در استانه امدن محمود احمدینژاد به نیو یورک و ایراد سخنرانی در سازمان ملل متحد که مدال بدنامی و نفرت انگیز انکار فاجعه هولوکاست یهودیان در زمان جنگ دوم جهانی را که به دست جنایتکاران المان هیتلری انجام گرفت و در ان همراه با ملیونها تفر از مردمان ملل دیگر مانند سیاهان ! کولیها ! روشنفکران چپ گرا! همجنس گرایان ! اقلیتهای دو رگه ! و غیره بیش از شش میلیون تن از یهودیان بی پناه و بی یاور را نیز که هیچ وسیله ئي ! برای دفاع از خود نداشتند و هیچ مکانی ! هم برای پناه بردن به انجا ! در حمامهای مسدود گاز بطور دسته جمعی وارد کردند و مرد و زن و بچه را گریان در اغوش مادران وحشتزده و ناامید با رها کردن گازهای سمی در ان خفه کرده و بعد انانرا در کوره های مخصوص ادم سوزی قرار دادند تا تبدیل به خاکستر شوند بر سینه اویخته !! بر تمام انسان دوستان بویژه هموطنان عزیز ایرانی که اکنون خود شاهد انجام گرفتن هالوکاست فجیع فحشا و اعتیاد و فقر مادی و فرهنگی و بی اعتباری بین المللی و فساد اقا زاده ئی و باجناقی و فامیلی و دیکتاتوری مذهبی و ولایت فقیهی در مملکت گروگان شده بدست این طبقه از نا هموطنان هستند واجب است تا با شرکت در تظاهرات و نشان دادن خشم خود از حضور فردی اینچنین بی هویت و بی محتوی بعنوان نماینده ملتی ارزنده و نامدار که بمدت هزاران سال پرچمدار فرهنگ والای انسانی بوده و شاه شاهان او اولین لوحه حاوی مواد حقوق بشر ابتکاری خود را بر ان نگاشته و با عشق تقدیم بدنیا نموده ولی اکنون خود در زیر سیاهی زور و ناانسانی و نکبت دست و پا میزند ! در سازمان ملل چهره واقعی او و حکومت جنگ طلب و ناانسان این رژیم بی رگ و خون و ریشه را به جهانیان بشناسانند ! همین دوشنبه اینده بیست و چهار سپتامبر دو هزار و هفت در ادرس و ساعت زیر تظاهراتی بر علیه ورود احمدینژاد که خود را بنام و نمایندگی از جانب هفتاد میلیون ایرانی در بند خود و یارانش جا زده ! برگزار میشود ! ایکاش همه بتوانیم درانجا یکصدا خشم خود را فریاد بزنیم
دو کلیپ ویدیوئی را که در زیر مشاهده میکنید پیامی هستند به این منکر فجایع نازیها بر علیه یهودیان و شریک جرم هیتلر و هیملر و هس و ایشمن و دکتر منگله و دیگران که به او داده میشود : ** نه ! دیگر نه ! دوباره هرگز !! هرگز کسیرا که حتی توان تخیل این چنین جنایتی را بر علیه یهودیان و یا غیر یهودیان با خود داشته باشد !! ** .اقای باصطلاح رئیس جمهور ایران ! به خود و عاقبتتان رحم کرده و پای این ملت مظلوم را از این باطلاق و لجنزاری که در ان دست و پا میزنید دور نگاه دارید !! افتاب فردا چنین نخواهد بود و چنان هم نخواهد ماند
داوید
ادرس محل راهپیمائی و تظاهرات بر علیه حضور منکر هالوکاست محمود احمدینزاد
National Rally
To End the Threat Now.
Dag Hammarskjold Plaza
across from the United Nations
Monday, September 24th
12 noon, rain or shine
2nd Avenue at 47th Street
Subways: 4, 5, 6, or 7 to Grand Central Station
ویدیوی اول
دروغــــــــه
ویدیــوی دوم
دوباره هرگز
Weekly Report From Sat. October. 10th. .. 2015
For the important News of the world
( in English, Farsi and Hebrew )
Please visit us every day
editor's name
חברים יקרים
בשל בעיות טכניות וחוסר
צוות נאות, האתר יהיה
סגור עד להודעה חדשה
دوستان عزیز
به علت نقص فنی و همچنین
کمبود کادر لازم،
سایت تا ا اطلاع ثانوی
تعطیل خواهد بود
*********************
Contact, تماس، צרו קשר
4 comments:
کرامت آقو نگفتید ای شکر پلو با خوروش قیمه رسمش این هست که تو آشپزخونه ته حیاط پخته بشه و دودش هم تا چهار تا کوچه او ورتر بره
علی اقو بعد از جریان ( اشپزخونه ی ته حیاط که فرمودین ! ) بخدا یادم انداختین به خونمون
وختیکه ۶ / ۷ سالم بود ، دم کل کوچه ی
سر بالو ئییو ، چن تو خونه اوور تر از مغازه ی
حبیب اقوی ذاغالی ( اگه زندن سلامت و عاقبت بخیر باشه و اگه هم رفته خدا بیامرزتش که ما تا ۱۲ سالگی که تو او کوچوو خونمون بود ازار و اذیتی ازش ندید ه بودیم !! ) که توش زندگی میکردیم ! . در میون حکایت / خاطره هائی زیادی که از اونجو دارم تعریف کنم یکیشم همی اشپزخونه ی ته حیاطه که خودشو چن تو بچاش ( اجاقاش ) تو او دود و خاکه ذغال و خاکستر * زندگی * میکردنو تازه به دیگرونم * زندگی * میدادن . خونه ی بزرگی بود از سه طرف دو طبقه که ۱۴ تو اطاق داشتو طبیعتا کلیم در و همساده حالو شومو تصورش بکنین که ای همه ادمو یی اشپزخونه ی ذاغالی / هیمه ئی سوز !! که چقد دود به چیشوی جانداران اطرافو اکناف صادر میکرد
کرامت
کرامت آقو ای ذاغالیو تو خیابون صاحبدیوونی کهنه نبود. منظورم بغل کلانتری هفت هست نزدیک دبیرستان سلطانی. اخه تنها ذغال فروشی معروف شیراز بود که ذغال های سینه کفتری معروفی داشت. بیچاره ذغال یه شهر و یه ملت منقلی را یک تنه تامین میکرد
علی اقو ، کاکام حرف شومو رو چیشم ! اماما از او شیرازیوی واقعی ...... گشاد بودیم ! که بایه همه چیره برمون از اول اماده کرده بودن ! تا بعدش ما بیریمو زحمت استفادش بکشیم !! اگه خونه ی »» رحمت پناه !! «« نبود باغبونمون کل حسین ( یی باغ دوازده هزار متری دوشتیم سر دوراه تو قصرالدشت که نوش جون * نماینده های !!! * مستضعفین شد ) زیر بونگاه بغل جوغ اوویو فرش انداخته بود ! منقل اماده ! بنا بفصلش ظرف میوه ی اماده شده ( انار دونه کرده ، گردوی پوس کنده ، گرجه سبز ، سیب ترش مصری ،) گوذوشته بود و جات خالی !!!. البته ماهم غیر ایکه خودش و زن و بچاش هم اونجو زندگی میکردن و هم درامد فروش همه میوه های اونجو مال خودش بود ! بعد از پایان مراسم ! بازم از زیر خجالتش در میمدیم ! دنیای استعماری خوش دو طرفه ئی بود نه ؟!؟!؟!
کرامت
Post a Comment