی اول
دروغــــــــه
ویدیــوی دوم
دوباره هرگز
روش هشانا ویدیو Rosh Hashana Video
روش هشانا ، یوم کیپور ، سوکوت مبارک Happy Holly Days חגים שמחים
داوید
داوید
Wednesday, September 19, 2007
پخش مجدد ویولون زن روی بام بزبان ژاپنی
در رابطه با اولین پست
اولین پستی را که در این سایت گذاشتم همراه بود با کلیپی جالب مربوط به قسمتی از نمایشامه ی * ویولون زن روی بام اما با اجرای ژاپنی !! ان * که متاسفانه نمیشد انرا مستقیما دید ! از این نظر حالا که امکانات فراهم امده من اینرا دوباره بصورت قابل دیدن در سایت میگذارم تا از گله ی برخی از دوستان نیز کاسته شده باشد
داوید
اولین پستی را که در این سایت گذاشتم همراه بود با کلیپی جالب مربوط به قسمتی از نمایشامه ی * ویولون زن روی بام اما با اجرای ژاپنی !! ان * که متاسفانه نمیشد انرا مستقیما دید ! از این نظر حالا که امکانات فراهم امده من اینرا دوباره بصورت قابل دیدن در سایت میگذارم تا از گله ی برخی از دوستان نیز کاسته شده باشد
داوید
ازمــــــایــــــــــش
ازمایش
دوستان ! در این مرحله ازمایشی من بعنوان اولین ویدیو در سایت تنـــه نــــــزن ! نمونه ئي از ویدیو کلیپهائي
که بعد از این بیشتر انان را مشاهده خواهید کرد را از نمایش تصویر زیبای دختران وطنی که با اهنگی از شاهرخ سالار همراهی شده شروع کرده ام ! امیدوارم انرا بپسندید
داوید
دوستان ! در این مرحله ازمایشی من بعنوان اولین ویدیو در سایت تنـــه نــــــزن ! نمونه ئي از ویدیو کلیپهائي
که بعد از این بیشتر انان را مشاهده خواهید کرد را از نمایش تصویر زیبای دختران وطنی که با اهنگی از شاهرخ سالار همراهی شده شروع کرده ام ! امیدوارم انرا بپسندید
داوید
جـــــلال ال احمــــــد هــــم گــــــول !! خــــــورد
من این یادداشت را از روی دلتنگی و بعد از خواندن مقاله ی غلامرضا امامی در سایت وزین روز ان لاین که خواندم مینویسم * !.
اینرا جلال ال احمد از زبان دوست خود دكتر عبدالحسين شيخ پزشك كودكان برای غلامرضا امامی تعریف کرده که او نیز انرا امروز نوزدهم سپتامبر دو هزار و هفت در * روز ـ ان ـ لاین * اورده که از زبان دکتر میگوید ، سه روز پي در پي خانمي ميامد و میگفت اقای دکتر بچه هایم دل درد دارند شربت برایشان بدهید !، روز چهارم شک کردم و پرستار را فرستادم که برود و ببیند این مادر با این شربتها چه میکند !. پرستار گفته بود: این خانم نزدیک ظهر بود که به خانه رسید، بچه ها را صدا زده گفت :بچه ها بیائید باز هم برایتان ابگوشت شیرین اورده ام ! نان بریزید و بخوریم !! . و ادامه میدهد وقتیکه این قصه را نقل میکرد دیدم مروارید اشک در چشمانش میغلطید !!.
اگر جلال اکنون زنده بود ! و اوضاع دلخراش هم میهنانش را بدینگونه که امروز هست !! و انهم بعد از بروز انقلابی که او و همفکرانش وقوع انرا با اغوش باز منتظر بودند مشاهده میکرد ! باز هم مروارید اشک در چشمانش حلقه میزد و یا این گلوله های خون بودند که از چشمانش جاری میشدند ؟!؟! و ایا بر مبنای گفته های خودش اگر اکنون در بازداشت ادارات امنیتی این رژیم بود هم مانند زمان بازداشت ان زمانش در ساواک تنها »» با توپ و تشر بازجوی معروف انموقع ساواک پرویز ثابتی که او را به تبعید به هندوستان تهدید میکرد «« طرف بود و یا به خوراندن داروی واجبی به اوتوسط اینان ؟!؟!؟
داوید
تنــــــه نـــــــزن
۲۰۰۷ / ۹ / ۱۹
!.
اینرا جلال ال احمد از زبان دوست خود دكتر عبدالحسين شيخ پزشك كودكان برای غلامرضا امامی تعریف کرده که او نیز انرا امروز نوزدهم سپتامبر دو هزار و هفت در * روز ـ ان ـ لاین * اورده که از زبان دکتر میگوید ، سه روز پي در پي خانمي ميامد و میگفت اقای دکتر بچه هایم دل درد دارند شربت برایشان بدهید !، روز چهارم شک کردم و پرستار را فرستادم که برود و ببیند این مادر با این شربتها چه میکند !. پرستار گفته بود: این خانم نزدیک ظهر بود که به خانه رسید، بچه ها را صدا زده گفت :بچه ها بیائید باز هم برایتان ابگوشت شیرین اورده ام ! نان بریزید و بخوریم !! . و ادامه میدهد وقتیکه این قصه را نقل میکرد دیدم مروارید اشک در چشمانش میغلطید !!.
اگر جلال اکنون زنده بود ! و اوضاع دلخراش هم میهنانش را بدینگونه که امروز هست !! و انهم بعد از بروز انقلابی که او و همفکرانش وقوع انرا با اغوش باز منتظر بودند مشاهده میکرد ! باز هم مروارید اشک در چشمانش حلقه میزد و یا این گلوله های خون بودند که از چشمانش جاری میشدند ؟!؟! و ایا بر مبنای گفته های خودش اگر اکنون در بازداشت ادارات امنیتی این رژیم بود هم مانند زمان بازداشت ان زمانش در ساواک تنها »» با توپ و تشر بازجوی معروف انموقع ساواک پرویز ثابتی که او را به تبعید به هندوستان تهدید میکرد «« طرف بود و یا به خوراندن داروی واجبی به اوتوسط اینان ؟!؟!؟
داوید
تنــــــه نـــــــزن
۲۰۰۷ / ۹ / ۱۹
!.
فرزنــــــــــــــدان اعدامیهـــــــــــــــــــای اخیــــــــــــــــــــر
مهر انگیز کار
روز ـ ان ـ لاین
نوزدهم سپتامبر ۲۰۰۷
فرزنـــــدان اعــــــــــدامیهای اخیـــــــر
فرزندان جمعی از زندانیان مشهور سیاسی- مطبوعاتی توانسته اند و می توانند قصه های زندگی پر حادثه خود را در سطح جهان انتشار دهند. این رویداد خوش فرجامی است و به قول درد آشنایان اقدام مسالمت آمیز، آگاهی بخش و تأثیر گذاری است (علیه فراموشی) که ایرانیان برای نخستین بار به اهمیت آن پی برده اند.
در عوض فرزندان مظلوم اعدام شده های هفت ماه اخیر که جراید داخلی شمار آن ها را به نقل از عمادالدین باقی تا کنون یک صد و هفتاد نفر اعلام کرده اند و می تواند از این بیش باشد، در سکوت و خاموشی بار سنگین حقارت را در پناهگاه های خود غریبانه به دوش می کشند. معلوم نیست از ترس سرزنش و تحقیر و تمسخر تا کجاها می گریزند و چگونه تا پای جان هویت انکار می کنند.
فرزندان قربانیان مشهور سیاسی- مطبوعاتی ایران با حرمان های بسیار دست به گریبان بوده و هستند، اما هاله ای از اعتنا و همدردی ایرانیان داخل و خارج کشور همواره آن ها را تسکین داده و شفای خاطرشان شده است. همدردی ژرف هم میهنان به آن ها انرژی و غرور بخشیده تا در محاصره صدمات عاطفی، مالی و آشفتگی های روانی و هیستریک که ناشی از گرفتاری والدین شان است نابود نشوند و خود را به امکانات و تخته پاره هایی بچسبانند و در گردآب تنهایی غرق نشوند.
اعدام های جمعی و در ملأ عام در ایران جمعیت بزرگی از کودکان کشور را بی سرپرست کرده است. کودکان اعدام شدگان اخیر از داروی شفا بخش توجه و همدردی هموطنان محروم مانده اند، به جرم آنکه پدرانشان زیر عنوان اوباش و اراذل بالای دار رفته اند. اعدام ها چندان غیر منتظره بود که حتی مدافعان مجازات اعدام جا خوردند و گفتند اگر ما می گوییم مجازات اعدام باید در مجموعه های قوانین جزایی پیش بینی بشود منظور این نیست که احکام اعدام با این ویژگی ها صادر و به اجرا گذاشته شود. سرعت بخشیدن به رسیدگی در جرایمی که مجازات اعدام دارد عین بی عدالتی است. در این پرونده ها باید مو را از ماست بکشند. در این پرونده ها نگرانی از اطاله دادرسی معنی ندارد. دخالت پلیس برای اعدام های ضربتی و کاستن از فواصل زمانی مراحل دادرسی معنی ندارد. شتاب معنی ندارد. تحقیر متهم و افراد خانواده او در محل زندگی یا کسب و کار معنی ندارد. این که دادستان با صدای بلند بگوید کیفر خواست لازم نیست و قضات شریف زیر لب نجوا کنند کیفر خواست در این پرونده ها لازم اما مفقود است عین بی عدالتی است. این که با اداعای پاک سازی جامعه و "امنیت پایدار" مردم را دسته دسته در ملأ عام بالای دار بکشند ترویج خشونت است و نه تلاش برای تأمین امنیت. حتی تأثیر و درجه ارعاب اعدام های دسته جمعی که گفته می شود هدف اصلی برخی متولیان امور است کوتاه مدت خواهد بود. در حدی است که مدیران موثر در گسترش بی کاری، آسیب پذیری های اجتماعی، توزیع مواد مخدر و فساد اقتصادی فقط نفسی تازه می کنند، ولی این تنفس دیری نمی پاید.
در اين ميان، بحث خانواده هاي معصوم اعدام شدگان اخیر مغفول مانده است. اعدام ها پیاپی در حال وقوع است و از سرنوشت زنان و فرزندان اعدام شدگان خبری در دست نیست. تریبون های خبری جهان و بخش های فارسی زبان رادیوها، سایت ها و نهادهای حقوق بشری از نام و نشان آن ها گزارشی دریافت نمی کنند. شاید ضرورت انتشار فراخوانی با هدف شناسایی بازماندگان کودک و نوجوان اعدام های اخیر یک اقدام لازم انسانی باشد. این کودکان و نوجوانان زیر بار حقارت و شرمساری ممکن است خرد و نابود بشوند. از احترامي که دیگر قربانیان خشونت را در برمی گیرد و به آنها اعتماد به نفس می دهد در زندگی اینان خبری نیست. پیش از آنکه به سن رشد و مسئولیت برسند درباره اشان ظالمانه داوری شده و آن ها را زیر نام فرزندان پدرانی که اوباش و اراذل بوده اند نامگذاری و تحقیر کرده اند. خروج از این دایره تنگ و طبقه بندی شده ممکن نیست. مگر آنکه به فریادشان برسند.
دولت ها تا کنون دست کودکان کار و خیابانی را نگرفته اند و طبیعی است که عائله و اولاد اعدام شدگان اخیر را به حال خود وا می نهند تا بذر انتقام را در دل کوچک خود پرورش دهند. این بذر در آن دل های کوچک چندان بزرگ می شود که فقط امنیت دولت ها را تهدید نمی کند بلکه ویرانی جامعه و سلب امنیت از فرد فرد ایرانیان حاصل و پی آمد آن است.
در ایران تشکل های مدنی و مستقلي که پول داشته باشند و برای فرزندان تحقیر شده اعدامی های اخیر برنامه ریزی کنند فعال نیستند. اگر برای هر فرد اعدام شده زیر عنوان اوباش و اراذل به طور متوسط پنج نفر بازمانده در نظر بگیریم اینک هشتصد و پنجاه نفر که می توانند پدران و مادران دل سوخته، همسران و فرزندان تحقیر شده، خواهران و برادران آبرو باخته آن ها باشند به کمک های مالی و روانی نیازمند شده اند. بر این رقم لحظه به لحظه با اعدام های دسته جمعی و در ملأ عام دارد افزوده می شود.
مرگ کسانی که در ملأ عام بالای چوبه دار می روند و شنیده می شود جمعی به تماشای جان دادن آنها صحنه را پر می کنند، بازماندگان کم سن و سال را به ورطه جنون می کشاند. آنان زبانشان بسته است و نمی توانند با مراکز خبری جهان ارتباط برقرار کنند. شرم دارند از اینکه خود را معرفی کنند. نهادهای حقوق بشری این بازماندگان را نمی شناسند. بازماندگان اعدام های از نوع اخیر گاهی پیش از اعدام عزیزشان تار و مار می شوند و ترک اقامتگاه می کنند تا تن به نگاه های تحقیرآمیز و سرزنش بار اهالی محل نسپارند. بازماندگان به جای آنکه سوگواری کنند از نظر پنهان می شوند و تلاش می ورزند گمنام به زندگی محنت بار ادامه دهند. انکار هویت سخت ترین چالش پیش روی آنهاست.
برای بازماندگان خردسال و نوجوان این اعدام شدگان چه می توان کرد؟ چگونه می شود آنها را در پناه گرفت؟ از موقعیت و سن و سالشان چه اطلاعاتی در دست است؟ سازمان قضایی کشور چگونه به مسئولیت های خود در قبال آنها عمل می کند؟ کدام نهادهای مدنی حاضر و مهیا هستند وارد این حوزه دشوار از مسئولیت اجتماعی بشوند؟ کدام یک از تشکل های سنتی که زیر نام "خیریه" کار می کنند دست در دست این بازماندگان معصوم می گذارند؟ کدام وبلاگ ها و سایت های خبری همت می کنند تا به فریاد این مظلومان تنها و شرمسار برسند؟
اگر شناسایی و کمک رسانی روانی و حیثیتی و مالی به بازماندگان اعدام های اخیر به فراموشی سپرده شود، نسلی در مخفی گاه رشد می کند که جز ابراز نفرت از زندگی اجتماعی و تلاش برای انهدام مناسبات سالم اجتماعی انگیزه ای برای ادامه حیات نخواهد داشت. افراد این نسل همواره احساس می کنند در سرزمین دشمن و در محاصره دشمنان به سر می برند و باید روزی و روزگاری با همه تصفیه حساب کنند. آیا پرورش حس انتقام در بازماندگان خردسال اعدام های اخیر شانسی برای پاک سازی جامعه یا به قول یکی از مدافعان اعدام ها در شیراز "امنیت پایدار" باقی می گذارد؟ آیا افراد و گروه های خاصی از ایرانیان که به تماشای جان دادن همشهریان خود می روند و پیرامون چوبه های دار حلقه می زنند همچون نمادی از کل جامعه به دشمنی بازماندگان با کل جامعه دامن نمی زنند؟ آیا این تماشاگران با عوامل قانون شکنی و بی عدالتی همدستی نمی کنند؟
راستی اگر آنچه از سوی برخی خبرگزاری ها مخابره می شود درست باشد و در محل اعدام ها جماعتی از مردم به تماشا می ایستند و با اشتیاق جان دادن دسته دسته انسان را نظاره می کنند می توان به امنیت و آسایش در آن کشور امید بست؟ راستی مردم چرا به تماشای مرگ می روند؟ چه بر سرشان آمده است که تماشای مرگ را به تماشای زندگی ترجیح می دهند؟ آیا سالم سازی جامعه ایران با این همه ابتلائات کار آسانی است و از عهده دولت هایی که امنیت پایدار اجتماعی را در پناه طناب دار می جویند برمی آید؟
صدای شکستن امنیت از همه سو شنیده می شود. گوش ها را بسته اند و دارها را بر پا کرده اند.
روز ـ ان ـ لاین
نوزدهم سپتامبر ۲۰۰۷
فرزنـــــدان اعــــــــــدامیهای اخیـــــــر
فرزندان جمعی از زندانیان مشهور سیاسی- مطبوعاتی توانسته اند و می توانند قصه های زندگی پر حادثه خود را در سطح جهان انتشار دهند. این رویداد خوش فرجامی است و به قول درد آشنایان اقدام مسالمت آمیز، آگاهی بخش و تأثیر گذاری است (علیه فراموشی) که ایرانیان برای نخستین بار به اهمیت آن پی برده اند.
در عوض فرزندان مظلوم اعدام شده های هفت ماه اخیر که جراید داخلی شمار آن ها را به نقل از عمادالدین باقی تا کنون یک صد و هفتاد نفر اعلام کرده اند و می تواند از این بیش باشد، در سکوت و خاموشی بار سنگین حقارت را در پناهگاه های خود غریبانه به دوش می کشند. معلوم نیست از ترس سرزنش و تحقیر و تمسخر تا کجاها می گریزند و چگونه تا پای جان هویت انکار می کنند.
فرزندان قربانیان مشهور سیاسی- مطبوعاتی ایران با حرمان های بسیار دست به گریبان بوده و هستند، اما هاله ای از اعتنا و همدردی ایرانیان داخل و خارج کشور همواره آن ها را تسکین داده و شفای خاطرشان شده است. همدردی ژرف هم میهنان به آن ها انرژی و غرور بخشیده تا در محاصره صدمات عاطفی، مالی و آشفتگی های روانی و هیستریک که ناشی از گرفتاری والدین شان است نابود نشوند و خود را به امکانات و تخته پاره هایی بچسبانند و در گردآب تنهایی غرق نشوند.
اعدام های جمعی و در ملأ عام در ایران جمعیت بزرگی از کودکان کشور را بی سرپرست کرده است. کودکان اعدام شدگان اخیر از داروی شفا بخش توجه و همدردی هموطنان محروم مانده اند، به جرم آنکه پدرانشان زیر عنوان اوباش و اراذل بالای دار رفته اند. اعدام ها چندان غیر منتظره بود که حتی مدافعان مجازات اعدام جا خوردند و گفتند اگر ما می گوییم مجازات اعدام باید در مجموعه های قوانین جزایی پیش بینی بشود منظور این نیست که احکام اعدام با این ویژگی ها صادر و به اجرا گذاشته شود. سرعت بخشیدن به رسیدگی در جرایمی که مجازات اعدام دارد عین بی عدالتی است. در این پرونده ها باید مو را از ماست بکشند. در این پرونده ها نگرانی از اطاله دادرسی معنی ندارد. دخالت پلیس برای اعدام های ضربتی و کاستن از فواصل زمانی مراحل دادرسی معنی ندارد. شتاب معنی ندارد. تحقیر متهم و افراد خانواده او در محل زندگی یا کسب و کار معنی ندارد. این که دادستان با صدای بلند بگوید کیفر خواست لازم نیست و قضات شریف زیر لب نجوا کنند کیفر خواست در این پرونده ها لازم اما مفقود است عین بی عدالتی است. این که با اداعای پاک سازی جامعه و "امنیت پایدار" مردم را دسته دسته در ملأ عام بالای دار بکشند ترویج خشونت است و نه تلاش برای تأمین امنیت. حتی تأثیر و درجه ارعاب اعدام های دسته جمعی که گفته می شود هدف اصلی برخی متولیان امور است کوتاه مدت خواهد بود. در حدی است که مدیران موثر در گسترش بی کاری، آسیب پذیری های اجتماعی، توزیع مواد مخدر و فساد اقتصادی فقط نفسی تازه می کنند، ولی این تنفس دیری نمی پاید.
در اين ميان، بحث خانواده هاي معصوم اعدام شدگان اخیر مغفول مانده است. اعدام ها پیاپی در حال وقوع است و از سرنوشت زنان و فرزندان اعدام شدگان خبری در دست نیست. تریبون های خبری جهان و بخش های فارسی زبان رادیوها، سایت ها و نهادهای حقوق بشری از نام و نشان آن ها گزارشی دریافت نمی کنند. شاید ضرورت انتشار فراخوانی با هدف شناسایی بازماندگان کودک و نوجوان اعدام های اخیر یک اقدام لازم انسانی باشد. این کودکان و نوجوانان زیر بار حقارت و شرمساری ممکن است خرد و نابود بشوند. از احترامي که دیگر قربانیان خشونت را در برمی گیرد و به آنها اعتماد به نفس می دهد در زندگی اینان خبری نیست. پیش از آنکه به سن رشد و مسئولیت برسند درباره اشان ظالمانه داوری شده و آن ها را زیر نام فرزندان پدرانی که اوباش و اراذل بوده اند نامگذاری و تحقیر کرده اند. خروج از این دایره تنگ و طبقه بندی شده ممکن نیست. مگر آنکه به فریادشان برسند.
دولت ها تا کنون دست کودکان کار و خیابانی را نگرفته اند و طبیعی است که عائله و اولاد اعدام شدگان اخیر را به حال خود وا می نهند تا بذر انتقام را در دل کوچک خود پرورش دهند. این بذر در آن دل های کوچک چندان بزرگ می شود که فقط امنیت دولت ها را تهدید نمی کند بلکه ویرانی جامعه و سلب امنیت از فرد فرد ایرانیان حاصل و پی آمد آن است.
در ایران تشکل های مدنی و مستقلي که پول داشته باشند و برای فرزندان تحقیر شده اعدامی های اخیر برنامه ریزی کنند فعال نیستند. اگر برای هر فرد اعدام شده زیر عنوان اوباش و اراذل به طور متوسط پنج نفر بازمانده در نظر بگیریم اینک هشتصد و پنجاه نفر که می توانند پدران و مادران دل سوخته، همسران و فرزندان تحقیر شده، خواهران و برادران آبرو باخته آن ها باشند به کمک های مالی و روانی نیازمند شده اند. بر این رقم لحظه به لحظه با اعدام های دسته جمعی و در ملأ عام دارد افزوده می شود.
مرگ کسانی که در ملأ عام بالای چوبه دار می روند و شنیده می شود جمعی به تماشای جان دادن آنها صحنه را پر می کنند، بازماندگان کم سن و سال را به ورطه جنون می کشاند. آنان زبانشان بسته است و نمی توانند با مراکز خبری جهان ارتباط برقرار کنند. شرم دارند از اینکه خود را معرفی کنند. نهادهای حقوق بشری این بازماندگان را نمی شناسند. بازماندگان اعدام های از نوع اخیر گاهی پیش از اعدام عزیزشان تار و مار می شوند و ترک اقامتگاه می کنند تا تن به نگاه های تحقیرآمیز و سرزنش بار اهالی محل نسپارند. بازماندگان به جای آنکه سوگواری کنند از نظر پنهان می شوند و تلاش می ورزند گمنام به زندگی محنت بار ادامه دهند. انکار هویت سخت ترین چالش پیش روی آنهاست.
برای بازماندگان خردسال و نوجوان این اعدام شدگان چه می توان کرد؟ چگونه می شود آنها را در پناه گرفت؟ از موقعیت و سن و سالشان چه اطلاعاتی در دست است؟ سازمان قضایی کشور چگونه به مسئولیت های خود در قبال آنها عمل می کند؟ کدام نهادهای مدنی حاضر و مهیا هستند وارد این حوزه دشوار از مسئولیت اجتماعی بشوند؟ کدام یک از تشکل های سنتی که زیر نام "خیریه" کار می کنند دست در دست این بازماندگان معصوم می گذارند؟ کدام وبلاگ ها و سایت های خبری همت می کنند تا به فریاد این مظلومان تنها و شرمسار برسند؟
اگر شناسایی و کمک رسانی روانی و حیثیتی و مالی به بازماندگان اعدام های اخیر به فراموشی سپرده شود، نسلی در مخفی گاه رشد می کند که جز ابراز نفرت از زندگی اجتماعی و تلاش برای انهدام مناسبات سالم اجتماعی انگیزه ای برای ادامه حیات نخواهد داشت. افراد این نسل همواره احساس می کنند در سرزمین دشمن و در محاصره دشمنان به سر می برند و باید روزی و روزگاری با همه تصفیه حساب کنند. آیا پرورش حس انتقام در بازماندگان خردسال اعدام های اخیر شانسی برای پاک سازی جامعه یا به قول یکی از مدافعان اعدام ها در شیراز "امنیت پایدار" باقی می گذارد؟ آیا افراد و گروه های خاصی از ایرانیان که به تماشای جان دادن همشهریان خود می روند و پیرامون چوبه های دار حلقه می زنند همچون نمادی از کل جامعه به دشمنی بازماندگان با کل جامعه دامن نمی زنند؟ آیا این تماشاگران با عوامل قانون شکنی و بی عدالتی همدستی نمی کنند؟
راستی اگر آنچه از سوی برخی خبرگزاری ها مخابره می شود درست باشد و در محل اعدام ها جماعتی از مردم به تماشا می ایستند و با اشتیاق جان دادن دسته دسته انسان را نظاره می کنند می توان به امنیت و آسایش در آن کشور امید بست؟ راستی مردم چرا به تماشای مرگ می روند؟ چه بر سرشان آمده است که تماشای مرگ را به تماشای زندگی ترجیح می دهند؟ آیا سالم سازی جامعه ایران با این همه ابتلائات کار آسانی است و از عهده دولت هایی که امنیت پایدار اجتماعی را در پناه طناب دار می جویند برمی آید؟
صدای شکستن امنیت از همه سو شنیده می شود. گوش ها را بسته اند و دارها را بر پا کرده اند.
Sunday, September 16, 2007
حرمســـــــــــــراهــــــــــــاي قــــــــــانــــــــــونــــــــــــــــي
حرمسراهاي قانوني
فریبا داوودی مهاجر
سایت : روز ـ ان ـ لاین
هفدهم سپتامبر ۲۰۰۷
امروز در شرایطی به سر می بریم که حرمسراها در پناه قانون، در حال قانونی شدن هستند.
مردان سیاسی "اصول گرا" و "ارزش مدار" با همراهی بوق های تبلیغاتی شان می توانند این حرمسرا ها را با شعار خانواده اسلامی تکریم کنند و برای زنانی که از سر ناچاری و نداشتن و این خیانت قانونی را تحمل می کنند، بزرگداشت بگیرند و در آگهی های تلویزیونی به مناسبت روز مادر به آنان رب گوجه فرنگی و پودر رختشویی هدیه دهند .
با لایحه جدید به اصطلاح حمایت از خانواده که دست آوردی به جز فروپاشی برای خانواده ایرانی نخواهد داشت، لایحه ای که به هم اکنون به مجلس شورای اسلامی جهت بررسی و تصویب فرستاده شده است، دولت نهم و جناب آقای احمدی نژاد هدیه ای به زنان تر منزلت و هویت وی را کم مایه تر خواهد نمود .
امروز زنان باید انتظار آن را داشته باشند که دیگر شوهرانشان دوباره ازدواج کنند و از آنجايی که علیالظاهرطبق آیه قرآن مبادرت به این عمل نموده اند آخرت خود را نیز تامین نمایند. علی القاعده هر گونه مخالفتی با چنین قانونی نيز، بعد ها مخالفت با اسلام و اقدام علیه امنیت و به منزله رفتن به جهنم نیز تلقی می شود.
طراحان چنین لایحه ای که مدعی شده اند برای تطبیق قوانین جاری با مسائل روز مبادرت به ارائه چنین لایحه ای نموده اند، این لایحه آورده اند که "اختیار همسر بعدی ، منوط به اجازه دادگاه پس از احراز توانایی مالی مرد و تعهد اجرای عدالت بین همسران است." یعنی اولا حق اجازه همسر در ازدواج مجدد مرد را که پیش از آن در قانون وجود داشته است از زن سلب کرده و تنها انجام آن را منوط به وضع مالی مرد و تعهدی نموده که هیچ ضمانت اجرایی ندارد و معلوم نیست که این عدالت قبل از ازدواج مجدد چگونه برای قاضی احراز می شود . لایحه نویسان این قانون را برای خانواده ننوشته اند بلکه برای متلاشی نمودن آن وضع کرده اند .
این ماده قانونی به معنای به حراج گذاشتن حیثیت مادران، زنان و دختران ایرانی است و شخصیت زن را به اندازه یک شریک جنسی بدون اختیار که حتی حق اعتراض هم ندارد و تنها در مقابل تمکین جنسی نفقه دریافت می کند تنزل میدهد .
امروز با تصویب چنین ماده قانونی زن ایرانی که تاکنون از قوانین در شرایط سخت تری قرار خواهد گرفت. قانونی که موجب گسترش امار طلاق، خشونت، فرار، خودکشی، قتل و انواع و اقسام آسیب های اجتماعی خواهد شد.
این لایحه تصریح می نماید که وزارت اقتصاد و دارایی موظف است سالانه مبلغی را به عنوان مهریه متعارف اعلام کند و از مهریه های بالاتر از حد معمول در هنگام ثبت ازدواج به صورت تصاعدی مالیات وصول نماید. این به این معناست که دختران جوان در هنگام ازدواج بدون آن که مهریه ای دریافت کرده باشند باید مالیات آن را به دولت پرداخت نمایند. آن هم در شرایطی که پیش از آن حتي علما نيز با تعیین سقف مهریه مطابق قوانین شرع مخالفت نموده و آن را عملی غیر شرعی بیان کرده اند.
در حقيقت، دولت بدون سبب شناسی دقیق برای علت واقعی نرخ رشد مهریه که ناشی از نداشتن حق طلاق و حضانت و دیگر حقوق برابر است تصور می نماید که می تواند از این طریق با مهریه های سنگین برخورد نماید. با تصویب این ماده قانونی زنان دیگر نمی توانند از تنها ابزار شرعی و قانونی استفاده نموده و در زمان طلاق به حداقل حقوق خود دست پیدا کنند.
بدين ترتيب، معلوم مي شود که در پس پرده برخورد با فعالان زن چه می گذشته است. تمامی داستان سرایی ها و پرونده های مفتوح و انواع و اقسام احکام ریز و درشت، زندان و شلاق برای آن بود زنان ایرانی توان هیچ اقدام اعتراض آمیزی را نداشته باشند.
امروز زنان ایرانی در یک گلوگاه تاریخی ایستاده اند. در مکان و زمانی که دختران به دنیا نیامده چشم هایشان را به آن ها دوخته اند و زنانی که در صدسال گذشته هرکدام به یک شکل برای ارتقاي وضعیت زنان تلاش کردند و امروز در میان ما نیستند به تماشای ما ایستاده اند و ما را از غفلت و بی عملی نهیب می زنند. امروز، خطر لايحه جديد مانند جرقه ای مترصد اتش زدن به بنیاد خانواده در آن مردان تنوع طلب و شهوت ران بتوانند به راحتی به ارضای خواسته های خود بپردازند و زنان هم با عفت و حجاب و حجب و اطاعت زیر سایه چنین مردانی فرزندان خود را بزرگ نمایند و دم برنیاورند. چراکه هرگونه اعتراضی در حیطه آنان زنانی عصیانگر و ناسازگار ساخته و آنها را متهم به عضويت در پیاده نظام انقلاب های رنگارنگ و همگامي با سیاست های آمریکا خواهد نمود.
آنان که به نهادينه کردن چنين قوانيني در جامعه ايراني اميد بسته اند، غافلنداز آن که زن ایرانی، حتی زنان خانه نشین، چنانچه از باخبر شوند در خانه ها نخواهند ماند وصدای اعتراض خود را به گوش لایحه نویسان خواهند رساند. در چنین شرایطی وظیفه تک تک ماست که به هر نحوی به زنان بيشتر و بيشتري بگوییم که خطر، چگونه پشت در خانه های آن ها به کمین نشسته است
.
مراجعه کنندگان به سایت * تنـــــه نـــــزن * که در اینمورد نظر بدهند نیز»» رب گوجه فرنگی و پودر رختشوئی «« جایزه خواهند گرفت ؟!؟!؟!.
داوید
فریبا داوودی مهاجر
سایت : روز ـ ان ـ لاین
هفدهم سپتامبر ۲۰۰۷
امروز در شرایطی به سر می بریم که حرمسراها در پناه قانون، در حال قانونی شدن هستند.
مردان سیاسی "اصول گرا" و "ارزش مدار" با همراهی بوق های تبلیغاتی شان می توانند این حرمسرا ها را با شعار خانواده اسلامی تکریم کنند و برای زنانی که از سر ناچاری و نداشتن و این خیانت قانونی را تحمل می کنند، بزرگداشت بگیرند و در آگهی های تلویزیونی به مناسبت روز مادر به آنان رب گوجه فرنگی و پودر رختشویی هدیه دهند .
با لایحه جدید به اصطلاح حمایت از خانواده که دست آوردی به جز فروپاشی برای خانواده ایرانی نخواهد داشت، لایحه ای که به هم اکنون به مجلس شورای اسلامی جهت بررسی و تصویب فرستاده شده است، دولت نهم و جناب آقای احمدی نژاد هدیه ای به زنان تر منزلت و هویت وی را کم مایه تر خواهد نمود .
امروز زنان باید انتظار آن را داشته باشند که دیگر شوهرانشان دوباره ازدواج کنند و از آنجايی که علیالظاهرطبق آیه قرآن مبادرت به این عمل نموده اند آخرت خود را نیز تامین نمایند. علی القاعده هر گونه مخالفتی با چنین قانونی نيز، بعد ها مخالفت با اسلام و اقدام علیه امنیت و به منزله رفتن به جهنم نیز تلقی می شود.
طراحان چنین لایحه ای که مدعی شده اند برای تطبیق قوانین جاری با مسائل روز مبادرت به ارائه چنین لایحه ای نموده اند، این لایحه آورده اند که "اختیار همسر بعدی ، منوط به اجازه دادگاه پس از احراز توانایی مالی مرد و تعهد اجرای عدالت بین همسران است." یعنی اولا حق اجازه همسر در ازدواج مجدد مرد را که پیش از آن در قانون وجود داشته است از زن سلب کرده و تنها انجام آن را منوط به وضع مالی مرد و تعهدی نموده که هیچ ضمانت اجرایی ندارد و معلوم نیست که این عدالت قبل از ازدواج مجدد چگونه برای قاضی احراز می شود . لایحه نویسان این قانون را برای خانواده ننوشته اند بلکه برای متلاشی نمودن آن وضع کرده اند .
این ماده قانونی به معنای به حراج گذاشتن حیثیت مادران، زنان و دختران ایرانی است و شخصیت زن را به اندازه یک شریک جنسی بدون اختیار که حتی حق اعتراض هم ندارد و تنها در مقابل تمکین جنسی نفقه دریافت می کند تنزل میدهد .
امروز با تصویب چنین ماده قانونی زن ایرانی که تاکنون از قوانین در شرایط سخت تری قرار خواهد گرفت. قانونی که موجب گسترش امار طلاق، خشونت، فرار، خودکشی، قتل و انواع و اقسام آسیب های اجتماعی خواهد شد.
این لایحه تصریح می نماید که وزارت اقتصاد و دارایی موظف است سالانه مبلغی را به عنوان مهریه متعارف اعلام کند و از مهریه های بالاتر از حد معمول در هنگام ثبت ازدواج به صورت تصاعدی مالیات وصول نماید. این به این معناست که دختران جوان در هنگام ازدواج بدون آن که مهریه ای دریافت کرده باشند باید مالیات آن را به دولت پرداخت نمایند. آن هم در شرایطی که پیش از آن حتي علما نيز با تعیین سقف مهریه مطابق قوانین شرع مخالفت نموده و آن را عملی غیر شرعی بیان کرده اند.
در حقيقت، دولت بدون سبب شناسی دقیق برای علت واقعی نرخ رشد مهریه که ناشی از نداشتن حق طلاق و حضانت و دیگر حقوق برابر است تصور می نماید که می تواند از این طریق با مهریه های سنگین برخورد نماید. با تصویب این ماده قانونی زنان دیگر نمی توانند از تنها ابزار شرعی و قانونی استفاده نموده و در زمان طلاق به حداقل حقوق خود دست پیدا کنند.
بدين ترتيب، معلوم مي شود که در پس پرده برخورد با فعالان زن چه می گذشته است. تمامی داستان سرایی ها و پرونده های مفتوح و انواع و اقسام احکام ریز و درشت، زندان و شلاق برای آن بود زنان ایرانی توان هیچ اقدام اعتراض آمیزی را نداشته باشند.
امروز زنان ایرانی در یک گلوگاه تاریخی ایستاده اند. در مکان و زمانی که دختران به دنیا نیامده چشم هایشان را به آن ها دوخته اند و زنانی که در صدسال گذشته هرکدام به یک شکل برای ارتقاي وضعیت زنان تلاش کردند و امروز در میان ما نیستند به تماشای ما ایستاده اند و ما را از غفلت و بی عملی نهیب می زنند. امروز، خطر لايحه جديد مانند جرقه ای مترصد اتش زدن به بنیاد خانواده در آن مردان تنوع طلب و شهوت ران بتوانند به راحتی به ارضای خواسته های خود بپردازند و زنان هم با عفت و حجاب و حجب و اطاعت زیر سایه چنین مردانی فرزندان خود را بزرگ نمایند و دم برنیاورند. چراکه هرگونه اعتراضی در حیطه آنان زنانی عصیانگر و ناسازگار ساخته و آنها را متهم به عضويت در پیاده نظام انقلاب های رنگارنگ و همگامي با سیاست های آمریکا خواهد نمود.
آنان که به نهادينه کردن چنين قوانيني در جامعه ايراني اميد بسته اند، غافلنداز آن که زن ایرانی، حتی زنان خانه نشین، چنانچه از باخبر شوند در خانه ها نخواهند ماند وصدای اعتراض خود را به گوش لایحه نویسان خواهند رساند. در چنین شرایطی وظیفه تک تک ماست که به هر نحوی به زنان بيشتر و بيشتري بگوییم که خطر، چگونه پشت در خانه های آن ها به کمین نشسته است
.
مراجعه کنندگان به سایت * تنـــــه نـــــزن * که در اینمورد نظر بدهند نیز»» رب گوجه فرنگی و پودر رختشوئی «« جایزه خواهند گرفت ؟!؟!؟!.
داوید
Saturday, September 15, 2007
مجـــازات قاتــــلان کودک ازار مرودشتـــــی
شانزدهم سپتامبر ۲۰۰۷
خبرگزاري انتخاب :
دو تن از عاملان قتل كودكان مرودشتي با حكم دادگاه به قصاص محكوم شدند
قضات شعبه دوم دادگاه كيفري استان فارس پس از محاكمه متهمان پرونده، رضا و محمد متهمان رديف اول و دوم پرونده را به اتهام قتل «كريم تاجيك» و «محمد شيري» به قصاص محكوم كردند.
متهمان رديف اول تا سوم پرونده با اتهام اذيت و آزار قربانيان خود به ۱۰۰ ضربه شلاق محكوم شدند و متهم رديف چهارم از اتهام خود تبرئه شد
بگزارش خبرنگار انتخاب روز جمعه ۱۷ فروردین شخصي به نام ملك حسين با مراجعه به كلانتري شهرستان مرودشت اعلام كرد فرزند ۹ ساله اش به نام حامد روز گذشته از منزل خارج شده و تاكنون باز نگشته است مأموران به دنبال گم شدن اين كودك، تحقيقات فني و پليسي خود را براي شناسايي و رديابي او آغاز كردند. كارآگاهان پس از به دست آوردن سر نخهايي، چند نفر را به عنوان مظنون زير نظر گرفتند. آنها سرانجام سه نوجوان را به عنوان متهم شناسايي و تحت بازجويي قرار دادند.متهمان در بازجوييهاي مقدماتي، پرده از راز قتل حامد بر داشتند. آنها در جريان بازجوييها، درباره نحوه ربودن حامد و قتل او، گفتند: روز حادثه رضا (يكي از متهمان) كه در همسايگي خانواده حامد(مقتول) زندگي مي كرد، او را به بهانه گردش با موتورسيكلت به اطراف شهر كشاند و سپس به همراه حسن» و «محمد» او را مورد آزار و اذيت قرار داديم و سپس دست و پايش را با طناب بسته، به داخل رودخانه انداختيم. »» لحظاتي بعد، پسر بچه بيگناه كه قادر نبود خود را نجات دهد، خفه شد ««
در مدتي كه كارآگاهان اداره آگاهي مرودشت سرگرم تحقيق از متهمان و جمع آوري مستندات پرونده بودند، متوجه شدند يك نفر از اتباع افغانستان كه ساكن مرودشت است، با مراجعه به كلانتري محل سكونتش خبر گم شدن پسر ۱۰ ساله اش به نام كريم را كه در ۱۲ فروردين از منزل خارج شده، اعلام كرده است. مأموران با دريافت اين خبر، تحقيقات جديدي را از متهمان آغاز كردند ضا (متهم رديف اول) در ادامه بازجوييها به جنايت شيطاني خود به همراه دو همدستش اعتراف كرد.
با اعترافهاي متهمان پرونده، آنها براي رسيدگي به شعبه دوم دادگاه كيفري استان فارس فرستاده شدند و قضات دادگاه پس از ۵۶ ساعت محاكمه چهار متهم پرونده، حكم مجازات آنها را صادر كردند.
خبرگزاري انتخاب :
دو تن از عاملان قتل كودكان مرودشتي با حكم دادگاه به قصاص محكوم شدند
قضات شعبه دوم دادگاه كيفري استان فارس پس از محاكمه متهمان پرونده، رضا و محمد متهمان رديف اول و دوم پرونده را به اتهام قتل «كريم تاجيك» و «محمد شيري» به قصاص محكوم كردند.
متهمان رديف اول تا سوم پرونده با اتهام اذيت و آزار قربانيان خود به ۱۰۰ ضربه شلاق محكوم شدند و متهم رديف چهارم از اتهام خود تبرئه شد
بگزارش خبرنگار انتخاب روز جمعه ۱۷ فروردین شخصي به نام ملك حسين با مراجعه به كلانتري شهرستان مرودشت اعلام كرد فرزند ۹ ساله اش به نام حامد روز گذشته از منزل خارج شده و تاكنون باز نگشته است مأموران به دنبال گم شدن اين كودك، تحقيقات فني و پليسي خود را براي شناسايي و رديابي او آغاز كردند. كارآگاهان پس از به دست آوردن سر نخهايي، چند نفر را به عنوان مظنون زير نظر گرفتند. آنها سرانجام سه نوجوان را به عنوان متهم شناسايي و تحت بازجويي قرار دادند.متهمان در بازجوييهاي مقدماتي، پرده از راز قتل حامد بر داشتند. آنها در جريان بازجوييها، درباره نحوه ربودن حامد و قتل او، گفتند: روز حادثه رضا (يكي از متهمان) كه در همسايگي خانواده حامد(مقتول) زندگي مي كرد، او را به بهانه گردش با موتورسيكلت به اطراف شهر كشاند و سپس به همراه حسن» و «محمد» او را مورد آزار و اذيت قرار داديم و سپس دست و پايش را با طناب بسته، به داخل رودخانه انداختيم. »» لحظاتي بعد، پسر بچه بيگناه كه قادر نبود خود را نجات دهد، خفه شد ««
در مدتي كه كارآگاهان اداره آگاهي مرودشت سرگرم تحقيق از متهمان و جمع آوري مستندات پرونده بودند، متوجه شدند يك نفر از اتباع افغانستان كه ساكن مرودشت است، با مراجعه به كلانتري محل سكونتش خبر گم شدن پسر ۱۰ ساله اش به نام كريم را كه در ۱۲ فروردين از منزل خارج شده، اعلام كرده است. مأموران با دريافت اين خبر، تحقيقات جديدي را از متهمان آغاز كردند ضا (متهم رديف اول) در ادامه بازجوييها به جنايت شيطاني خود به همراه دو همدستش اعتراف كرد.
با اعترافهاي متهمان پرونده، آنها براي رسيدگي به شعبه دوم دادگاه كيفري استان فارس فرستاده شدند و قضات دادگاه پس از ۵۶ ساعت محاكمه چهار متهم پرونده، حكم مجازات آنها را صادر كردند.
آلـــــــوده تـــــــرین شهــــرهـــــای جهـــــان
بی بی سی فارسی
سپتامبر ۱۵ ، ۲۰۰۷
یک گروه مستقل مدافع محیط زیست در آمریکا، فهرستی از آلوده ترین شهرهای جهان را منتشر کرده است.
در صدر فهرستی که توسط موسسه بلک اسمیت )منتشر شده، نام شهرهایی در روسیه، چین، هند، پرو، زامبیا و برخی کشورهای عضو اتحاد جماهیر شوروی سابق دیده می شود.
بر اساس گزارش موسسه بلک اسمیت، آلودگی شدیدی که عمدتا توسط صنایع مواد شیمیایی، فلزات و معادن ایجاد می شود زندگی تقریبا ۱۲ میلیون نفر را تحت تاثیر قرار داده است.
در گزارش این موسسه از بیماریهای مزمن و مرگ زودرس بعنوان تبعات زندگی در چنین شرایطی نام برده شده است.
این گزارش سالانه که اولین بار در سال ۲۰۰۶ منتشر شد، نام شهرها بر اساس حروف الفبا مرتب شده است و هیچ گونه رده بندی بر اساس میزان آلودگی این شهرها صورت نگرفته است.
موسسه بلک اسمیت دلیل این مسئله را تفاوت موجود در جمعیت و ذات آلودگی نقاط مختلف عنوان کرده است.
موارد جدید آلودگی
شهر تیان یینگ چین، از جمله نقاطی است که در سال ۲۰۰۷ به این فهرست اضافه شده است در این شهر بواسطه وجود یک مرکز عظیم تولید سرب، ۱۴۰ هزار نفر بطور بالقوه در معرض مسمومیت با ذرات سرب معلق در هوا هستند.
بر اساس گزارش موسسه بلک اسمپت، در شهر ۱۲ معدن که بدون وجود نظارتهای محیط زیستی فعالیت می کنند، مواد شیمیایی خطرناکی را به شکل گاز در هوا پراکنده می کنند.. در این گزارش به شهر سومقاییت آذربایجان هم اشاره شده که از مراکز صنعتی اتحاد جماهیر شوروی پیش از تجزیه محسوب می شد ۵۱ .
درصد بیشتر از میانگین نرخ سرطان در کشور آذربایجان است، و تغییرات ژنتیکی و تولد کودکان با نقص عضو و نارسایی از موارد رایج در این شهر به شمار می رود.
راه حل
ریچارد فولر، مدیر موسسه بلک اسمیت گفت:"واقعیت این است که در این نقاط آلوده، کودکان بیمار می شوند و درحال مرگ هستند و حل مشکل کار پیچیده ای نیست."
آقای فولر ادامه داد:"امسال توجه رسانه ها به آلودگی بیشتر شده، اما اقدامات چندانی برای ایجاد صندوقهای حمایتی یا برنامه های حمایتی جدید انجام نشده است و باید کاری صورت گیرد
صورت شهرهای آلوده و شهروندان در خطر
چرنوبیل ۵ / ۵ میلیون نفر
لینفن در چین ۳ میلیون نفر
ژرژینسک در روسیه ۳۰۰ هزار نفر
کابوه در زامبیا ۲۵۵ هزارنفر
."
سپتامبر ۱۵ ، ۲۰۰۷
یک گروه مستقل مدافع محیط زیست در آمریکا، فهرستی از آلوده ترین شهرهای جهان را منتشر کرده است.
در صدر فهرستی که توسط موسسه بلک اسمیت )منتشر شده، نام شهرهایی در روسیه، چین، هند، پرو، زامبیا و برخی کشورهای عضو اتحاد جماهیر شوروی سابق دیده می شود.
بر اساس گزارش موسسه بلک اسمیت، آلودگی شدیدی که عمدتا توسط صنایع مواد شیمیایی، فلزات و معادن ایجاد می شود زندگی تقریبا ۱۲ میلیون نفر را تحت تاثیر قرار داده است.
در گزارش این موسسه از بیماریهای مزمن و مرگ زودرس بعنوان تبعات زندگی در چنین شرایطی نام برده شده است.
این گزارش سالانه که اولین بار در سال ۲۰۰۶ منتشر شد، نام شهرها بر اساس حروف الفبا مرتب شده است و هیچ گونه رده بندی بر اساس میزان آلودگی این شهرها صورت نگرفته است.
موسسه بلک اسمیت دلیل این مسئله را تفاوت موجود در جمعیت و ذات آلودگی نقاط مختلف عنوان کرده است.
موارد جدید آلودگی
شهر تیان یینگ چین، از جمله نقاطی است که در سال ۲۰۰۷ به این فهرست اضافه شده است در این شهر بواسطه وجود یک مرکز عظیم تولید سرب، ۱۴۰ هزار نفر بطور بالقوه در معرض مسمومیت با ذرات سرب معلق در هوا هستند.
بر اساس گزارش موسسه بلک اسمپت، در شهر ۱۲ معدن که بدون وجود نظارتهای محیط زیستی فعالیت می کنند، مواد شیمیایی خطرناکی را به شکل گاز در هوا پراکنده می کنند.. در این گزارش به شهر سومقاییت آذربایجان هم اشاره شده که از مراکز صنعتی اتحاد جماهیر شوروی پیش از تجزیه محسوب می شد ۵۱ .
درصد بیشتر از میانگین نرخ سرطان در کشور آذربایجان است، و تغییرات ژنتیکی و تولد کودکان با نقص عضو و نارسایی از موارد رایج در این شهر به شمار می رود.
راه حل
ریچارد فولر، مدیر موسسه بلک اسمیت گفت:"واقعیت این است که در این نقاط آلوده، کودکان بیمار می شوند و درحال مرگ هستند و حل مشکل کار پیچیده ای نیست."
آقای فولر ادامه داد:"امسال توجه رسانه ها به آلودگی بیشتر شده، اما اقدامات چندانی برای ایجاد صندوقهای حمایتی یا برنامه های حمایتی جدید انجام نشده است و باید کاری صورت گیرد
صورت شهرهای آلوده و شهروندان در خطر
چرنوبیل ۵ / ۵ میلیون نفر
لینفن در چین ۳ میلیون نفر
ژرژینسک در روسیه ۳۰۰ هزار نفر
کابوه در زامبیا ۲۵۵ هزارنفر
."
مـــــا را به ضيـــــافت راهـــــــي نيست
بيژن صف سري
روز ـ ان ـ لاین ۱۶ سپتامبر ۲۰۰۷
چقدر حال اين ساعت از سال خوش است؛ خبر آوردند که باد باران خورده هم در کوچه صنوبر پوش ما آواز سر داده است که به ميهماني خدا بايد رفت.
چشمهاي خواب آلود سحري، روزه گنجشکي، و فروش ثواب آن به قبل از شنيدن شليک توپ افطار و دعاي ربنا، همه ي خاطره ي نسل من از آشنايي با ماه ضيافت خدا است.
صحبت از امروز و ديروز که نيست، صحبت از عمر به باد رفته ما و شماست ،صحبت از روزگار بي ريا و يک رنگيست که ضيافت خدا هم رونق داشت، رمضان ماه دعا بود و صفائي ديگر داشت، صحبت از سالهايي است که دريا در غربال پوسيده نمي کنجيد و ماهي در ختم آب جان نمي داد و آدمي از علاقه به آدمي ، آواز آينه را مي فهميد.
بنا بر اظهارات عضو كميتهي علمي ستاد استهلالدفتر مقام رهبري بررسي گزارشهاي رصد هلال ماه رمضان اما با اين همه اما رمضان آن سال ها، رمضان ديگر بود و ضيافت خدا هم ضيافتي ديگر بود. رمضان باچرا كه اگر اين قول از فلاسفه معاصر را بپذيريم كه سرشت هر انسان در تابعآنان است، امروز در اين آب و خاك كه مردم و با مردم اين خاك، سر بيگانگي دارد. گويي نه دعايمان مي شنود و نه استغاثه مان را، حال تو بگو اين ماه ، ماه ضيافت خداست والزام به حضور دراين جشن خدايي داريم، مگر نه اين است كه دل خوش بايد تا حضور در شادماني را دليلي باشد؟ يك دل خوش در سينه پر درد مردم اين پاي كوبانبدرانم .
يادتان هست سال توپ و تفنگ وگل؟
سال ۵۷ سال انقلاب، سال آرزو را مي گويم، جبهه مرگ که جوانانوطن را مي بلعيد، چطور؟ راستي در خبر ها خوانده ايد چه کسي زنداني است، چه کسي اعدامي است؟ تيتر اول رسانه هاي جهان را از افزايش ۴۶ درصدي قيمت سر پناهگراني ها ي تازه از راه رسيده با ماه كه با وحشتي كه از تهديد يورش بيگانگان به دلمانانداخته اند، غصه گراني، خوردني است كه حكايت خانه خرس و آب انگور است
آهي نکشيم تا آسمان ابري شود،اما آه در سينه مانده را چگونه پنهان بايد کرد؟ دل سوخته اي از نسل قلم مي گفت: همه زخم ها شفا مي يابند الا زخم آرزوهاي برآورده نشده که آدمي از سوزش اين زخم در خانه قبر هم آرام ندارد و اين حکايت مردم اين کهنه ديار است که پيوسته از سوزش زخم آرزوهاي خود در رنجند و دلي خوش نيست تا در شادماني ها حضور يابند، حتا در ضيافت خدا.
وقتي بالاي آسمان ما
آفتابي نيست
وقتي شب است و چاره چراغي هم نيست
بيهوده است،
گفتن
حالا به هرچه مي نگريم
يا تبسم ارواح است يا تکلم اشياء
ديگر نه مناجات و نه دعاي سحري
و نه نشستن بر سفره افطارورفتن به ضيافت خدا
چاره سازنيست
تنها ، هنگامي که کنار گرمي رويا سنگين مي شويم
تنگ است
روز ـ ان ـ لاین ۱۶ سپتامبر ۲۰۰۷
چقدر حال اين ساعت از سال خوش است؛ خبر آوردند که باد باران خورده هم در کوچه صنوبر پوش ما آواز سر داده است که به ميهماني خدا بايد رفت.
چشمهاي خواب آلود سحري، روزه گنجشکي، و فروش ثواب آن به قبل از شنيدن شليک توپ افطار و دعاي ربنا، همه ي خاطره ي نسل من از آشنايي با ماه ضيافت خدا است.
صحبت از امروز و ديروز که نيست، صحبت از عمر به باد رفته ما و شماست ،صحبت از روزگار بي ريا و يک رنگيست که ضيافت خدا هم رونق داشت، رمضان ماه دعا بود و صفائي ديگر داشت، صحبت از سالهايي است که دريا در غربال پوسيده نمي کنجيد و ماهي در ختم آب جان نمي داد و آدمي از علاقه به آدمي ، آواز آينه را مي فهميد.
بنا بر اظهارات عضو كميتهي علمي ستاد استهلالدفتر مقام رهبري بررسي گزارشهاي رصد هلال ماه رمضان اما با اين همه اما رمضان آن سال ها، رمضان ديگر بود و ضيافت خدا هم ضيافتي ديگر بود. رمضان باچرا كه اگر اين قول از فلاسفه معاصر را بپذيريم كه سرشت هر انسان در تابعآنان است، امروز در اين آب و خاك كه مردم و با مردم اين خاك، سر بيگانگي دارد. گويي نه دعايمان مي شنود و نه استغاثه مان را، حال تو بگو اين ماه ، ماه ضيافت خداست والزام به حضور دراين جشن خدايي داريم، مگر نه اين است كه دل خوش بايد تا حضور در شادماني را دليلي باشد؟ يك دل خوش در سينه پر درد مردم اين پاي كوبانبدرانم .
يادتان هست سال توپ و تفنگ وگل؟
سال ۵۷ سال انقلاب، سال آرزو را مي گويم، جبهه مرگ که جوانانوطن را مي بلعيد، چطور؟ راستي در خبر ها خوانده ايد چه کسي زنداني است، چه کسي اعدامي است؟ تيتر اول رسانه هاي جهان را از افزايش ۴۶ درصدي قيمت سر پناهگراني ها ي تازه از راه رسيده با ماه كه با وحشتي كه از تهديد يورش بيگانگان به دلمانانداخته اند، غصه گراني، خوردني است كه حكايت خانه خرس و آب انگور است
آهي نکشيم تا آسمان ابري شود،اما آه در سينه مانده را چگونه پنهان بايد کرد؟ دل سوخته اي از نسل قلم مي گفت: همه زخم ها شفا مي يابند الا زخم آرزوهاي برآورده نشده که آدمي از سوزش اين زخم در خانه قبر هم آرام ندارد و اين حکايت مردم اين کهنه ديار است که پيوسته از سوزش زخم آرزوهاي خود در رنجند و دلي خوش نيست تا در شادماني ها حضور يابند، حتا در ضيافت خدا.
وقتي بالاي آسمان ما
آفتابي نيست
وقتي شب است و چاره چراغي هم نيست
بيهوده است،
گفتن
حالا به هرچه مي نگريم
يا تبسم ارواح است يا تکلم اشياء
ديگر نه مناجات و نه دعاي سحري
و نه نشستن بر سفره افطارورفتن به ضيافت خدا
چاره سازنيست
تنها ، هنگامي که کنار گرمي رويا سنگين مي شويم
تنگ است
Wednesday, September 12, 2007
اغاز سال ۵۷۶۸ عبری یهودیان و ماه مبارک رمضان مسلمانان
سلام ،
با تقدیم بهترینها بمناسبت حلول ماه مبارک رمضان ، و بامید انکه این ماه قرابت بیشتر با خود و خداوند ، ماه شکستن غرور و تزکیه نفس ، ماه ابراز مهر و دوستی بیشتر به همنوع ، ماه در اغوش مهر گرفتن خودی و بیگانه و ماه زدودن کینه ها و خودپرستیها همراه با شادی و سرافرازی برای خواهران و برادران مسلمان هموطن بوده باشد و بهمچنین بمناسبت فرارسیدن سال نو عبری ۵۷۶۸ که شیرینی و شادابی و طراوت
* سیب و عسل * انرا برای همه هموطنان عزیز یهودی و غیر یهودی از در گاه خداوند ارزو میکنم باز هم از درگاه باریتعالی میطلبم که در اینده ئی زود دست * زور گویان خارجی ! و هم داخلی ! * را از سر کشور دوستداشتنی و عزیز و مقدسمان کم کند !!. امین
داوید
تنــــه نـــــزن
با تقدیم بهترینها بمناسبت حلول ماه مبارک رمضان ، و بامید انکه این ماه قرابت بیشتر با خود و خداوند ، ماه شکستن غرور و تزکیه نفس ، ماه ابراز مهر و دوستی بیشتر به همنوع ، ماه در اغوش مهر گرفتن خودی و بیگانه و ماه زدودن کینه ها و خودپرستیها همراه با شادی و سرافرازی برای خواهران و برادران مسلمان هموطن بوده باشد و بهمچنین بمناسبت فرارسیدن سال نو عبری ۵۷۶۸ که شیرینی و شادابی و طراوت
* سیب و عسل * انرا برای همه هموطنان عزیز یهودی و غیر یهودی از در گاه خداوند ارزو میکنم باز هم از درگاه باریتعالی میطلبم که در اینده ئی زود دست * زور گویان خارجی ! و هم داخلی ! * را از سر کشور دوستداشتنی و عزیز و مقدسمان کم کند !!. امین
داوید
تنــــه نـــــزن
Attention Please !! تــوجــــــه لطفـــــــا
لطفـــــــــــــــــا بدون توجــــــــــــــــه به فاصلــــــــــــه های طولانی بین مقالات
و خـــالی بودن بعضــــــی از قسمتهـــــــــــــا !! برای خواندن تمام نوشته ها
تا انتهـــــــای صفحـــــــــــه را ادامــــــــــــه دهیــــــــــــــد
متشکریم
و خـــالی بودن بعضــــــی از قسمتهـــــــــــــا !! برای خواندن تمام نوشته ها
تا انتهـــــــای صفحـــــــــــه را ادامــــــــــــه دهیــــــــــــــد
متشکریم
زنـــــــــای با محـــــــــارم از مشکلات کودکان ایـــــــــران
B B C. Persian. گزارشی از بی بی سی فارسی
سرپرست خط "مشاوره تلفنی یارا" در ایران، که چند سال پیش برای مددکاری از راه دور به کودکان و نوجوانان و همچنین والدین و نزدیکان آنها راه اندازی شد، گفت بر اساس تماس های برقرار شده با این خط مشاوره، زنای با محارم از مشکلات پیش روی کودکان این کشور است.
ندا یارایی، کارشناس ارشد مشاوره و عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان روز سه شنبه بیستم شهریور برابر با یازده سپتامبر ضمن ارائه گزارش فعالیت دو سال اخیر این خط مشاوره تلفنی در جلسه "توسعه و ارتقا خطوط کمک رسان، آخرین آمار از مراجعین به صدای یارا را ارائه داده است.
خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، به نقل از خانم یارایی گزارش کرده که مددکاران صدای یارا، متعلق به انجمن حمایت از حقوق کودکان، در این دو سال به بیش از ششهزار تماس تلفنی پاسخ داده اند که حدود هشتادو دو درصد نوجوانان تماس گیرنده دختر و حدود نوزده درصد پسران بوده اند.
وی گفت از میان کسانی که در این مدت برای مشاوره از داوطلبان صدای یارا استفاده کرده اند هفتاد و هشت درصد مادران وفقط حدود پنج درصد پدران بوده اند و بزرگترین مشکل آنها نیز نحوه تربیت جنسی فرزندانشان بوده است.
گزارشی درباره مشکلات پیش روی کودکان در ایران
سرپرست خط مشاوره تلفنی یارا یکی دیگر از مشکلات پیش روی صدای یارا را فرار کودکان از خانه عنوان کرده است چون در بسیاری از موارد مشاوران این خط مشاوره تلفنی مجبورند در نهایت از والدین بخواهند برای بازگرداندن فرزندشان از نیروی انتظامی کمک بگیرند.
صدای یارا گزارش از اخرین امار خود را در حضور نماینده بین المللی » سی اچ ای « شبکه خطوط یاری رسان ارائی داده است ( Child Help line International )
بنا به سایت اینترنتی انجمن حمایت از حقوق کودکان، موسسه سی اچ آی تلاش دارد با همکاری آژانس های مالی، سازمان های محافظت از کودکان، شرکت های بزرگ و سازمان های مخابراتی در سراسر جهان، خطوط کمک به کودکان را در هر کشوری به الگوی تخصصی و استاندارد مطلوب نزدیک کند.
زنای با محارم
سرپرست صدای یارا گفت یکی از مشکلات پیش روی کودکان زنای با محارم است که این خط تلفنی کمک رسانی فکری به کودکان و نوجوانان نمی تواند از کودکان در این زمینه حمایت لازم را انجام دهد چون قوانین جمهوری اسلامی ایران در این ارتباط اندک است و قضات می گویند که دستشان بسته است.
آزار جنسی کودکان در بسیاری از جوامع از جمله ایران موضوعی تابو تلقی می شود و بسیاری از مسئولان و همچنین بخش بزرگی از مردم عادی از گفتگو درباره آن ابا دارند.
آمار رسمی در ایران در مورد این آسیب اجتماعی هولناک نیز تقریبا در دسترس نیست و این موضوع خود به حل نشدن آن دامن می زند. این در حالی است که حتی جوامع پیشرفته نیز نمی تواننند آمار دقیقی از آزار جنسی کودکان ارائه دهند چون اکثر این موارد در خفا می ماند.
طبق تعریف کارشناسان، آزار و سوء استفاده جنسی به هرگونه ارتباط جنسی با فردی گفته می شود که به سن شناخت و يا قانونی نرسيده باشد. حتی نشان دادن تصاوير مستهجن و لمس کردن ناحيه تناسلی کودک به قصد لذت بردن و يا لذت دادن به کودک يا وادار کردن وی به کاری که باعث لذت جنسی بزرگسال می شود، سوء استفاده جنسی تلقی می گردد.
اکثر آزارها و سوء استفاده های جنسی از کودکان در محيط خانواده و يا توسط فردی انجام می شود که به کودک نزديک است.
کارشناسان می گویند کودکی که از سوی والدین خود یا اقوام نزدیک مورد آزار جنسی قرار می گیرد، سخت ترين شرايط را دارد چون نمی داند برای حمایت به چه کسی باید پناه ببرد.
برخی از کودکان ممکن است به خاطر ترس، تهديد و يا صرفا جلب محبت فرد بزرگسال تن به چنين روابطی بدهند و برای مدت ها هم به اين رابطه در خفا ادامه دهند.
ظاهرا مشکل اصلی در ایران دشوار بودن پیگیری موارد گزارش شده از آزار کودکان است. برخلاف اغلب کشورهای پیشرفته که مددکار اجازه دارد به منزل کودک مراجعه کند و از نزدیک علل بروز کودک آزاری را تعقیب کند، کارشناسان و مددکاران اجتماعی در ایران می گویند به خاطر کافی نبودن قوانین یا شفاف نبودن و اجرا نشدن قوانین موجود در این زمینه، باید با دستان بسته از کودکان حمایت کنند.
کارشناسان و مددکاران اجتماعی معتقدند که پس از حمایت های قانونی، مهم ترین عوامل بازدارنده کودک آزاری و به ویژه آزار جنسی، آگاهی دادن به کودک (مثلا توسط مسئولان آموزش و پرورش)، آموزش والدین، ملاقات مجدد مددکار اجتماعی با خانواده ای که کودک را مورد آزار قرار داده اند و برپا کردن دوره های آموزشی برای زوج های جوان در خصوص نحوه تربیت فرزندان است
پایان خبر
سرپرست خط "مشاوره تلفنی یارا" در ایران، که چند سال پیش برای مددکاری از راه دور به کودکان و نوجوانان و همچنین والدین و نزدیکان آنها راه اندازی شد، گفت بر اساس تماس های برقرار شده با این خط مشاوره، زنای با محارم از مشکلات پیش روی کودکان این کشور است.
ندا یارایی، کارشناس ارشد مشاوره و عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان روز سه شنبه بیستم شهریور برابر با یازده سپتامبر ضمن ارائه گزارش فعالیت دو سال اخیر این خط مشاوره تلفنی در جلسه "توسعه و ارتقا خطوط کمک رسان، آخرین آمار از مراجعین به صدای یارا را ارائه داده است.
خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، به نقل از خانم یارایی گزارش کرده که مددکاران صدای یارا، متعلق به انجمن حمایت از حقوق کودکان، در این دو سال به بیش از ششهزار تماس تلفنی پاسخ داده اند که حدود هشتادو دو درصد نوجوانان تماس گیرنده دختر و حدود نوزده درصد پسران بوده اند.
وی گفت از میان کسانی که در این مدت برای مشاوره از داوطلبان صدای یارا استفاده کرده اند هفتاد و هشت درصد مادران وفقط حدود پنج درصد پدران بوده اند و بزرگترین مشکل آنها نیز نحوه تربیت جنسی فرزندانشان بوده است.
گزارشی درباره مشکلات پیش روی کودکان در ایران
سرپرست خط مشاوره تلفنی یارا یکی دیگر از مشکلات پیش روی صدای یارا را فرار کودکان از خانه عنوان کرده است چون در بسیاری از موارد مشاوران این خط مشاوره تلفنی مجبورند در نهایت از والدین بخواهند برای بازگرداندن فرزندشان از نیروی انتظامی کمک بگیرند.
صدای یارا گزارش از اخرین امار خود را در حضور نماینده بین المللی » سی اچ ای « شبکه خطوط یاری رسان ارائی داده است ( Child Help line International )
بنا به سایت اینترنتی انجمن حمایت از حقوق کودکان، موسسه سی اچ آی تلاش دارد با همکاری آژانس های مالی، سازمان های محافظت از کودکان، شرکت های بزرگ و سازمان های مخابراتی در سراسر جهان، خطوط کمک به کودکان را در هر کشوری به الگوی تخصصی و استاندارد مطلوب نزدیک کند.
زنای با محارم
سرپرست صدای یارا گفت یکی از مشکلات پیش روی کودکان زنای با محارم است که این خط تلفنی کمک رسانی فکری به کودکان و نوجوانان نمی تواند از کودکان در این زمینه حمایت لازم را انجام دهد چون قوانین جمهوری اسلامی ایران در این ارتباط اندک است و قضات می گویند که دستشان بسته است.
آزار جنسی کودکان در بسیاری از جوامع از جمله ایران موضوعی تابو تلقی می شود و بسیاری از مسئولان و همچنین بخش بزرگی از مردم عادی از گفتگو درباره آن ابا دارند.
آمار رسمی در ایران در مورد این آسیب اجتماعی هولناک نیز تقریبا در دسترس نیست و این موضوع خود به حل نشدن آن دامن می زند. این در حالی است که حتی جوامع پیشرفته نیز نمی تواننند آمار دقیقی از آزار جنسی کودکان ارائه دهند چون اکثر این موارد در خفا می ماند.
طبق تعریف کارشناسان، آزار و سوء استفاده جنسی به هرگونه ارتباط جنسی با فردی گفته می شود که به سن شناخت و يا قانونی نرسيده باشد. حتی نشان دادن تصاوير مستهجن و لمس کردن ناحيه تناسلی کودک به قصد لذت بردن و يا لذت دادن به کودک يا وادار کردن وی به کاری که باعث لذت جنسی بزرگسال می شود، سوء استفاده جنسی تلقی می گردد.
اکثر آزارها و سوء استفاده های جنسی از کودکان در محيط خانواده و يا توسط فردی انجام می شود که به کودک نزديک است.
کارشناسان می گویند کودکی که از سوی والدین خود یا اقوام نزدیک مورد آزار جنسی قرار می گیرد، سخت ترين شرايط را دارد چون نمی داند برای حمایت به چه کسی باید پناه ببرد.
برخی از کودکان ممکن است به خاطر ترس، تهديد و يا صرفا جلب محبت فرد بزرگسال تن به چنين روابطی بدهند و برای مدت ها هم به اين رابطه در خفا ادامه دهند.
ظاهرا مشکل اصلی در ایران دشوار بودن پیگیری موارد گزارش شده از آزار کودکان است. برخلاف اغلب کشورهای پیشرفته که مددکار اجازه دارد به منزل کودک مراجعه کند و از نزدیک علل بروز کودک آزاری را تعقیب کند، کارشناسان و مددکاران اجتماعی در ایران می گویند به خاطر کافی نبودن قوانین یا شفاف نبودن و اجرا نشدن قوانین موجود در این زمینه، باید با دستان بسته از کودکان حمایت کنند.
کارشناسان و مددکاران اجتماعی معتقدند که پس از حمایت های قانونی، مهم ترین عوامل بازدارنده کودک آزاری و به ویژه آزار جنسی، آگاهی دادن به کودک (مثلا توسط مسئولان آموزش و پرورش)، آموزش والدین، ملاقات مجدد مددکار اجتماعی با خانواده ای که کودک را مورد آزار قرار داده اند و برپا کردن دوره های آموزشی برای زوج های جوان در خصوص نحوه تربیت فرزندان است
پایان خبر
Monday, September 10, 2007
Attention Please !! تــوجــــــه لطفـــــــا
لطفـــــــــــــــــا بدون توجــــــــــــــــه به فاصلــــــــــــه طولانی بین مقالات
و خالی بودن بعضی از قسمتهـــــــــــــا !! برای خواندن تمام نوشته ها
تا انتهـــــــای صفحـــــــــــه را ادامــــــــــــه دهیــــــــــــــد
و خالی بودن بعضی از قسمتهـــــــــــــا !! برای خواندن تمام نوشته ها
تا انتهـــــــای صفحـــــــــــه را ادامــــــــــــه دهیــــــــــــــد
َUnder Construction ! در دست ترمیم
همیشه دلم میخواست منهم روزی مانند صاحبان سایتهای واقعی با صدائی رسا همچون ان خواننده مشهور که میخواند * بدارین دردمو فریاد بزنم ! * بلندگوی شکوه را دردست بگیرمو و بگویم ** ای مردم سایت منهم در دست ترمیم است !! ** اما نه به این زودیها ! من که هنوز امادگیش را ندارم ! چکنم ، مصیبتیست که ببار امده ! با سایت تنـــــــه نـــــــــزن بسازید تا ببینیم امیدوارا هر چه زودتر چه میشود ؟!؟!.
داوید
داوید
Happy new year ! שנה טובה ! عیدتـــــان مبــــــارک
سال ۵۷۶۸ عبری اول ماه تیشری برابر با ۲۲ شهریور ماه ۱۳۸۶ خورشیدی و سیزده سپتامبر ۲۰۰۷ میلادی
The High Holidays روش هشانا = اغار سال و یوم کیپور = روزه بزرگ
September 13 - September 22, 2007
Rosh Hashana and Yom Kippur -- a day of sweetness and
a day of atonement are the culmination of a month-long
process of coming back to God.
Sukkot سوکوت یا عید سایه بندان
September 27 - October 5, 2007
The Festival of Booths - with Lulav and Etrog in hand, we camp out under the stars seven days and remember that God is our ultimate protection
http://search.aish.com/holidays/default.asp?s=o&k=jewishholidays
The High Holidays روش هشانا = اغار سال و یوم کیپور = روزه بزرگ
September 13 - September 22, 2007
Rosh Hashana and Yom Kippur -- a day of sweetness and
a day of atonement are the culmination of a month-long
process of coming back to God.
Sukkot سوکوت یا عید سایه بندان
September 27 - October 5, 2007
The Festival of Booths - with Lulav and Etrog in hand, we camp out under the stars seven days and remember that God is our ultimate protection
http://search.aish.com/holidays/default.asp?s=o&k=jewishholidays
Happy new year ! שנה טובה ! عیدتــــان مبـــــــــارک
שנה טובה ! عیدتان مبارک ! Happy New Year
اغاز سال ۵۷۶۸ عبری برابر با ۱۳ سپتامبر ۲۰۰۷ میلادی و ۲۲ شهریور ۱۳۸۶ خورشیدی
The Jewish High Holidays 5768
September 13 - September 22, 2007
Rosh Hashana and Yom Kippur -- a day of sweetness and a day of atonement are the culmination of a month-long process of coming back to God
Sukkot
September 27 - October 5, 2007
The Festival of Booths - with Lulav and Etrog in hand, we camp out under the stars seven days and remember that God is our ultimate protection
http://search.aish.com/holidays/default.asp?s=o&k=jewishholidays
اغاز سال ۵۷۶۸ عبری برابر با ۱۳ سپتامبر ۲۰۰۷ میلادی و ۲۲ شهریور ۱۳۸۶ خورشیدی
The Jewish High Holidays 5768
September 13 - September 22, 2007
Rosh Hashana and Yom Kippur -- a day of sweetness and a day of atonement are the culmination of a month-long process of coming back to God
Sukkot
September 27 - October 5, 2007
The Festival of Booths - with Lulav and Etrog in hand, we camp out under the stars seven days and remember that God is our ultimate protection
http://search.aish.com/holidays/default.asp?s=o&k=jewishholidays
Sunday, September 9, 2007
تصحیح ، پوزش ، رفع اشتباه فاحش و غیره
حسین اقا دوست عزیزمان تذکر داده اند که من ادرس سایت خوب و ارزنده ی * رویاهای گمشده * را اشتباهی داده ام !! . البته من قبلا این سایت که بهترین بعد از سایت * تنــــــه نـــــــزن * میباشد را معرفی کرده ام ! و از علی اقا برپا کننده ان نیز که بعد از اینجانب خوبترین ادمهای دنیاست گفته ام ! ولی بهر دلیلی که باعث شده در دادن این ادرس اشتباه صورت گیرد متاسفم !! ادرس سایت رویاهای گمشده به اینصورت تصحیح میشود
http://www.mylostdreams.com/
داوید
http://www.mylostdreams.com/
داوید
انعکاس یک نظر
دوست عزیزی با نام اختصاری * ب . ق * در ارسال اظهار نظری که مربوط به یاد داشت * عروسی * میشود شعر زیبائی را از حمید مصدق نیز فرستاده اند بنام * حسادت * که همه ی انرا در اینجا با هم مشاهده میکنیم !!. بفرمائید
من نمیدونم شاعر ای ( شعر عروسی ) کی بوده ولی میدونم شاعرش خیلی حالش زار بوده !..
یه بیت شعر دیگه ئی هم هست که نمیدونم شاعرش کیه ولی گمونوم حتما یکی از بچه ها ی خودمونی
! باید بوده باشه. که در آخرش میگه !:
آن شب که ابلیس از لبان معشوقه ام بوسه های طولانی بر میدارد ! من و سازم تا صبح خواهیم گریست !
یک شعر دیگه هم هس که تو گریه های من نوشتمش. از حمید مصدق که اسمش هس
حسادت:
مگر آن خوشه گندم
مگر سنبل مگر نسرین تو را دیدند
که سر خم کرده خندیدند
مگر بستان شمیم گیسوانت را
چو آب چشمه ساران روان نوشید
مگر گلهای سرخ باغ ریگ آباد
در عطر تنت غوطه ور گشتند
که سرنشناس و پا نشناس
از خود بی خبر گشتند
مگر دست سپید تو
تن سبز چناران بلند باغ حیدر را نوازش کرد
که می شنگند و می رقصند و می خندند
مگر ناگاه
نسیم سرد گستاخ از سر زلفت...
چه می گویی ؟
تو و انکار ؟
تو را بر این وقاحتها که عادت داد ؟
صدای بوسه را حتی
درخت تاک قد خم کرده بستان شهادت داد
مگر دیوار حاشا تا کجا تا چند ؟
خدا داند که شاید خاک این بستان
هزاران صد هزاران بوسه بر پای تو...
دیگر اختیارم نیست
توانم نیست
تابم نیست
به خود می پیچم از این رشک
اما خنده بر لب با تو گویم
اضطرابم نیست
مگر دیگر من و این خاک وای از من
چناران بلند باغ حیدر را
تبر باران من در خاک خواهد کرد
نسیم صبحگاهی جان ز دست من نخواهد برد
ترحم کن نه بر من
بر چناران بلند باغ حیدر
بر نسیم صبح
شفاعت کن
به پیش چشم این خشم خروشانم که در چشم است
به پیش قله آتشفشان درد
شفاعت کن
که کوه خشم من با بوسه تو
ذوب می گرد
من نمیدونم شاعر ای ( شعر عروسی ) کی بوده ولی میدونم شاعرش خیلی حالش زار بوده !..
یه بیت شعر دیگه ئی هم هست که نمیدونم شاعرش کیه ولی گمونوم حتما یکی از بچه ها ی خودمونی
! باید بوده باشه. که در آخرش میگه !:
آن شب که ابلیس از لبان معشوقه ام بوسه های طولانی بر میدارد ! من و سازم تا صبح خواهیم گریست !
یک شعر دیگه هم هس که تو گریه های من نوشتمش. از حمید مصدق که اسمش هس
حسادت:
مگر آن خوشه گندم
مگر سنبل مگر نسرین تو را دیدند
که سر خم کرده خندیدند
مگر بستان شمیم گیسوانت را
چو آب چشمه ساران روان نوشید
مگر گلهای سرخ باغ ریگ آباد
در عطر تنت غوطه ور گشتند
که سرنشناس و پا نشناس
از خود بی خبر گشتند
مگر دست سپید تو
تن سبز چناران بلند باغ حیدر را نوازش کرد
که می شنگند و می رقصند و می خندند
مگر ناگاه
نسیم سرد گستاخ از سر زلفت...
چه می گویی ؟
تو و انکار ؟
تو را بر این وقاحتها که عادت داد ؟
صدای بوسه را حتی
درخت تاک قد خم کرده بستان شهادت داد
مگر دیوار حاشا تا کجا تا چند ؟
خدا داند که شاید خاک این بستان
هزاران صد هزاران بوسه بر پای تو...
دیگر اختیارم نیست
توانم نیست
تابم نیست
به خود می پیچم از این رشک
اما خنده بر لب با تو گویم
اضطرابم نیست
مگر دیگر من و این خاک وای از من
چناران بلند باغ حیدر را
تبر باران من در خاک خواهد کرد
نسیم صبحگاهی جان ز دست من نخواهد برد
ترحم کن نه بر من
بر چناران بلند باغ حیدر
بر نسیم صبح
شفاعت کن
به پیش چشم این خشم خروشانم که در چشم است
به پیش قله آتشفشان درد
شفاعت کن
که کوه خشم من با بوسه تو
ذوب می گرد
انسانیترین بنای یادبود
قرار است بناي يادبودي براي افراد زشت در كشور ايتاليا پرده برداري شود.
انجمن جهاني * آدمهاي زشت * كه در ايتاليا بنيانگذاري شده و اينك در سرتاسر دنيا شعبه دارد !، اعلام كرده است كه بناي يادبود خود را در شهر » پيوبيكو « ساخته و قرار است در ماه سپتامبر اين بناي يادبود در معرض ديد عموم قرار گيرد. شعار اين انجمن نيز بسيار جالب است: «انسان همان چيزي است كه هست نه آن چيزي كه به نظر مي آيد «.
انجمن جهاني * آدمهاي زشت * كه در ايتاليا بنيانگذاري شده و اينك در سرتاسر دنيا شعبه دارد !، اعلام كرده است كه بناي يادبود خود را در شهر » پيوبيكو « ساخته و قرار است در ماه سپتامبر اين بناي يادبود در معرض ديد عموم قرار گيرد. شعار اين انجمن نيز بسيار جالب است: «انسان همان چيزي است كه هست نه آن چيزي كه به نظر مي آيد «.
ادب را از که اموختی
به گزارش «فرانس پرس»، و بنقل از سایت خبری انتخاب :
به كارمندان ويتنامي دستور داده شده است در شيوه رفتارشان با ارباب رجوع تجديد نظر كرده، از فرياد كشيدن بر سر مردم و آشپزي در اداره هاي دولتي اين كشور كمونيست دست بردارند.
در پي شكايتهاي مردمي در خصوص بي ادبي كارمندان دولتي، «نگوين تان دانگ»، نخست وزير ويتنام، مجموعه اي از بخشنامه ها در خصوص نحوه و فرهنگ اداره هاي دولتي را تدوين كرده كه از اين هفته به موقع اجرا گذاشته مي شود.
براساس قانون جديد كارمندان بايد مؤدب بوده و زبان صحبت شان با مراجعان واضح و قابل فهم باشد و استفاده از هرگونه ناسزا يا عبارتهاي عاميانه و فرياد كشيدن ممنوع بوده و در صورت تخطي با مجازات رو به رو مي شوند
به كارمندان ويتنامي دستور داده شده است در شيوه رفتارشان با ارباب رجوع تجديد نظر كرده، از فرياد كشيدن بر سر مردم و آشپزي در اداره هاي دولتي اين كشور كمونيست دست بردارند.
در پي شكايتهاي مردمي در خصوص بي ادبي كارمندان دولتي، «نگوين تان دانگ»، نخست وزير ويتنام، مجموعه اي از بخشنامه ها در خصوص نحوه و فرهنگ اداره هاي دولتي را تدوين كرده كه از اين هفته به موقع اجرا گذاشته مي شود.
براساس قانون جديد كارمندان بايد مؤدب بوده و زبان صحبت شان با مراجعان واضح و قابل فهم باشد و استفاده از هرگونه ناسزا يا عبارتهاي عاميانه و فرياد كشيدن ممنوع بوده و در صورت تخطي با مجازات رو به رو مي شوند
Ethan & The Master of the World ! ایتـــــــان و صــاحب دنیــــــــا
ایتـــــــان و صـــــاحب دنیــــــــا
Ethan & The Master of the World
Ethan & The Master of the World
ایتان نام نوه ی بزرگمه که پریروز ششم سپتامبر بسلامتی خودش و تمام بچه های دنیا پنج ساله شد !. دو هفته قبل بین من او اتفاقی افتاد که تنها به * معجزه * میمونه ! یعنی چیزی گفت که برای بیش از بیست و چهار ساعت خواب و قرار رو از من گرفته بود و الان هم که دارم اون رو یاد اوری میکنم موهای بدنم سیخ شدن و میلرزم مثل همون بار اول که اتفاق افتاده بود ! لرزه ئی که با دیگر لرزه های گاه به گاهی که اونارو میشناختم فرق داشت !!.
اونروز من و اون با هم نوعی بازی ئی رو میکردیم که تقریبا از طرف من به او حالت دستوری داشت و در اون این من بودم که به او میگفتم باید چه بکنه ! و او هم اون کار رو انجام میداد. .بعد از مدتی که همه چیز داشت به خوبی و ارومی پیش میرفت ناگهان ایتان دست از بازی کشید و با نوعی تحکم و با انگلیسی بچگونه و شیرینی که صحبت میکنه رو به من کرد و گفت:
* بابا ! تو صاحب این دنیا نیستی که هر کاری میگی بکن من بکنم !! *
من که یکدفعه متعجب از این رفتار ناگهانی او شده بودم پرسیدم * جریان چیه ؟! معلومه من بابا هستم و از تو مسنترم و زورم هم زیاد تره ! پس این منم که میگم باید چکار کنی !!.
و او* دو مرتبه رو به من کرد و با تحکم گفت * نه بابا ! خدا زورش از همه بیشتره و اونه که دنیا رو ساخته و اونه که میتونه دستور بده ! نه تو *
من که بیش از بیش کنجکاویم تحریک شده بود و میخواستم سر از کار ناگهانی او در بیارم بظاهر با حالتی بی اعتنا گفتم * خدا کیه ؟! اصلا خدائی نیست !!
* در این حالت او چشماشو به چشمهای من دوخت و گفت * خدا وجود داره بابا ! من خودم پیداش کردم ! اولش نبود اما بعدش من فکر کردم و فکر کردم و فهمیدم که دنیا یک اقائی / صاحبی ! داره که از همه بزرگتره و همه چیز رو او ساخته و بعد هم دیدمش !! *
من که بیشتر روز و شبم با این بچه میگذره و از اونچه که میدونه و یا نمیدونه کاملا باخبرم و مطمعن هم بودم که او در هیچگونه شرایطی نمیتوانسته اینگونه اطلاعات رو انهم به این واضحی شنیده ویا دیده باشه و حالا هم اونها رو با استواری در اینجا بیان کنه !! با لحنیکه تحریکش کرده باشم گفتم * تو ندیدیش ! اینارو کی بهت گفته کی یادت داده ؟! *در جوابم گفت :
* بله که دیمش ! بله که خودم پیداش کردم ! بهت هم سعی میکردم بگم اما تو صدام رو نمیشنیدی !! *
در حالیکه چشمامو ریز کرده بودم و توی چشمهاش نگاه میکردم گفتم * تو کجا صدای من زدی که من صدات را نشنیدم !
* ایندفعه با صدائی که عصبانی بنظر میرسید ادامه داد * بابا من بهت میگفتم که خدا هست ! میگفتم که دارم میبینمش ! میگفتم که دارم باهاش حرف میزنم ! اما تو صدام رو نمیشنیدی ! واسه اینکه من اون تو بودم و تو بیرون ! * منکه دیگه باورم شده بود که این بچه دستم انداخته با نوعی لحن سرزنش امیز بهش گفتم:
* ایتان ! اونجا کجا بود که من بیرونش بودم و تو توش بودی و تو صدام میزدی که یک چیزی بهم بگی و منهم صداتو نمیشنیدم ؟!؟! *
در جوابم گفت ** وقتیکه من تو شکم مامانم بودم !!! ** شوک زده نگاهش میکردم ! سر جایم خشک شده بودم ! اما او بیتوجه مثل کسیکه قرار بوده ماموریتی را به انجام برسونه و حالا دیگر وظیفه اش را انجام داده ! در حالیکه صدایم میزد تا او را تعقیب کنم بسرعت به بیرون از اطاق دوید که بازی جدیدی را در حیاط خانه شروع کند !!. شما از شنیدن این واقعه ی حقیقی چه احساسی دارید ؟!>!. بفرمائید
تنــــــــــه نـــــــــــزن
داوید
Ali گفت...
کرامت خان عامو میگه
Show my child by your spirit what no eye has seen, no ear heard that you have prepared for him. 1 Corinthians 2:9-10
عامو بیخود نیست که میگن حرف راست را باید از بچه بوشنوفی
Show my child by your spirit what no eye has seen, no ear heard that you have prepared for him. 1 Corinthians 2:9-10
عامو بیخود نیست که میگن حرف راست را باید از بچه بوشنوفی
حسين آقو گفت...
سلام مش كرامت
خوب نوه ات راست ميگه همينطور كه تودنياهمه چيز صاحب يا مالك داره مگه ميشه خود دنياوكل كائنات صاحب ومالك يا خالق ندوشته باشه؟ حالو اگه ما طور ديگه فكر ميكنيم مشكل خودمونه كه درك درستي از واقعيت ها نداريم
خوب نوه ات راست ميگه همينطور كه تودنياهمه چيز صاحب يا مالك داره مگه ميشه خود دنياوكل كائنات صاحب ومالك يا خالق ندوشته باشه؟ حالو اگه ما طور ديگه فكر ميكنيم مشكل خودمونه كه درك درستي از واقعيت ها نداريم