داوید / تنه نزن
بر گرفته از : بی بی سی فارسی
دوشنبه = چهارم اگوست ۲۰۰۸- =چهاردهم مرداد ۱۳۸۷
گزارشی از نشست "انقلاب مشروطه از منظر علوم اجتماعی جدید"
محمود کاظمی زاده
روزنامه نگار
بعد از ظهر روز گذشته (۱۳ مرداد) گروهی از صاحبنظران علوم اجتماعی و سیاسی گردهم جمع شدند تا ۱۰۲ سال پس از انقلاب مشروطیت به گفتوگو درباره این رویداد در ایران بپردازند.
افراد حاضر در این نشست به جریانهای فکری و سیاسی مختلفی تعلق داشتند. در میان آنها از انور خامهای، سیاستمدار کهنسال سالهای دور و عضو پیشین حزب توده ایران تا هاشم آغاجری که چند سال پیش به دلیل سخنانش به اعدام محکوم شده بود حضور داشتند.
بانی برپایی نشست "انقلاب مشروطه از منظر علوم اجتماعی جدید" موسسه مطالعاتی اندیشه بود. این موسسه غیر از برپایی نشستهایی از این دست، کلاسهایی نیز برگزار میکند که به آموزش اندیشههای مارکس و هگل اختصاص دارد و سید جواد طباطبایی تدریس در این کلاسها را بر عهده دارد.
یکی دیگر از فعالیتهای موسسه مطالعاتی اندیشه، انتشار مجلهای به نام "تپش" است که این مجله بر خلاف دیگر فعالیتهای موسسه، به اخبار و رویدادهایی اختصاص دارد که نشریات "زرد" به آنها توجه میکنند.
محمود سریع اقلم
در نشست روز ۱۳ مرداد، انقلاب مشروطه از سه منظر مورد بررسی قرار گرفت: انقلاب مشروطه و توسعه، انقلاب مشروطه و تاریخ تحولات و انقلاب مشروطه و مفهوم قانون.
هر چند افراد حاضر در نشست از چهرههایی بودند که هر کدام از آنها در بخشی از علوم اجتماعی به عنوان صاحبنظر شناخته میشوند اما تراکم زیاد سخنرانیها موجب شد بسیاری از مباحث مطرح شده از سوی این افراد ناتمام بماند. ضمن آنکه هیچ فرصتی برای پرسش و پاسخ درباره دیدگاههای ارائه شده در هر موضوع در نظر گرفته نشده بود.
موجی از میان امواج
محمود سریعالقلم، استاد دانشگاه و پژوهشگر علوم سیاسی در صحبتهای خود به اوج و فرودهایی پرداخت که در طول ۲۰۰ سال گذشته در حیات سیاسی ایران اتفاق افتاده است. از نظر او در پس هر اوج سیاسی و اجتماعی ایران، فرودی از راه میرسد که همه چیز را از بین میبرد: "نهضت مشروطه یک موج از امواج پیشرفت ایران در طول ۲۰۰ سال گذشته بود. نه تنها مشروطه بلکه نهضتهای دیگر هم در ایران تاریخ مصرف کوتاهی داشتند و بعد از آنها شاهد رکود بودیم. تاریخ ما یک تاریخ سینوسی است."
نهضت مشروطه یک موج از امواج پیشرفت ایران در طول ۲۰۰ سال گذشته بود. نه تنها مشروطه بلکه نهضتهای دیگر هم در ایران تاریخ مصرف کوتاهی داشتند و بعد از آنها شاهد رکود بودیم. تاریخ ما یک تاریخ سینوسی است
محمود سریع القلم
آقای سریعالقلم عقیده دارد دلیل اصلی دست نیافتن به ثبات در این حوزه به در اختیار نداشتن یک سیستم آگاهانه بازمیگردد که بر اساس آن بتوان اهداف از پیش تعیین شده را به اجرا درآورد: "ما نتوانستیم سیستم درست کنیم. توانایی ایجاد آن را نداشتیم و هنوز هم این توانایی را پیدا نکردهایم. توسعهیافتگی، سیستم میخواهد و یک امر تصادفی نیست."
یکی دیگر از نکاتی که این استاد دانشگاه درباره انقلاب مشروطه به آن اشاره کرد، ریشههای مذهبی عمیق در جامعه ایران در دوران آن انقلاب بود؛ جامعهای که با باورهای به شدت مذهبی قصد داشت راهی را در پیش بگیرد که بر اساس دیدگاههای لیبرالیستی استوار بود. آن هم در شرایطی که مذهب و لیبرالیسم حتی درباره مفاهیمی همچون عدالت، آزادی و جهانبینی تفاوتهای آشکاری با هم دارند.
موضوع دیگری که در بررسی انقلاب مشروطه مورد توجه این پژوهشگر علوم سیاسی قرار گرفت به مساله ناسیونالیسم ایرانی مربوط میشود. او عقیده دارد: "ما ناسیونالیسم ایرانی نداریم. فقط ادای آن را درمیآوریم. البته باید بین ناسیونالیسم احساسی و عقلانی تفاوت قائل شد. فردی که به ناسیونالیسم عقلانی میرسد برای خود وظایفی قائل است و همچنین حاضر نیست هر کاری که به او گفته میشود را انجام بدهد."
سریعالقلم در پایان صحبتهای خود به راه حلی نیز برای خارج شدن از مسیر تاریخ سینوسی ایران اشاره کرد. او راه خروج از این شرایط را رشد و توسعه اقتصادی میداند: "اگر غرب توانست ناسیونالیسم و مسائل فردی خود را حل کند از راه رشد و توسعه اقتصادی بود. الان مردم کشور مالزی روز به روز در حال معقولتر شدن هستند چون کشورشان روبه ثروتمند شدن حرکت میکند. چین هم چنین وضعیتی دارد."
انتقال مسالمت آمیز قدرت
مسعود نیلی، استاد اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف در زمان سخنرانی خود به بررسی انقلاب مشروطه از منظر اقتصادی پرداخت. او پیش از این و در همایشی که به مناسبت صدمین سالگرد انقلاب مشروطه برگزار شد، بخشهایی از این گزارش را ارائه کرده بود و در نشست "انقلاب مشروطه از منظر علوم اجتماعی جدید" نسخه کامل شده آن را ارائه کرد.
انقلاب مشروطه یکی از مسالمتآمیزترین فرایندهای انتقال قدرت سیاسی است. عامل این انتقال رودرروی هم قرار گرفتن صاحبان قدرت رسمی و قدرت طبیعی است که شاه و دربار، دولت و قوای مسلح، صاحبان قدرت رسمی بودند.
مسعود نیلی
از نظر این استاد دانشگاه می توان انقلاب مشروطه را یکی از مسالمتآمیزترین فرایندهای انتقال قدرت سیاسی دانست. او عامل این انتقال را رودرروی هم قرار گرفتن صاحبان قدرت رسمی و قدرت طبیعی عنوان کرد که شاه و دربار، دولت و قوای مسلح، صاحبان قدرت رسمی بودند.
از سوی دیگر چندین گروه در مقابل آنها قرار میگرفتند که شاید در نگاه اول مشترکات زیادی با هم نداشتند اما صاحبان قدرت طبیعی به شمار میرفتند. این گروه از تجار و بازار، روحانیت، خوانین و ملاکین، انجمنها و گروهها، روشنفکران و عامه مردم تشکیل میشد.
مسعود نیلی
آقای نیلی همچنین به آمار ساختار جمعیتی ایران در آن زمان اشاره کرد که از میان نزدیک به ۱۰ میلیون نفر جمعیت ایران ۱۰ درصد شهرنشین، ۷۵ درصد روستایی و ۱۵ درصد از عشایر بودند. او با ارائه این آمار نتیجه گرفت: "سوال این است که چطور چنین جامعهای خواستار تفکیک قوا، قانون و محدود شدن قدرت شاه بود؟ تصور اینکه ما جامعهای داشتیم که خواستار تحولات اساسی بود و سپس توسط نیروهای استبدادی سرکوب شد، چندان با واقعیت سازگار نیست. چون هنوز با جامعه امروز ما هم این تصور، سازگار نیست."
این پژوهشگر معتقد است آنچه که موجب شکلگیری انقلاب مشروطه شد، ائتلافی برای مخالفت با قدرت رسمی کشور بود: "به نظر میرسد تحولات اساسی در کشور ما در طول ۱۰۰ سال گذشته بر محور مخالفت با یک چیزی شکل گرفته است. با از بین رفتن آن چیز مخالف، دوباره همه چیز به جای اول خود بازمیگردد. گویا ما در ایران علاقهای به وجوه اثباتی نداریم و نمیتوانیم بگوییم چه چیزی میخواهیم. ما فقط می توانیم بگوییم چه چیزی نمیخواهیم."
انقلاب ناکام
حمید احمدی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران و نویسنده کتاب "اسرار کودتا"، نگاه امروز ما به انقلاب مشروطه را دچار نوعی تقلیلگرایی دانست که کل انقلاب به یکی از عناصر مهم آن کاهش داده می شود و بعد بر همان اساس به تحلیل و بررسی این رویداد پرداخته می شود.
حمید احمدی
او درباره مشکلاتی که در خوانش انقلاب مشروطه و آرمانهای آن وجود دارد گفت: "تحلیل ما از انقلاب مشروطه بر اساس زمانه خودمان است. یعنی بر اساس آرمانها، دغدغهها، علائق و ارزشهای امروز به بررسی انقلاب مشروطه می پردازیم نه بر اساس آنچه در همان زمان وجود داشت. به همین دلیل درک درستی از انقلاب نداریم."
انقلاب مشروطه را نباید صرفا در دموکراسیخواهی خلاصه کرد. در آن زمان این ذهنیت در جامعه وجود داشت که باید تحولی اساسی با سه محور اتفاق بیفتد: بازسازی ایران و بازگشت به شکوه و عظمت گذشته، رهایی از سلطه خارجی و برقراری نظم و امنیت
حمید احمدی
او دومین مشکل روششناسی در انقلاب مشروطه را مربوط به منابعی دانست که برای بررسی این رویداد موجود است. این منابع از سوی نخبگان و نیروهای اپوزیسیون نوشته شده و به همین دلیل نگاه مردم و جامعه در آنها فراموش شده است.
این مدرس علوم سیاسی معتقد است همان عامل تقلیلگرایانه در بررسی انقلاب مشروطه موجب شده به این نتیجه اشتباه برسیم که این انقلاب فقط به دنبال دموکراسی بود: "انقلاب مشروطه را نباید صرفا در دموکراسیخواهی خلاصه کرد. در آن زمان این ذهنیت در جامعه وجود داشت که باید تحولی اساسی با سه محور اتفاق بیفتد: بازسازی ایران و بازگشت به شکوه و عظمت گذشته، رهایی از سلطه خارجی و برقراری نظم و امنیت."
او ادامه داد: "روشنفکران به این نتیجه رسیدند که تا زمانی که در ساختار دولت یک تحول اساسی ایجاد نشود به سه هدف خود نخواهند رسید. به همین دلیل برقراری رژیم قانون برای آنها در اولویت قرار گرفت. من فکر میکنم از حدود سال ۱۲۸۷ شمسی تا زمان کودتا، دیگر استبدادی وجود نداشت. بلکه حکومت در دست دولتی بود که مردم انتخابش میکرد. به همین دلیل فکر میکنم انقلاب مشروطه شکست نخورد بلکه ناکام ماند."
احمدی عامل ناکامی انقلاب مشروطه را نه در وجود استبداد بلکه در دخالت نیروهای خارجی میداند. دخالتهای روسیه و انگلستان موجب ضعف مجلس شد که در نهایت به ناکامی مشروطه رسید.
کودتای سال ۱۲۹۹ محصول نخبگان فکری ایران بود و همه جریانهای سیاسی از مراجع شیعه گرفته تا جریانهای چپ و ناسیونالیست، همه پشت سررضاخان بودند
حمید احمدی
به عقیده این استاد دانشگاه از زمان استقرار مشروطیت تا زمان کودتای سال ۱۲۹۹ نه رهایی سلطه خارجی به دست آمد و نه برقراری نظم و امنیت: "انقلاب مشروطه در آن دوره فقط به دموکراسی رسید. به همین دلیل در آستانه کودتای ۱۲۹۹ یک اجماع سراسری برای رسیدن به یک دولت مرکزی قوی پدید آمده بود. در این کودتا انگلیس هیچ نقشی نداشت و تمام صحبتهایی که از آن می شود، افسانه است. کودتا محصول نخبگان فکری ایران بود و همه جریانهای سیاسی از مراجع شیعه گرفته تا جریانهای چپ و ناسیونالیست، همه پشت سررضاخان بودند."
اتوبانی به نام شیخ فضلالله
صادق زیباکلام، مدرس دانشگاه و نویسنده کتابهای مختلف درباره تاریخ معاصر و شرایط اجتماعی - سیاسی ایران نیز در صحبتهای خود به دفاع از دیدگاههای دکتر احمدی پرداخت و بر این نکته تاکید کرد که انقلاب مشروطه شکست نخورده است.
صادق زیباکلام
او در این باره گفت: "استدلالهای مختلفی برای شکست خوردن انقلاب مشروطه انجام میشود و حتی عدهای، آن را تقلید شتابزدهای از غرب میدانند که بدون در اختیار داشتن زیربناهای سیاسی و اجتماعی روی داد. من هیچ کدام از این استدلالها را قبول ندارم. در هند نه رنسانس به وجود آمد و نه انقلاب صنعتی. پس چطور دموکراسی در آن به وجود آمد؟ در مالزی یا ترکیه چطور؟"
زیباکلام به آنچه از انقلاب مشروطه در کتابهای درسی تاریخ روایت می شود و پس از انقلاب سال ۱۳۵۷چاپ شده است نیز پرداخت؛ روایتی که در آن گفته میشود مشروطه از مسیر شرعی،اصیل و اولیه خود خارج شد. گروهی از لیبرالها و فراماسونها، مشروطه مشروعه را به سمت قانون اساسی کشورهای بلژیک و فرانسه بردند و شیخ فضلالله نوری که این خیانت را دریافته بود در برابر آن مقاومت کرد و بالاخره سرش بالای دار رفت.
زیباکلام درباره این روایت از انقلاب مشروطه، عنوان کرد: "من به دانشجوهایم میگویم به عنوان یک تحقیق به مصوبات مجلس اول و قانون آن نگاه کنند و ببینند آیا یک بند، اصل، ماده یا تبصره در قانون اساسی، متمم قانون یا مصوبات مجلس پیدا میکنند که خلاف شرع باشد؟ پس چرا می گویند مشروطه به انحراف کشیده شد؟"
این استاد دانشگاه در بخش دیگری از صحبتهایش به ارایه دلایل خود برای این موضوع پرداخت که چرا انقلاب مشروطه شکست نخورده است: "الان صد و اندی سال از انقلاب مشروطه میگذرد و ۳۰ سال است که ما نظام مقدس اسلامی داریم. اما اگر این نظام مقدس را خوب بررسی کنیم میبینیم بر اساس همان اصول مشروطه است. اصل تفکیک قوا از کجا آمده است؟ یکی از دستاوردهای مشروطه است. این که حکومت نمیتواند از قدرت مطلق برخوردار باشد و باید بر قانون استوار باشد از کجا آمده؟ این هم متعلق به مشروطه است."
اگر شیخ فضلالله نوری در زمان ما میزیست، باز هم بزرگترین اتوبان پایتخت به نام او میشد؟
صادق زیباکلام
او ادامه داد: "فکر آزادی قلم و بیان هم، چیزی است که مشروطه برای ما به یادگار گذاشته. انقلاب مشروطه به عنوان این که نتوانست حکومتی مبتنی بر قانون به وجود بیاورد شکست خورد اما در به وجود آوردن بسیاری از اصول که هنوز وجود دارند، شکست نخورد."
زیباکلام در صحبتهای خود یکبار دیگر سوالی را مطرح کرد که پیش از این در پایان کتاب "سنت و مدرنیته"عنوان کرده و پرسیده بود اگر شیخ فضلالله نوری در زمان ما میزیست، باز هم بزرگترین اتوبان پایتخت به نام او میشد؟ خود او در جواب این سوال گفت: "فکر نمیکنم. به گمانم اگر او زنده بود و بر همان عقاید خود پافشاری میکرد، یا خلعلباس می شد یا فرار میکرد یا از زندان اوین سردرمیآورد."
سالگرد جنبش مشروطه
مهراد واعظی نژاد
دستور شاه قاجار برای تشکیل "مجلس شورای ملی" در حقیقت نقطه اوج جنبشی بود که از حدود ۱۲۸۴ تا ۱۲۹۰ در ایران برپا بود و عموما "انقلاب مشروطه" ایران نامیده می شود.
چهاردهم مرداد ماه سالروز صدور فرمان مشروطیت است. با صدور این فرمان در سال ۱۲۸۵ ، مظفرالدین شاه سرانجام به مشروطه شدن سلطنت در ایران گردن نهاد.
دستور شاه قاجار برای تشکیل "مجلس شورای ملی" در حقیقت نقطه اوج جنبشی بود که از حدود ۱۲۸۴ تا ۱۲۹۰ در ایران برپا بود و عموما "انقلاب مشروطه" ایران نامیده می شود. آنچه در زیر می آید شرح مختصری است از شرایط و وقایع در چند سال آخر منتهی به صدور فرمان مشروطیت.
مقدمات اندیشه اصلاحی
از میانه قرن نوزدهم میلادی، گسترش ارتباط میان ایران و کشورهای غربی، اندیشه اصلاح را در سر نخبگان ایرانی پرورانده بود. اقدامات بزرگانی چون قائم مقام، امیرکبیر یا سپهسالار باب تغییرات نوگرایانه را در ایران باز کرده بود.
بسیاری از کسانی که در مراحل مختلف انقلاب مشروطه از محدود کردن سلطنت حمایت می کردند، نخبگانی بودند که دورانی را در کشورهای غربی گذرانده بوده و الگوبرداری کرده بودند.
اصول مترقی و واژه های مدرنی همچون "قانون اساسی"، "سلطنت مشروطه" و "عدالت خانه" برآمده از آثار متجددانی چون میرزا ملکم خان، آقاخان کرمانی و فتحعلی آخوندزاده بود که سال های بسیاری را خارج از ایران گذرانده و به دنبال راه هایی برای ایجاد تحول در ایران بودند.
در سویی امثال آخوندزاده، راه حل عقب ماندگی های ایران را پیگیری اصول سکولاریسم و کناره گیری از سنت و دین می دانستند. و در سوی ديگر تجددخواهان دیگری مانند طالب اف و مستشارالدوله ایجاد تغییرات در چارچوب دین را ممکن دانسته و به دنبال راهی برای توجیه اصلاحات در بستر اسلام بودند.
اما اولین مقدمه جنبش مشروطه خواهی ایران را شاید بتوان "جنبش تنباکو" دانست. مخالفت با واگذاری امتیاز تجارت تنباکو به بیگانگان بستری شد تا برای نخستین بار تجدد خواهان و روحانیون با همراهی مردم در برابرا استبداد داخلی و استعمار خارجی قیام کنند. ائتلافی که به شکلی دیگر و حدود یک دهه بعد در برهه هایی از "جنبش مشروطه" مجددا بارز گشت.
جنبش مشروطه
در سال های آغازین قرن بیستم میلادی، خزانه دربار قاجار خالی تر از همیشه بود. بدون پول، دولت مرکزی توانایی لازم برای برخورد با نا آرامی های محلی در گوشه کنار کشور را نداشت.
از سوی دیگر، روسیه به عنوان یکی از شریک های اصلی تجارت ایران در جنگ با ژاپن زمین گیر شده بود. کاهش مبادلات با روسیه مشکلات اقتصادی ایران را دو چندان می کرد. بازرگانان در شهرهای بزرگ کشور، به ویژه به سیاست های گمرکی کشور معترض بودند.
در اسفند ماه ۱۲۸۳عکسی از رییس گمرکات ایران، مسیو نوز بلژیکی، منتشر شد که در آن عبا و عمامه بر تن کرده بود.
اعتراض ها بالا گرفت، روحانیون اقدام نوز را توهین آمیز خوانده و خواستاراستعفای او شدند.
نا آرامی های مردم و بازاریان کم و بیش ادامه داشت تا سرانجام در پاییز ۱۲۸۴ گران شدن قند موج جدیدی در جنبش مشروطه به راه انداخت. هنگامی که علاء الدوله حاکم تهران دو تن از تجار مشهور تهران را به جرم گرانی قند به فلک بست، اعتراض ها ابعاد تازه ای پیدا کرد.
فردای آن روز بازار تهران بسته شد و مردم به سرکردگی آقایان علما بهبهانی و طباطبایی در مسجدشاه جمع شدند. خواسته اصلی مردم عزل علاء الدوله بود.
تجمع با حمله طرفداران روحانی محافظه کار تهران، میرزا ابوالقاسم امام جمعه، به سخنرانی حاج جما الدین واعظ اصفهانی به خشونت گرایید.
دو روز بعد، طباطبایی و بهبهانی با تعداد زیادی از طلبه ها و حامیانشان به نشانه اعتراض در مرقد حضرت عبدالعظيم بست نشستند.
این حرکت که از آن به "هجرت صغری" هم یاد می شود، با حمایت مالی بازاریان و برخی نزدیکان به دربار همچون میرزا حسن خان مشیرالملک و میرزا حسین خان موتمن الملک ادامه پیدا کرد.
خواسته های بست نشینان از جمله عزل مسیو نوز و علاء الدوله مورد موافقت شاه قرار نمی گرفت. سرانجام در اواخر دی ماه شاه دستخطی برای تاسیس "عدالتخانه" نوشت.
دو روز بعد، علما به تحصن خویش خاتمه دادند. ماه های پس از "هجرت صغری" با بی توجهی نسبی شاه و دربار به تعهداتی که داده بودند، سپری شد.
در بهار ۱۲۸۵ ، سید طباطبایی در نامه هایی دوگانه به شاه و عین الدوله – صدر اعظم وقت – از آنان خواست که وعده های خود را برای اصلاح نظام پشت گوش نیاندازند. فعالیت های طرفداران اصلاحات در این زمان فزونی می گرفت.
در تیرماه ۱۲۸۵، عین الدوله صدر اعظم دستور داد شیخ محمد واعظ اصفهانی، از منتقدین سلطنت و دربار، را دستگیر کنند. در میانه درگیری های ماموران و طرفداران شیخ، یک طلبه کشته شد. بازار دوباره تعطیل شد و مردم به رهبری آقایان طباطبایی و بهبهانی در مسجد جامع متحصن شدند. در این تحصن شیخ فضل الله نوری، بزرگترین مجتهد وقت تهران نیز به متحصنین پیوست.
مذاکرات شاه و نمایندگان متحصنین برای عزل عین الدوله بی نتیجه بود. با شدت گرفتن درگیری ها میان سربازان و مردم، علما و همراهانشان تهران را به قصد قم ترک کردند. این حرکت بعدها به "مهاجرت کبری" معروف شد. تقریبا همزمان با مهاجرت به قم، عده ای از روحانیون و کسبه نیز به کنسولگری انگلستان روی آورده و در آنجا بست نشستند. این حرکت که ظاهرا به ابتکار آقا سید عبدالله بهبهانی آغاز شده بود، ابعاد تازه ای به جنبش مردم بخشید. با گذشت حدود یک هفته، تعداد متحصنین به بیش از ده هزار نفر رسیده بود. مردم از طبقات و اصناف گوناگون به تحصن می پیوستند. چادرهای بسیاری برپا شده بود و در دیگ های بزرگ برای مردم غذا پخته می شد. بازرگانان بزرگی همچون حاج محمد حسن امین الضرب، حاجی محمد معین التجار و ارباب جمشید هزینه های تحصن را تقبل می کردند.
در روزهای اول مرداد ۱۲۸۵، خواسته متحصنین با واسطه سفارت انگلیس به شاه اعلام شد. سه خواسته اصلی مردم عبارت بود از:
۱ . عزل عین الدوله
۲ . بازگشت علما از قم
۳ . تاسیس عدالتخانه
به نظر می رسد که درخواست پایه گذاری یک شورای ملی – که در ابتدا جزو تقاضاهای متحصنین نبود – در همین دوران و از دل مباحثات نمایندگان اصناف و اقشار مختلف بیرون آمده باشد.
یحیی دولت آبادی، از رجال صدر مشروطه، اشاره می کند که چند روز پس از اعلام درخواست اولیه متحصنین، هشت تن از تجار برجسته تهران با عین الدوله صدر اعظم دیدار کردند و در این دیدار بود که موضوع "شورای منتخبان ملی" مطرح شد.
با افزایش فشارها، شاه موافقت اولیه با تشکیل مجلس را اعلام کرد و عین الدوله از صدراعظمی استعفا داد. سرانجام در روز چهاردهم مردادماه ۱۲۸۵مظفرالدین شاه فرمان تشکیل مجلس شورای ملی و مشروطیت سلطنت ایران را صادر کرد.
صدور فرمان مشروطه، تشکیل مجلس نمایندگان و نوشتن قانون اساسی سرآغاز جریانی بود که با مرگ مظفرالدین شاه و سلطنت محمد علی شاه سمت و سوی دیگری پیدا کرد. بسیاری از آنچه به "انقلاب مشروطه" می شناسیم، (وقایعی چون به توپ بستن مجلس، فتح تهران و خلع محمدعلی شاه) پس از صدور این فرمان رخ داد که خود داستان دیگری است.
No comments:
Post a Comment