Weekly Report From Sat. October. 10th. .. 2015

تنـــــه   نـــــزن           טאנה  נאזאן     Tanehnazan












Editor David Fakheri
سردبیر داوید فاخری
עורך דוד פאחרי


    For the important News of the world
    ( in English, Farsi and Hebrew )
    Please visit us every day
    at Facebook under the
    editor's name
    ( David Fakheri داوید فاخری )






    חברים יקרים


    בשל בעיות טכניות וחוסר


    צוות נאות, האתר יהיה

    סגור עד להודעה חדשה



    دوستان عزیز


    به علت نقص فنی و همچنین


    کمبود کادر لازم،


    سایت تا ا اطلاع ثانوی


    تعطیل خواهد بود



    Dear Friends


    Due to technical problems


    and lack of adequate


    staff, The SITE will be


    closed until further notice









    Wednesday, October 10, 2007

    اقای احمدینژاد تا استــاد شهـــــــــــــریار هست ! اینشتیــــــــــن چرا ؟!؟!


    امروز در سایت خوب انتخاب چشمانم به مقانه ئی افتاد که بسیار توجهم را جلب کرد !.و ان این بود که چگونه مرحوم استاد بزرگوار شعر و ادب کشورمان * شهریار * در زمان جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از کشتارهای همگانی که توسط ( بمبهای اتمی ) میتوانست ( که دست اخر هم در دو مورد هیروشیما و ناکازاکی انجام گرفت ! ) به اتمام تمدن بشری بیانجامد ، نامه ئی به استاد مسلم و تک تاز دنیای علم مدرن * البرت اینشتین * فرستاده و در ان از او خواسته که برای جلوکیری از بروز چنین حادثه وحشتناکی از »» علم والای * خود بهره جسته و راهی برای حل ان بیابد ؟! و من و خیلیهای دیگر که حتی از وجود این نانه شعرگونه که به چند زبان ترجمه شده و از شهریار به اینشتین ارسال گرده خبری نداشتیم را اگاه نماید. درهر حال من با اوردن این مقاله در این صفحه فصدم پیشتهادیست به جناب پرزیدنت که * اقای احمدینژاد تا استــاد شهـــــــــــــریار هست ؟! اینشتیــــــــــن چرا * شما چه میگوئيد ؟!؟!؟!.
    داوید


    برگرفته از سایت خوب انتخاب
    http://www.tiknews.net
    به تحقیق و نگارش
    وحید کاظم زاده قاضی بین المللی
    ۱۰ / ۱۰ / ۲۰۰۷

    نامه تاریخی استاد شهریار به انیشتین»

    حریف از کشف و الهام تو دارد بمب می سازد!
    وحید کاظم زاده؛ در خلال سالهای ۱۳۲۰ ، ۱۳۲۱ خبر کشفیات انشتین غوغایی در جهان انداخته بود. کارشناسان معتقد بودند که اگر متفقین جنگ را تمام نکنند، آلمان به وسیله بمب اتمی، مقاومت آنها را درهم خواهد شکست . همه جا صحبت از این سلاح بسیار وحشت آفرین بود. جهان هر لحظه منتظر وقوع حادثه ای جهنمی بود. جنگ با پیروزی متفقین به پایان رسید.خوشبختانه ، هیچ یک از طرفین جنگ نتوانستند از بمب اتمی استفاده بکنند.
    البرت اینشتین در سال ۱۸۷۹ میلادی در شـهر اولم آلمان متولد شـد. تحصيلات خود را در مونیخ و آراو سـويس به پايان برد. او در همانسـال كه فرضيهء نسـبيت را طرح كرد ۱۹۰۵ از تابعـيت آلمان رو گرداند و به تابعيت سـويس در آمد.
    سال ۱۹۰۵ برای اینشتین ۲۶ ساله سـال انتشـار دو اثـر مهم ديگر در علم فـيزيك اسـت كه نظريه « كوانتوم» او باعث شـد در ۱۹۲۱ جایزه نوبل فیزیک را در سن ۴۲ سالگی ببـرد و نيـز مقاله محاسبه انرژي اتمي را كه« به معادله انشـتين » معروف اسـت در همين سـال منتشـر سـاخت. انشـتين در فاصله سـالهاي ۱۹۰۵ ، ۱۹۳۳ در دانشـگاه هاي آلمان و سـويس درس میداد و براي سـخنراني به ممالک اروپايي سـفر ميکرد او در ۱۹۱۴ بار ديگر به تابعـيت وطن اولش آلمان درآمد و اسـتاد فـيزيك دانشـگاه برلين شـد. او تا سال ۱۹۳۳ در آلمان زندگي ميكرد و در سـفر انگلسـتان و امريکا بود كه نازيها او را به دلیل دینش از كار برکنار كردند آلبرت انشتین،یک آلمانی یهودی بود. در آن سالها وقتیکه اخبار مربوط به کوره های آدم سوزی یهودیان توسط نازی ها منتشر گردید، جنایتی که هیچ ملت متمدنی بدان دست نمی یازد.انشتین این جنایت را تحمل نکرد و در سال ۱۹۴۰ برابر با ۱۳۱۹ شمسی از آلمان فرار کرد و ناگـزيـر دعوت دانشـگاه پـرينسـتون را پـذيـرفـت و به تابعـيت امريكا در آمد.
    اينشـتين اولین كسي بود كه امريكا را از خطر اتمي شــدن احتمالي آلمان آگاه كرد و امريكا را تشـويق كرد تا به تحقيقات اتمي خود و شـكافتن اتم ادامه دهـد. او در سـال ۱۹۳۹ در نامه به روزولت نوشت »» آقای رئيس جمهور اگر امريکا موضوع اتمي شـدن آلمان را جدي نگـيرد بشـريت با فاجعه غير قابل جبران رو برو خواهـد شــد.»
    اين نامه باعث شـد كه امريكايي ها كارخانه هاي آب سـنگين آلمان را كه در آلمان، نروژ و دنمارک برپا بود شـناسـايي و با بمب هواپیماهایشان منهدم نمايند و به موازات اين كار به تحقيقات اتمي خود ادامه دهـند. اين تحقيقات منجر به توليد اولين بمب اتمي جهان توسـط امريكا شـد و امريكايي ها با تجربه بمب اتمي روي دو شـهر هـيروشـيما و ناگازاكي فاجعه معـروف به هـيروشـيما را آفـريدند
    در سالهای ۱۳۲۵ ، ۱۳۲۶ شمسی بار دیگر خطر بمب اتم زبانزد مردم جهان شد. بشریت نگران از پیامدهای این اسلحه مرگبار، آرامش موقت خود را از دست دادند. اگر یکی دیگراز دولت های متخاصم از این اسلحه استفاده بکند، فاتحه دنیا خوانده خواهد شد. هیچ ذی روحی در روی زمین باقی نخواهد ماند. قرن ها طول خواهد کشید تا حیوانی تک سلولی به وجود آید و قرن ها زمان لازم خواهد بود تا زمین به حالت اولیه برگردد. این ها صحبت های روزمره مردم جهان بود.در چنین فضایی چه کسی قادر بود از این فاجعه عظیم جلوگیری کند. اکثریت مردم دست به دعا بودند. عده ای می گفتند که خداوند در قرآن خبر داده است که کوه ها مثل پنبه تافته خواهد شد. آیا این مردم می توانستند افکار و حرف دلشان را انیشتینی که در محاصره جهان خواران بود، برسانند؟ پس چه باید کرد؟ چگونه می توان این نابغه علم را متوجه اوضاع وخیم و شرایط روحی نامساعد بشر نمود
    در سال ۱۳۲۶ شمسی جمعی از اساتید و دانشجویان تهران ، دست به دامن استاد شهریار می شوند ، موضوع را کاملاً شرح می دهند، نگرانی و وحشت مردم جهان را با او در میان می گذارند و یادآوری می کنند که تنها شهریار ، نابغه شعر و ادب مشرق زمین می تواند، انیشتین آن نابغه ریاضی و فیزیک مغرب زمین را متاثر بکند.
    خود استاد شهریار می فرمودند:
    چنان منقلب شدم که گویی بمب اتم کره زمین را به کلی نابود کرد و پودر آن در فضای بیکران پخش شد. از جسم خاکی رهیدم . در عالمی اعلا به درگاه خداوند متوسّل شدم خدایا کمکم کن. پروردگارا، قدرتی می خواهم که دل آن سلطان ریاضی را نرم کنم. اکنون که من مامور این امر مهم شده ام ، شرمنده ام مگردان.»
    آری، شهریار ادب شرق، توفیق الهی را کسب می کند و همان شب ، شعر « پیام به انشتین» آفریده می شود. این شعر به قدری روان و منسجم و صمیمی و موثر، خلق می شود که گمان نمی رفت هیچ سنگدلی را یارای مقاومت در برابرش باشد
    بلافاصله این شعر به زبان های انگلیسی ، آلمانی ، فرانسه و روسی ترجمه می گردد. عده ای به سرپرستی دخترش خانم ]مریم یا شهرزاد[بهجت مامور می شوندکه شعر را به انیشتین برسانند. از مدیر دفترش در اقامتگاهش وقت می گیرند، روز موعود فرا میرسد. ترجمه فصیح انگلیسی شعر را در اقامتگاه انیشتین، برایش می خوانند. آنچنانکه حاضران نقل کرده اند آن بزرگمرد عالم دانش ، دو بار از جای خود برمی خیزد. دو دستش را بر صورتش می نهد و می فشارد. قطرات اشک بر شیشه عینکش نمایان می شود. با چهره ای اندوهگین یکباره ، با صدایی بلند فریاد می زند:« به دادم برسید » بعد سکوت می کند و صورتش را در میان دو دستش می گیرد و غرق در بحر تفکر می گردد. سکوت غم انگیزی فضای اقامتگاهش را پر می کند.دقایقی بعد ، می خواهد که شعر بار دیگر خوانده شود. این بار پس از شنیدن آن به خارج از اتاقش می رود و با وضعیتی مغموم در باغ مخصوص اش قدم می زند. گویا تا آخر عمر هم همیشه غمگین بوده است.
    پس از ارسال این پیام از سوی شهریار به اينشـتين ، وی ناگهان متوجه غولي كه ازشـيشـه بيـرون آورده بود شــد.پس از پايان جنگ پدر بمب اتم مبدل به يك مبارز طراز اول براي جلوگـيري از توسـعه و تولـيد سـلاح اتمي شـد و به اتفاق برتراندراسـل فیلسـوف معـروف انگلیسی نهضت ضد جنگ و محدوديت اسـتفاده از سلاح اتمي را براه انداخت. اين كار درست مقارن با حمله صلح اتحاد جماهـير شـوروي به رهبری استالین بود كه هنوز به سـلاح اتمي دسـت نيافـته بود. به اين جهت در امريكا انشـتين مورد تعـقيب و پيگيري کميسـيون واقع شـد كه به رهـبری سـناتور « مك كارتي » براي مبارزه با كمونيزم فعاليت داشـت. اين کميسـيون كه در آن سـالها كار اصلي اش پرونده سـازي و تشـكيل محاكماتي براي بازجويي از روشـنفکران بود، او را به جاسوسی و داشتن افکار کمونیستی سـاخت اما طبعاً با برنده جايـزه نوبل و پدر تئوریهای پیشرفته فـيزيك كاري نمي توانسـت كرد. خود اينشـتين گاه به طنز میگفت: « خوش حالم زنم از فـيزيك چيزي سـرش نمي شـود و گرنه سـرنوشـت « جوليوس » و « اتل» در انتظار ما هم بود» . واشـاره او به محاکمه معـروف « جوليوس و اتل روزنبرگ» دو دانشـمند فـيزيك امريكايي بود كه طي محاكمه محکوم به اعـدام شـدند و« البر كامو» نمایشنامه « روزنبرگ ها نباید بميرند » را در دفاع از آنان نوشـت. اينشـتين كه يك يهودي بود، از آغاز از تمام مواضع صهيونسـتي دفاع مي كرد،.
    بعـد از تشـكيل دولت اسرائیل و پس از مرگ نخسـتین رئيس جمهور اين کشـور « خییم وايتزمن » درسـال ۱۹۵۲ به او پیشـنهاد شـد كه ریاسـت جمهوري اسرائیل را بپـذيـرد و فـيزيك دان فیلسـوف اين پیشـنهاد را رد كرد.
    اینشتین از ۱۹۴۶ به اين طرف يعنی نُـه سـال اخیر عمر خود را به عنوان يك مبارز صلح دوسـت و طرفدار آزادی انسـان سـپـري كرد و شگفت آنکه مخالفانش در برابر حرفهاي انسـان دوسـتانه و مبارزات صلح جويانه وي را همواره « بچه پـيرمو فرفري » مي خواندند و معـتقد بودند كه اين موجود اسـتثنايي همچنان در سـالهاي كودكي به سـر مي برد و هنوز به عقل نرسـيده اسـت.دليل بزرگي كه آنها براي اسـتدلال خود در حق اين « پير كودك » مي آورند اين بود كه او پس از آنكه سـالها در دامن سـرمايه داري بزرگ شـده و پرورش يافـته بود از پول و مال دنيا نه چيزي داشـت نه چيزي مي فهميد. همسرش از ترس ولخرجي هاي او هنگام خروج از خانه به وي پول توجيبي میداد و اي بسا كه در باز گشـت متوجه مي شـد كه او همان پول مختصر را به سـائلي در سـر راه داده يا براي يك دسـته از بچه ها بستنی خريده اسـت و با آنها بسـتني خورده و خنديده اسـت.اينشـتين در سـال ۱۹۵۵ در شـهر پرينسـتون در مركز دانشـگاهي كه پـس از مهاجرت در امريكا در آن مشـغـول به كار شـده بود درگذشـت.

    شعر نامه ارسالی استاد شهریار به انیشتین

    پیام به انیشتین

    انشتن[انیشتین] یک سلام ناشناس البته می بخشی ،
    دوان در سایه روشن های یک مهتاب خلیایی
    نسیم شرق می آید، شکنج طرّه ها افشان
    فشرده زیر بازو شاخه های نرگش[نرگس] و مریم
    از آن هایی که در سعیدیه شیراز می رویند
    زچین و موج دریاها و پیچ و تاب جنگل ها
    دوان می آید و صبح سحر خواهد به سر کوبید
    در خلوت سرای قصر سلطان ریاضی را.
    درون کاخ استغنا، فراز تخت اندیشه
    سر از زانوی استغراق خود بردار
    به این مهمان که بی هنگام و ناخوانده است، دربگشا
    اجازت ده که با دست لطیف خویش بنوازد،
    به نرمی چین پیشانی افکار بلندت را
    به آن ابریشم اندیشه هایت شانه خواهد زد.
    نبوغ شعر مشرق نیز با آیین درویشی
    به کف جام شرابی از سبوی حافظ و خیام
    به دنبال نسیم از در رسیده می زند زانو
    که بوسد دست پیر حکمت دانای مغرب را
    انشتن آفرین بر تو ،
    خلاء با سرعت نوری که داری ، در نوردیدی
    زمان در جاودان پی شد، مکان در لامکان طی شد
    حیات جاودان کز درک بیرون بود پیدا شد
    بهشت روح علوی هم که دین می کفت،[می گفت] جز این نیست
    تو با هم آشتی دادی جهان دین و دانش را
    انشتن ناز شست تو!
    نشان دادی که جرم و جسم چیزی جز انرژی نیست
    اتم تا می شکافد جزو جمع عالم بالاست
    به چشم موشکاف اها[اهل] عرفان و تصوّف نیز
    جهان ما حباب روی چین آب را ماند
    من ناخوانده دفتر هم که طفل مکتب عشقم،
    جهان جسم ، موجی از جهان روح می دانم
    اصالت نیست در مادّه.
    انشتن صد هزار احسن و لیکن صد هزار افسوس
    حریف از کشف و الهام تو دارد بمب میسازد
    انشتن اژدهای جنگ ....!
    جهنم کام وحشتناک خود را باز خواهد کرد
    دگر پیمانه عمر جهان لبریز خواهد شد
    دگر عشق و محبت از طبیعت قهر خواهد کرد
    چه می گویم؟
    مگر مهرو وفا محکوم اضمحلال خواهد بود؟
    مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد؟
    مگر یک مادر از دل «وای فرزندم» نخواهد گفت؟
    انشتن بغض دارم در گلو دستم به دامانت
    نبوغ خود به کام التیام زخم انسان کن
    سر این ناجوانمردان سنگین دل به راه آور
    نژاد و کیش و ملّیت یکی کن ای بزرگ استاد
    زمین، یک پایتخت امپراطوریّ وجدان کن
    تفوق در جهان قائل مشو جز علم و تقوا را
    انشتن نامی از ایران ویران هم شنیدستی؟
    حکیما، محترم می دار مهد ابن سینا را
    به این وحشی تمدّن گوشزد کن حرمت ما را.
    انشتن پا فراتر نه جهان عقل هم طی کن
    کنار هم ببین موسی و عیسی و محمّد را
    کلید عشق را بردار و حلّ این معمّا کن
    و گر شد از زبان علم این قفل کهن واکن.
    انشتن بازهم بالا
    خدا را نیز پیداکن

    تصاویری از البرت اینشتین

    No comments: