ترجمـه و تفسیر
داویـــــد فاخری
تنــــــــه نـــــــزن
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
من میترسم
دانیل پرل ـ روزنامه نگار یهودی امریکائی ـ اسرائيلی که در افغانستان و در مقابل دوربینهای ویدیوئی مسلمانان سرش را از بدنش جدا کردند!.
دانیل پرل را بیاد میاورید ؟!. روزنامه نگار یهودی امریگائی ـ اسرائیلی که مسلمانان تند رو ! در افغانستان سرش را در مقابل دوربینهای ضبط ویدیوئي از تن جدا کردند و فیلم و خبر انرا با افتخار در سایتهای اینترنتی و خبری و تلویزیونی جهان به نمایش گذاردند ؟!. در ان زمان حساب این عمل سبوعانه و وحشیانه که حتی از انسانهای عصر حجر هم مشاهده نشده را بپای « اندکی افراد افراطی از بیش از یک میلیارد مسلمان در جهان » انداختند ! و به اینوسیله ابروی دسته ئی از افریدگان خدا را که نامشان مسلمان است و دینشان اسلام و نژادشان ( دیگر فرق نمیکند چه ) را خریدند ، به بهانه انکه همه مسلمانان افراطی نیستند ، و همه انان بدینگونه رفتار نمیکنند و چه و چه و چه ، که رسم سیاست است ونه رسم انسانیت !. اکنون ( ۲۹ اگوست ۲۰۰۸) از تاریخی که دقیقأ معلوم نیست ۲۹ و یا ۳۰ ژانویه ۲۰۰۲ بوده که دانیل پرل ۳۹ ساله که گروگانانش او را به ان طرزی فجیع به قتل رساندند ، ۶ سال و هفت ماه میگذرد ، اما با انهمه تبلیغاتی که در ان مورد سراسرجهان را فرا گرفت و جهان به محکومیت قطعی ان عمل رای داد و کشورهای مسلمان ! نیز با هر گونه نژادی که داشتند انرا نکوهش کردند و انجام انگونه اعمال را « خلاف عرف اسلامی » خواندند ، اما با اینهمه ، با خواندن و شنیدن و دیدن اخبار روزانه از ان زمان تا بحال ، چه تغییری در روش کرداری و گفتاری و پنداری این دسته از افریده شدگان خدا در اعمال رفتارهای نا متمدنانه و غیر انسانی که رنگ خون و اتش و دود جهنم زا میدهند و بوی تعفن بر انگیز انان بتصور عطر سکر اور گلهای بهاری انان را چنان مست میکند ، میتوان مشاهده کرد که از بزرگترین شبکه عربی ـ انگلیسی انان که باید بنا بطبع خبر رسانی ، منبعی رسانه ئی با تمام اداب و رسوم متمدنانه و انسانی جهانی مانند دیگر رسانه های « معتبر » در دنیا باشد ، بنام شبکه خبری الجزیره ، اخباری را با صحنه های چندش اوری میتوان مشاهده کرد که حال انسان از هر چه خبر و خبر رسانیست بهم میخورد !.
توسط دولت اسرائیل که به نشانه حسن نیت به « مسلمانان » انجام گرفت تا کمکی به راه حل مسأله * گیلعاد شالیت* سرباز اسرائیلی در بند دولت خونخوار فلسطینی « حماس »
باشد ، به رقص و پایکوبی میپردازند و تمامی همنفسهای تابع خود را نیز از کودک و بزرگ و از دانا و نادان و از عامی و تحصیلکرده ، با خود همراه ساخته ، به میادین شهر ها اورده و انان را به « لودگی » و مسخرگی وامیدارند !.
نامه ئی از پدر دانیل پرل ، « پروفسور یهودا پرل » استاد دانشگاه UCLA واقع در جنوب کالیفرنیا که بتازگی به مؤسسه مطبوعاتی یدیعوت اخرونوت در اسرائیل فرستاده شده را میتوان* غمنامه ئی * دانست که نه در « سوگ فرزندش » بلکه در « شیون اجتماعاتی » نگاشته شده که نمیخواهند از گذشته درس عبرت بیاموزند و با تمام نتایجی که از اعمال خود بدست اورده اند که بجز مصیبت ، اول برای خود انان و بعد برای اجتماعات دیگر حاصلی در بر نداشته ، باز هم به انگونه می اندیشند و عمل میکنند که میکرده اند و شوربختانه تر هم انکه انانرا ، دد منشانه تر و وحشیانه تر به اجرا در میاورند ، که تازه ترین نمونه ان خودداری از انتشار کتابیست توسط مؤسسه معتبر چاپ و نشر کتاب راندوم هاوس که در موردی اسلامی به این شرح بوده است : « راندوم هاوس که از معتبرترين ناشران آمريکايی است اخيراً از انتشار کتاب جواهر مدينه نوشته خانم شری جونز که در باره زندگی عايشه و ديگر همسران پيامبر اسلام است، خودداری کردهاست . راندوم هاوز دليل عدم انتشار اين کتاب را محتوای توهينآميز آن نسبت به پيامبر اسلام دانسته و آن را کاری مشابه با آيات شيطانی سلمان رشدی ارزيابی کرده است. به اعتقاد اين ناشر، انتشار کتاب جواهر مدينه میتوانست، خشم و اعتراض مسلمانان را به دنبال داشته باشد و زندگی کارکنان اين نشر را به خطر اندازد !.
جواهر مدینه/ اثر بحث برانگیز شری جونز که مؤسسه راندوم هاوس از ترس تروریستهای مسلمان از چاپ و نشر ان خود داری ورزید.
من ترجمه قسمتهائي از یاد داشت پروفسور یهودا پرل را برای شما میاورم ، نه به امید ان که شما را با خواندن ان تشویق به گریز از یکسان دانی انسانها بنمایم ، چرا که این را چه من بخواهم و یا نخواهم ، نمیتواند با ذات پاک اندیشه های * یهودی * همخوانی داشته باشد که من انرا تبلیغ کنم و کاری را که تاکنون از یهودیت نسبت به بشریت صورت نگرفته را ابداع کرده باشم و یا انکه از انچه تیتر یاد داشت مرا تشکیل میدهد و از ان بشدت * من میترسم * شما را مبادا به مسیری راهنمائی کنم که از ان اتش جهنمی تفاوتهای « نژادی ، جنسیتی ، رنگ ، باور ، اندیشه و ... » برخاسته و انچه را که * من یهودی * خود انرا بخاطر همین خصائص در طول قرنها و هزاره ها با پوست و گوشت و خون خود که اخرین ان به بزرگی ۶ میلیون عبارهای پراکنده از خاکستر استخوانهای سوخته کودک و زن و مرد و پیر و جوان در گلوی ، بغض نترکیده ی اسمان انسانیت مملو از ابرهای تاسف و اندوه و شرمساری سر گردانند ، تجربه کرده و تقبیح کرده ام را به دیگران نسبت دهم !. نمیخواهم نام از « نژادهای پست » ببرم ، چونکه انرا برای « المانهای نازی » هم بکار نبردم ، نمیخواهم نام از دین « بیخدایانی » ببرم که بنام خدا سر میبرند و اتش میزنند و ترور میکنند و فجایع میافرینند ، چون انرا برای « کاتولیکهای قرون وسطائی » هم که هزاران تن از انسانهای همسان من را زنده زنده در اتش « انگیزاسیونها » سوزاندند ، بکار نبردم ، نمیخواهم نام بربرها را بر انان بگذارم چون ان را بر رومیانی هم که همسانان من را زنده جلوی شیرهای درنده میانداختند و به استیصال انان و تکه تکه شدنشان توسط ان حیوانات درنده قاه قاه میخندیدند ، نگذاشتم !. ولی اگر به انان و بدلائل وحشیگریهائی که انجام میدهند و ابائی هم از تکرار انان ندارند تا رقص خون را در مراسم قربانی ملتها و خانواده ها و افراد بشر با هلهله و کل و شادی برگزار کنند ، با نام و نشان و باور و ریشه و تبار انان یاد نکنم ، پس چه کنم ؟! از همین است که میگویم * من میترسم *.
پروفسور یهودا پرل ، پدر زنده یاد دانیل پرل .
یهودا پرل در یادداشتش به روزنامه یدیعوت احرونوت عبری مینویسد ، بعضی وقتها با خودم در تعجبم که چرا بهترین انسانهای خوبمان از باور پیشرفتهای انسانی در این زمانه طفره میروند در صورتیکه ما روزی ادمهائی بودیم که با شوقی دیوانه وار به میادین گلادیاتورهای رمی هجوم میاوردیم تا شاهد تکه تکه شدن انسانها توسط حیوانات درنده باشیم. امروز حتی از تصور دیدن چنین صحنه هائی هم احساس خواری به ما انسانها باید دست دهد !.
امروزه نیز میتوان نشانه های « عدم حضور انسانیت » را در جامعه مشاهده کرد اما انان با تحسین و تشویق انسانها مواجه نمیشوند!. اعدامهای وحشیانه ئی که در ملأ عام توسط اعضای جهادهای اسلامی صورت میپذیرند ، امروزه دیگر سنگدلی متراوش از ان ، احساس کسی را نیز بر نمیانگیزاند!. بی انکه تأییدی بر کار کثیف المانهای نازی بگذارم اما انان نیز سعی در پنهان کردن اعمال خود از دید تاریخ میکردند ، فرقی نمیکند که از روی چه منظوری ، ترس و یا شرمندگی اما مقصود از ان واضح بوده و ان * نرمیست * که در یک جامعه متمدن برای جوانان و اشتیاق دیگران به یک زندگی بهتر طراحی میشود که بسوی جلو حرکت میکند!.
این موضوع تا تابستان امسال ( ۲۰۰۸ ) حقیقت داشت ، تا پیشبازها و مراسم شاهانه ئي که برای استقبال از « سمیر قونطار » بر گزار گردید و به این وسیله « بربریت » را دوباره به میادین شهرها برگرداند!. قنطار ، او همان فردیست که با استفاده از قنداق تفنگ خود سر و مغز یک دختر بچه اسرائیلی را بعد از انکه پدرش را در جلو چشمان او با شلیک گلوله کشت ، بر روی سنگی قرار داد و ان را با استفاده از ضرباتی که توسط قنداق « کلاشنیکف » بر ان وارد اورد ، متلاشی نمود ! . مادر بیچاره ان دخترک نیز که توانسته بود برای نجات دختر بچه دیگرش به پناهگاهی در ان نزدیکی بگریزد ، برای انکه ان کودک ۲ ساله باعث جلب توجه قنطار ، تروریست عرب وهمدستانش نگردد ، انقدر دهان ان بچه را نگاه داشته بود که در دستان اوخفه شد !.
قنطار محاکمه شد و بخاطر « قوانین انسانی که در اسرائیل رایج است و مجازلت اعدام در ان قانونی نیست ! ( م ) » و با انکه او هرگز از اعمال خود اظهار پشیمانی نکرد به حبسهای متعدد محکوم و به زندان فرستاده شد و در انجا زبان عبری را اموخت و از دانشگاه ان کشور نیز موفق به اخذ مدرک « کارشناسی » گردید !. او در ۲۶ جولای ۲۰۰۸ در مقابل باز پسگیری اجساد دو سرباز ربوده شده اسرائیلی و قتل انان توسط حزب الله لبنان در تابستان ۲۰۰۶ بنامهای * اهود گلدواسر و الداد رگو * به لبنان باز گردانده شد.
البته همانطور که انتظار میرفت جشن توده ها که حزب الله ان را در بیروت بر گزار کرد مانند داستانی از یک افسانه خیالی بود که به حقیقت پیوسته بود ، یکی پس از دیگری رهبران لبنان به خدمت « برادر قنطار » میرسیدند ، دستان این «الهه بربریت » را میفشردند و صورتش را میبوسیدند ، میشل سلیمان ، رئیس جمهور ، نخست وزیر ، سینیوره حتی رهبر دروزیان ، ولید جمبلات نیز در ان شرکت داشتند!.
در ان روز یک ملت کامل سرشان را به نشانه احترام به حزب الله پائین اوردند و ان در حالی بود که سران انان با علائم * هایل هیتلر » در مقابل رژه احترام انان دستشان را بسوی اسمان بلند کرده بودند .
بصورتی طبیعی توجه من به « شبکه الجزیره » که ۵۰ میلیون تماشاگر از مراکش تا کشورهای خلیج فارس را در پوشش قرار میداد جلب شد ، ایستگاه تلویزیونی عربی ئی که قطب و اینده دنیای عرب به حساب ان گذارده شده .
از خودم سؤال کردم که انان در باره لبنان که روزی زمرد کشورهای عرب بود و اکنون در مقابل یک قاتل دیوانه سر تعظیم فرود اورده به « بچه هایشان » چه توضیحی خواهند داد؟!.
پشتم لرزید زمانیکه گوینده خبر با ان لحجه کامل انگلیسیش به معرفی خبرنگار خود « رولا امین » که از دهکده محل تولد قنطار کلمات عربی ئي که عقل را در هم میکوبیدند بوضوح به انگلیسی ترجمه میکرد و ان را بصورت زیر گزارش مینمود : « او با پیشبازی که مختص قهرمانان است به دهکده خود بازگشت ... بعد از ۲۹ سال که در زندانهای اسرائيل گذرانده بود ، سمیر قنطار اولین روز ازادیش را برای یاد کردن سوگندی در نظر گرفت که به جنگ با دشمن صیهونی ادامه دهد و امیدوار باشد که بزودی با ان دشمنان دوباره درگیر گردد! » .
بمجرد شنیدن زبان پر ارزش انگلیسی که در متن سخنرانی استقبال از یک جانی کودکان استفاده میشد ، فکر کردم اگر شکسپیر ، میلتون و چرچیل انرا میشنیدند مطمعنأ در قبرهایشان زیر و رو میشدند. حتی چهره اسحق نیوتون که بر روی جلد کتاب بیوگرافی او قرار دارد که من انرا همواره بر روی سینه ام جای میدهم نیز باشنیدن انچه که مترجم الجزیره بر زبان میاورد از شرم نگاهش را به پائین انداخت که میگفت : « قنطار ، یک قهرمان است ، او یک مبارز ازادی است !! ». چهره جان لوک در پرتره او از شرمندگی به کبودی گرائید که صدای مترجم را مانند صدای دیوید فراست میشنید که جشن را همراهی میکرد و اظهار میداشت « دیروز در همین وقت در دست دشمن بودم و اکنون در صدد انم که دو باره با او مقابله کنم و من بدرگاه خدا دعا میکنم که این اتفاق هر چه زودتر روی دهد ».
قصدم از بیان این مطلب تعریف دوباره از انچه که میدانید نیست بلکه نمایش ناهنجاری بین ان لهجه اکسفوردی محترمانه و متمدنانه و تاکیدهای ظریف ان است با تعریف از یک احساسات بدون شک و تردید غیر انسانی !.
و بعد از ان ، نوبت به برگزاری جشن تولد قنطار رسید که با بودجه شبکه « الجزیره » و مدیریت کادر خبری ان در بیروت انجام پذیرفت. در ان هر چه که لازمه برگزاری میهمانی با شکوهی بود دیده میشد ، ارکستر موسیقی ، کیک تولد و تعریفهای بی انتهای « بن جیدو » مدیر اداره مرکزی الجزیره و اجرا کننده برنامه که میگفت « برادر سمیر ، ما اینجائيم که روز تولد تو را با هم جشن بگیریم ، تو بیشتر از اینها لیاقت داری ، زاد روزت مبارک ، یا برادر سمیر ».
به چهره پف الود سمیر قنطار توجه کنید ، با ان فرم مو و سبیل و قد کوتاه ، ایا در ان نقش چه کسیرا مشاهده میکنید ؟!. او دستش را به علامت هایل هیتلر که انگ تجارتی رهبر المان نازی ادولف هیتلر جهنمی بود بسوی وطن فروشان لبنانی و مشوق انان شبکه الجزیره بلند کرده است !. ایا زمان ، بعد از گذشت ۷۰ سال از بقدرت رسیدن نازیها ، اینبار ابستن چه رویداد هائیست ؟!. و اگر در گوشه دور افتاده ئی از دنیا فردی خود را به مدل هیتلر ارایش میکند و میسازد ، در صورتیکه اینبار مطمعنأ یهودیان قربانیان نازی صفتان نخواهند بود ، پس قربانیان اینبار را چه کسانی تشکیل خواهند داد؟!. داوید.
در اغاز ماه اگوست که ، سازمان دولتی روزنامه نگاران اسرائیل ، دادن خدمات به شبکه الجزیره را بخاطر گزارش ان شبکه خبری از مراسم جشن تولد « سمیر قنطار » متوقف نمود ، « خنفار وادا » مدیر کل الجزیره اعتراف نمود که در قسمتهائی از ان گزارش « برخی از استانداردها و کدهای لازم ، مورد بی اعتناعی قرارگرفته است » که اعتراف او در ان بیانیه تنها به چند مورد از شکستن کدهای قرار دادی اشاره بود.
هستند کسانیکه اعترافات محدود او را نوعی « معذرت خواهی » تلقی میکنند ، اما این قابل قبول نیست ! معذرت خواهی ان است که علاوه بر اعتراف به گناه ، مراحلی را هم که برای تکرار نشدن ان خطا دراینده در نظر گرفته و به اجرا در خواهند امد نیز ارائه گردند!.
الجزیره حداقل موظف به معذرت خواهی رسمی و اعلام ان برای ۵۰ ملیون بینشگران برنامه های خود و به بزرگی مراسمی است که برای « جشن تولد سمیر قنطار » تشکیل داد !. الجزیره نه تنها این معذرتخواهی را به کشور اسرائیل مدیون است ، الا ان را همچنین به بینندگان عرب و مسلمان خود نیز که سعی کرد « فرزندان انان را به شخصیتی چون قنطار تبدیل سازد » بدهکار است !. الجزیره ، به برگزار کنندگان دستگاههای رسانه ئی جهانی ، و ما شهروندان دنیا ، بخاطر ان که به اینوسیله « تائید و قابل قبول بودن بربریت » را به گستره جهانی دو باره کشاند بدهکار است!.
داوید فاخری
سمیر قنطار ، تروریست عرب قاتل کودک اسرائيلی که در زندان ان کشور زبان عبری را اموخت و از دانشگاه انجا نیز فارغ التحصیل در رشته کارشناسی شد و اکنون هم ازاد!
توسط دولت اسرائیل که به نشانه حسن نیت به « مسلمانان » انجام گرفت تا کمکی به راه حل مسأله * گیلعاد شالیت* سرباز اسرائیلی در بند دولت خونخوار فلسطینی « حماس »
گیلعاد شالیت سرباز اسرائیلی که اکنون در بند گروه خونخوار فلسطینی حماس گرفتار است.
باشد ، به رقص و پایکوبی میپردازند و تمامی همنفسهای تابع خود را نیز از کودک و بزرگ و از دانا و نادان و از عامی و تحصیلکرده ، با خود همراه ساخته ، به میادین شهر ها اورده و انان را به « لودگی » و مسخرگی وامیدارند !.
نامه ئی از پدر دانیل پرل ، « پروفسور یهودا پرل » استاد دانشگاه UCLA واقع در جنوب کالیفرنیا که بتازگی به مؤسسه مطبوعاتی یدیعوت اخرونوت در اسرائیل فرستاده شده را میتوان* غمنامه ئی * دانست که نه در « سوگ فرزندش » بلکه در « شیون اجتماعاتی » نگاشته شده که نمیخواهند از گذشته درس عبرت بیاموزند و با تمام نتایجی که از اعمال خود بدست اورده اند که بجز مصیبت ، اول برای خود انان و بعد برای اجتماعات دیگر حاصلی در بر نداشته ، باز هم به انگونه می اندیشند و عمل میکنند که میکرده اند و شوربختانه تر هم انکه انانرا ، دد منشانه تر و وحشیانه تر به اجرا در میاورند ، که تازه ترین نمونه ان خودداری از انتشار کتابیست توسط مؤسسه معتبر چاپ و نشر کتاب راندوم هاوس که در موردی اسلامی به این شرح بوده است : « راندوم هاوس که از معتبرترين ناشران آمريکايی است اخيراً از انتشار کتاب جواهر مدينه نوشته خانم شری جونز که در باره زندگی عايشه و ديگر همسران پيامبر اسلام است، خودداری کردهاست . راندوم هاوز دليل عدم انتشار اين کتاب را محتوای توهينآميز آن نسبت به پيامبر اسلام دانسته و آن را کاری مشابه با آيات شيطانی سلمان رشدی ارزيابی کرده است. به اعتقاد اين ناشر، انتشار کتاب جواهر مدينه میتوانست، خشم و اعتراض مسلمانان را به دنبال داشته باشد و زندگی کارکنان اين نشر را به خطر اندازد !.
اما با وجود این شری جونز نويسنده جواهر مدينه، مدعی است که هدف او از نوشتن اين کتاب، تکریم نقش همسران پیامبر اسلام در شکل گیری این دین بوده است ! ». متن کامل انرا در زمانه ملاحظه کنید
جواهر مدینه/ اثر بحث برانگیز شری جونز که مؤسسه راندوم هاوس از ترس تروریستهای مسلمان از چاپ و نشر ان خود داری ورزید.
من ترجمه قسمتهائي از یاد داشت پروفسور یهودا پرل را برای شما میاورم ، نه به امید ان که شما را با خواندن ان تشویق به گریز از یکسان دانی انسانها بنمایم ، چرا که این را چه من بخواهم و یا نخواهم ، نمیتواند با ذات پاک اندیشه های * یهودی * همخوانی داشته باشد که من انرا تبلیغ کنم و کاری را که تاکنون از یهودیت نسبت به بشریت صورت نگرفته را ابداع کرده باشم و یا انکه از انچه تیتر یاد داشت مرا تشکیل میدهد و از ان بشدت * من میترسم * شما را مبادا به مسیری راهنمائی کنم که از ان اتش جهنمی تفاوتهای « نژادی ، جنسیتی ، رنگ ، باور ، اندیشه و ... » برخاسته و انچه را که * من یهودی * خود انرا بخاطر همین خصائص در طول قرنها و هزاره ها با پوست و گوشت و خون خود که اخرین ان به بزرگی ۶ میلیون عبارهای پراکنده از خاکستر استخوانهای سوخته کودک و زن و مرد و پیر و جوان در گلوی ، بغض نترکیده ی اسمان انسانیت مملو از ابرهای تاسف و اندوه و شرمساری سر گردانند ، تجربه کرده و تقبیح کرده ام را به دیگران نسبت دهم !. نمیخواهم نام از « نژادهای پست » ببرم ، چونکه انرا برای « المانهای نازی » هم بکار نبردم ، نمیخواهم نام از دین « بیخدایانی » ببرم که بنام خدا سر میبرند و اتش میزنند و ترور میکنند و فجایع میافرینند ، چون انرا برای « کاتولیکهای قرون وسطائی » هم که هزاران تن از انسانهای همسان من را زنده زنده در اتش « انگیزاسیونها » سوزاندند ، بکار نبردم ، نمیخواهم نام بربرها را بر انان بگذارم چون ان را بر رومیانی هم که همسانان من را زنده جلوی شیرهای درنده میانداختند و به استیصال انان و تکه تکه شدنشان توسط ان حیوانات درنده قاه قاه میخندیدند ، نگذاشتم !. ولی اگر به انان و بدلائل وحشیگریهائی که انجام میدهند و ابائی هم از تکرار انان ندارند تا رقص خون را در مراسم قربانی ملتها و خانواده ها و افراد بشر با هلهله و کل و شادی برگزار کنند ، با نام و نشان و باور و ریشه و تبار انان یاد نکنم ، پس چه کنم ؟! از همین است که میگویم * من میترسم *.
پروفسور یهودا پرل ، پدر زنده یاد دانیل پرل .
یهودا پرل در یادداشتش به روزنامه یدیعوت احرونوت عبری مینویسد ، بعضی وقتها با خودم در تعجبم که چرا بهترین انسانهای خوبمان از باور پیشرفتهای انسانی در این زمانه طفره میروند در صورتیکه ما روزی ادمهائی بودیم که با شوقی دیوانه وار به میادین گلادیاتورهای رمی هجوم میاوردیم تا شاهد تکه تکه شدن انسانها توسط حیوانات درنده باشیم. امروز حتی از تصور دیدن چنین صحنه هائی هم احساس خواری به ما انسانها باید دست دهد !.
امروزه نیز میتوان نشانه های « عدم حضور انسانیت » را در جامعه مشاهده کرد اما انان با تحسین و تشویق انسانها مواجه نمیشوند!. اعدامهای وحشیانه ئی که در ملأ عام توسط اعضای جهادهای اسلامی صورت میپذیرند ، امروزه دیگر سنگدلی متراوش از ان ، احساس کسی را نیز بر نمیانگیزاند!. بی انکه تأییدی بر کار کثیف المانهای نازی بگذارم اما انان نیز سعی در پنهان کردن اعمال خود از دید تاریخ میکردند ، فرقی نمیکند که از روی چه منظوری ، ترس و یا شرمندگی اما مقصود از ان واضح بوده و ان * نرمیست * که در یک جامعه متمدن برای جوانان و اشتیاق دیگران به یک زندگی بهتر طراحی میشود که بسوی جلو حرکت میکند!.
این موضوع تا تابستان امسال ( ۲۰۰۸ ) حقیقت داشت ، تا پیشبازها و مراسم شاهانه ئي که برای استقبال از « سمیر قونطار » بر گزار گردید و به این وسیله « بربریت » را دوباره به میادین شهرها برگرداند!. قنطار ، او همان فردیست که با استفاده از قنداق تفنگ خود سر و مغز یک دختر بچه اسرائیلی را بعد از انکه پدرش را در جلو چشمان او با شلیک گلوله کشت ، بر روی سنگی قرار داد و ان را با استفاده از ضرباتی که توسط قنداق « کلاشنیکف » بر ان وارد اورد ، متلاشی نمود ! . مادر بیچاره ان دخترک نیز که توانسته بود برای نجات دختر بچه دیگرش به پناهگاهی در ان نزدیکی بگریزد ، برای انکه ان کودک ۲ ساله باعث جلب توجه قنطار ، تروریست عرب وهمدستانش نگردد ، انقدر دهان ان بچه را نگاه داشته بود که در دستان اوخفه شد !.
قنطار محاکمه شد و بخاطر « قوانین انسانی که در اسرائیل رایج است و مجازلت اعدام در ان قانونی نیست ! ( م ) » و با انکه او هرگز از اعمال خود اظهار پشیمانی نکرد به حبسهای متعدد محکوم و به زندان فرستاده شد و در انجا زبان عبری را اموخت و از دانشگاه ان کشور نیز موفق به اخذ مدرک « کارشناسی » گردید !. او در ۲۶ جولای ۲۰۰۸ در مقابل باز پسگیری اجساد دو سرباز ربوده شده اسرائیلی و قتل انان توسط حزب الله لبنان در تابستان ۲۰۰۶ بنامهای * اهود گلدواسر و الداد رگو * به لبنان باز گردانده شد.
البته همانطور که انتظار میرفت جشن توده ها که حزب الله ان را در بیروت بر گزار کرد مانند داستانی از یک افسانه خیالی بود که به حقیقت پیوسته بود ، یکی پس از دیگری رهبران لبنان به خدمت « برادر قنطار » میرسیدند ، دستان این «الهه بربریت » را میفشردند و صورتش را میبوسیدند ، میشل سلیمان ، رئیس جمهور ، نخست وزیر ، سینیوره حتی رهبر دروزیان ، ولید جمبلات نیز در ان شرکت داشتند!.
در ان روز یک ملت کامل سرشان را به نشانه احترام به حزب الله پائین اوردند و ان در حالی بود که سران انان با علائم * هایل هیتلر » در مقابل رژه احترام انان دستشان را بسوی اسمان بلند کرده بودند .
بصورتی طبیعی توجه من به « شبکه الجزیره » که ۵۰ میلیون تماشاگر از مراکش تا کشورهای خلیج فارس را در پوشش قرار میداد جلب شد ، ایستگاه تلویزیونی عربی ئی که قطب و اینده دنیای عرب به حساب ان گذارده شده .
از خودم سؤال کردم که انان در باره لبنان که روزی زمرد کشورهای عرب بود و اکنون در مقابل یک قاتل دیوانه سر تعظیم فرود اورده به « بچه هایشان » چه توضیحی خواهند داد؟!.
پشتم لرزید زمانیکه گوینده خبر با ان لحجه کامل انگلیسیش به معرفی خبرنگار خود « رولا امین » که از دهکده محل تولد قنطار کلمات عربی ئي که عقل را در هم میکوبیدند بوضوح به انگلیسی ترجمه میکرد و ان را بصورت زیر گزارش مینمود : « او با پیشبازی که مختص قهرمانان است به دهکده خود بازگشت ... بعد از ۲۹ سال که در زندانهای اسرائيل گذرانده بود ، سمیر قنطار اولین روز ازادیش را برای یاد کردن سوگندی در نظر گرفت که به جنگ با دشمن صیهونی ادامه دهد و امیدوار باشد که بزودی با ان دشمنان دوباره درگیر گردد! » .
بمجرد شنیدن زبان پر ارزش انگلیسی که در متن سخنرانی استقبال از یک جانی کودکان استفاده میشد ، فکر کردم اگر شکسپیر ، میلتون و چرچیل انرا میشنیدند مطمعنأ در قبرهایشان زیر و رو میشدند. حتی چهره اسحق نیوتون که بر روی جلد کتاب بیوگرافی او قرار دارد که من انرا همواره بر روی سینه ام جای میدهم نیز باشنیدن انچه که مترجم الجزیره بر زبان میاورد از شرم نگاهش را به پائین انداخت که میگفت : « قنطار ، یک قهرمان است ، او یک مبارز ازادی است !! ». چهره جان لوک در پرتره او از شرمندگی به کبودی گرائید که صدای مترجم را مانند صدای دیوید فراست میشنید که جشن را همراهی میکرد و اظهار میداشت « دیروز در همین وقت در دست دشمن بودم و اکنون در صدد انم که دو باره با او مقابله کنم و من بدرگاه خدا دعا میکنم که این اتفاق هر چه زودتر روی دهد ».
قصدم از بیان این مطلب تعریف دوباره از انچه که میدانید نیست بلکه نمایش ناهنجاری بین ان لهجه اکسفوردی محترمانه و متمدنانه و تاکیدهای ظریف ان است با تعریف از یک احساسات بدون شک و تردید غیر انسانی !.
مغزم بی انتها به فرستادن موجهای هشدارانه ادامه میداد ، خدا را شکر میکردم که ما امریکائیها از لهجه ئی متفاوت درصحبت کردن بزبان انگلیسی برخورداریم و به اینصورت روزی نوجوانی به من نخواهد گفت « اها ، من تو را از لهجه ات که در مراسم تقدیر از قنطار صحبت میکردی تشخیص میدهم » و در دلم به ارامی خدا را شکر کردم که زبان مادریم عبری هرگز به این درجه از سقوط نخواهد رسید.
درسهائی از فلسفه ، دموکراسی و نکبت.
تشکیلات رسانه ئی الجزیره ، به اسرائیل ، تماشاگران عرب و مسلمان برنامه هایش ، دست اندرکاران رسانه های جهانی و مردم دنیا ، بخاطر شرکت و شراکت در برگزاری جشن عظیم تولد سمیر قنطار قاتل کودک ۴ ساله اسرائیلی که در بیروت برگزار کرده و بهمان بزرگی و گستردگی رسانه ئی که انرا پخش کرده است بده کار است .
درسهائی از فلسفه ، دموکراسی و نکبت.
تشکیلات رسانه ئی الجزیره ، به اسرائیل ، تماشاگران عرب و مسلمان برنامه هایش ، دست اندرکاران رسانه های جهانی و مردم دنیا ، بخاطر شرکت و شراکت در برگزاری جشن عظیم تولد سمیر قنطار قاتل کودک ۴ ساله اسرائیلی که در بیروت برگزار کرده و بهمان بزرگی و گستردگی رسانه ئی که انرا پخش کرده است بده کار است .
و بعد از ان ، نوبت به برگزاری جشن تولد قنطار رسید که با بودجه شبکه « الجزیره » و مدیریت کادر خبری ان در بیروت انجام پذیرفت. در ان هر چه که لازمه برگزاری میهمانی با شکوهی بود دیده میشد ، ارکستر موسیقی ، کیک تولد و تعریفهای بی انتهای « بن جیدو » مدیر اداره مرکزی الجزیره و اجرا کننده برنامه که میگفت « برادر سمیر ، ما اینجائيم که روز تولد تو را با هم جشن بگیریم ، تو بیشتر از اینها لیاقت داری ، زاد روزت مبارک ، یا برادر سمیر ».
چقدر منظره میدانهای گلادیاتوری رمی ها در مقابل این نمایش ماهواره ئی مدرن بچه کانه بنظر میامد که میلیونها تن را به تمجید و سجده در مقابل الهه جدید شقاوت و بیرحمی در قتل کودکان بنام سمیر قنطار که با یک چاقوی بزرگ قصابی در حال قاچ کردن کیک تولد در فضائی بود که نوای موسیقی و فشفشه های رنگین انجا را پر کرده بود و در ان ، این فریادهای مردانی بود که زینت بخش ان فضا شده بود « سمیر ، این شمشیر اعراب است ، نوشته روی کیک را نبر ، بلکه انرا از کنار ببر ! ».
تصور کنید که میلیونها بچه اکنون در حال اموختن فلسفه جدیدی از استادی تازه بنام قنطار هستند که به اینگونه انرا به انان میاموزد ، « راستش را بخواهید ، هدف ماموریت ما کشتن اسرائيلیهای نظامی و غیر نظامی بود ، اخر هر چه باشد اسرائیلیها خود اعتراف میکنند که همه در ان کشور سربازند ، اما سربازانی که مرخصی انان ۱۱ ماه در سال است». از لحاظ این بی ناموس و رهبرانش له و له ورده کردن مغز یک بچه ۴ ساله اسرائیلی مانند کشتن یک سرباز اماده به جنگ است ( داوید ).
تصور کنید که میلیونها بچه اکنون در حال اموختن فلسفه جدیدی از استادی تازه بنام قنطار هستند که به اینگونه انرا به انان میاموزد ، « راستش را بخواهید ، هدف ماموریت ما کشتن اسرائيلیهای نظامی و غیر نظامی بود ، اخر هر چه باشد اسرائیلیها خود اعتراف میکنند که همه در ان کشور سربازند ، اما سربازانی که مرخصی انان ۱۱ ماه در سال است». از لحاظ این بی ناموس و رهبرانش له و له ورده کردن مغز یک بچه ۴ ساله اسرائیلی مانند کشتن یک سرباز اماده به جنگ است ( داوید ).
تصور کنید که ملیونها عرب تشنه دموکراسی ، در حالی که ارکستر منتظر رسیدن قطعه مورد نظر است به دیدن برنامه ئی از امین ترین شبکه تلویزیونی مربوط به خود مشغول میباشند که به انان به اینصورت درس دموکراسی میدهد ، « عملیات قتل سادات در نوع خود بینظیر بود » ، اینرا قنطار میگوید و ادامه میدهد « این یک لحظه تاریخی بود که امیدوارم در موقعیتهای مشابه نیز باز هم تکرار گردد ».
در سال ۲۰۰۷ من و تعدادی دیگر از نویسندگان در مقاله ئی که در « نیو یورک تایمز » به چاپ رساندیم اظهار امیدواری کردیم که سیاست ضد غربی ئی که الجزیره دنبال میکند در راستای هماهنگی با نرم حرفه روزنامه نگاری متعادل گردد. این امیدواری در سال گذشته که الجزیره در بست خود را با بیشرمی تمام در اختیار جنبشهای « حماس » و « حزب الله لبنان » قرار داد پایان یافت . اکنون نگرانی بد تر ما در مورد « شبکه الجزیره » در ان است که ان شبکه خود را موظف به دنباله روی از«سیستم های حرفه ی رسانه ئی » نمیداند . بلکه ان شبکه خود را هماهنگ با انچه در جامعه عمومی میگذرد نموده است!.
من هنوز هم متوجه نمیشوم چگونه دوستانم در دستگاههای رسانه ئی بزرگ البته بجز « وال استریت جورنال » که در این مورد ساکت ننشسته و حقیقت را بیان کرده است ، در مورد سرپیچی و گستاخی این شبکه سکوت اختیار کرده و هنوز هم به ان ادامه میدهند!.
این بچه ئی را که ما با خوشحالی پرورش دادیم ، اکنون پنجره های خانه ها را میشکند و حیوانات خانگی محله را مسموم میکند!. بنظر میاید ، بهتر ان بود که کسی در اوائل کار ان ، با یک « کف دستی » کوچک ، این بچه را درس میداد و سر براهش میکرد !.
در سال ۲۰۰۷ من و تعدادی دیگر از نویسندگان در مقاله ئی که در « نیو یورک تایمز » به چاپ رساندیم اظهار امیدواری کردیم که سیاست ضد غربی ئی که الجزیره دنبال میکند در راستای هماهنگی با نرم حرفه روزنامه نگاری متعادل گردد. این امیدواری در سال گذشته که الجزیره در بست خود را با بیشرمی تمام در اختیار جنبشهای « حماس » و « حزب الله لبنان » قرار داد پایان یافت . اکنون نگرانی بد تر ما در مورد « شبکه الجزیره » در ان است که ان شبکه خود را موظف به دنباله روی از«سیستم های حرفه ی رسانه ئی » نمیداند . بلکه ان شبکه خود را هماهنگ با انچه در جامعه عمومی میگذرد نموده است!.
من هنوز هم متوجه نمیشوم چگونه دوستانم در دستگاههای رسانه ئی بزرگ البته بجز « وال استریت جورنال » که در این مورد ساکت ننشسته و حقیقت را بیان کرده است ، در مورد سرپیچی و گستاخی این شبکه سکوت اختیار کرده و هنوز هم به ان ادامه میدهند!.
این بچه ئی را که ما با خوشحالی پرورش دادیم ، اکنون پنجره های خانه ها را میشکند و حیوانات خانگی محله را مسموم میکند!. بنظر میاید ، بهتر ان بود که کسی در اوائل کار ان ، با یک « کف دستی » کوچک ، این بچه را درس میداد و سر براهش میکرد !.
به چهره پف الود سمیر قنطار توجه کنید ، با ان فرم مو و سبیل و قد کوتاه ، ایا در ان نقش چه کسیرا مشاهده میکنید ؟!. او دستش را به علامت هایل هیتلر که انگ تجارتی رهبر المان نازی ادولف هیتلر جهنمی بود بسوی وطن فروشان لبنانی و مشوق انان شبکه الجزیره بلند کرده است !. ایا زمان ، بعد از گذشت ۷۰ سال از بقدرت رسیدن نازیها ، اینبار ابستن چه رویداد هائیست ؟!. و اگر در گوشه دور افتاده ئی از دنیا فردی خود را به مدل هیتلر ارایش میکند و میسازد ، در صورتیکه اینبار مطمعنأ یهودیان قربانیان نازی صفتان نخواهند بود ، پس قربانیان اینبار را چه کسانی تشکیل خواهند داد؟!. داوید.
در اغاز ماه اگوست که ، سازمان دولتی روزنامه نگاران اسرائیل ، دادن خدمات به شبکه الجزیره را بخاطر گزارش ان شبکه خبری از مراسم جشن تولد « سمیر قنطار » متوقف نمود ، « خنفار وادا » مدیر کل الجزیره اعتراف نمود که در قسمتهائی از ان گزارش « برخی از استانداردها و کدهای لازم ، مورد بی اعتناعی قرارگرفته است » که اعتراف او در ان بیانیه تنها به چند مورد از شکستن کدهای قرار دادی اشاره بود.
هستند کسانیکه اعترافات محدود او را نوعی « معذرت خواهی » تلقی میکنند ، اما این قابل قبول نیست ! معذرت خواهی ان است که علاوه بر اعتراف به گناه ، مراحلی را هم که برای تکرار نشدن ان خطا دراینده در نظر گرفته و به اجرا در خواهند امد نیز ارائه گردند!.
الجزیره حداقل موظف به معذرت خواهی رسمی و اعلام ان برای ۵۰ ملیون بینشگران برنامه های خود و به بزرگی مراسمی است که برای « جشن تولد سمیر قنطار » تشکیل داد !. الجزیره نه تنها این معذرتخواهی را به کشور اسرائیل مدیون است ، الا ان را همچنین به بینندگان عرب و مسلمان خود نیز که سعی کرد « فرزندان انان را به شخصیتی چون قنطار تبدیل سازد » بدهکار است !. الجزیره ، به برگزار کنندگان دستگاههای رسانه ئی جهانی ، و ما شهروندان دنیا ، بخاطر ان که به اینوسیله « تائید و قابل قبول بودن بربریت » را به گستره جهانی دو باره کشاند بدهکار است!.
داوید فاخری