Weekly Report From Sat. October. 10th. .. 2015

تنـــــه   نـــــزن           טאנה  נאזאן     Tanehnazan












Editor David Fakheri
سردبیر داوید فاخری
עורך דוד פאחרי


    For the important News of the world
    ( in English, Farsi and Hebrew )
    Please visit us every day
    at Facebook under the
    editor's name
    ( David Fakheri داوید فاخری )






    חברים יקרים


    בשל בעיות טכניות וחוסר


    צוות נאות, האתר יהיה

    סגור עד להודעה חדשה



    دوستان عزیز


    به علت نقص فنی و همچنین


    کمبود کادر لازم،


    سایت تا ا اطلاع ثانوی


    تعطیل خواهد بود



    Dear Friends


    Due to technical problems


    and lack of adequate


    staff, The SITE will be


    closed until further notice









    Thursday, October 18, 2007

    چـــــــــــــــــرا مسلمـــــــــــــان نیستــــــــــــم ؟!؟!

    متن مصاحبه ئی از اشپیگل
    تهیـــــه و تنظیــــم : داویـــد
    هیجدهــــــم اکتـــــبر ۲۰۰۷
    با تشکر از رادیو زمانـــــــه
       
    ایـن جنــــگ ســـــرد می ‌تــوانــــد صــــــد سال ادامــــــــه یابــــــــد

    این تیتر شما دا به تعجب نیندازد و نگران هم نکند ، صحبت از احتمال برگشت سایه خشک و هراس اور جنگ سرد بین روسیه و امریکا و متحدان انان نیست که احتمال وقوع ان در این روزهای گرم حاصل از گرم شدن جهانی زمین که دارد اثرات اولیه خود را با به جوش اوردن مغز اکثریت سران کشورها مانند بوش ، احمددینژاد ، پوتین ، اسد ، حسن نصرالله و در راس انان بن لادن از القائده و خیلیهای دیگر از انان که مشتاقانه منتظر شنیدن صدای اولین ترقه ئي هستند که در اید تا به انان چراغ سبزحمله به کشورهای همسایه شان را صادر کند تا هر کدام با ادعائي ارضی و یا عقیدتی و ایده ئي و به عطف به سوابقی که انان را وابسته به دوان * نئاندرتالها * میکند به جان یکدیگر بیفتند بسیار زیاد شده !! اما اینبار صحبت از فردیست که نامش برای عده ئی خاص بیشتر شناخته شده است تا همگان !! . محقق ونویسنده است ! تخلصی را که برای خود و بخاطر خطراتی که وی را تهدید میکنند ! مانند انچه بر سلمان رشدی میگذرد ! انتخاب کرده * ابن وراق * است !. مدتهاست کتابی را بنام * چرا مسلمان نیستم ! * منتشر کرده که با منظوری دیگر نگاشته شده بوده ( بیشتر برای اوردن صلح و ارامش در بین خانواده های مسلمان ) ! اما اکنون که مساله اسلام خشن و مسلمانان افراطی پیش امده استفاده از مطالب انرا بعنوان راهی بمنظور حل بدون خونریزی این مشکل که باید با کمک امریکا و روشنفکران مسلمان و غیر از انان در جهان همراه باشد ! توصیه میکند . این راه حل پیشنهادی را ما یهودیان و مسیحیان تجربه کرده ایم و منافعش را حوب در یافته ایم ! مسیحیان و در راس انان امریکا یکی دو قرن بعد از دوران سیاه » انگیزسیون « ! زمان زمامداری فردیناند و ایزابل در اسپانیا که در ان هراران یهودی را به جرم جادوگری یا زنده زنده سوزاندند و یا اموالشان را غارت کردندو بعد هم تبعید ووووو بقیه قصه ها و یهودیان نیز از زمانیکه با چشمان خویش چانه زدنها و جر و بحثهای حضرت موسی را با خداوند مشاهده کردند شروع شد! و ودر زمان های پراکندگی به ارامی به پیش میرفت تا که از اواخر قرن ۱۸ و بویژه از اواسط قرن ۱۹ که دنیا داشت بسرعت بسوی صنعتی شدن و کسب ازادیهای مختلف اجتماعی پیش میرفت انان نیز به اعمال خود سرعت بخشیدند و اینان کمک بزرگی شدند تا به نتایجی شگفت اور مانند مراجعت به ارض موعود و تشکیل مجدد کشور اسرائیل دست یابند !!.
    داوید.

    مصاحبه / چــــــــــرا مسلمـــــــان نیستــــم

    ایـن جنــــگ ســـــرد می ‌تــوانــــد صــــــد سال ادامــــــــه یابــــــــد

    ابن ورّاق در یک خانواده ‌ی مسلمان هندی به دنیا آمد . او در کراچی بزرگ شد و در انگلیس به مدرسه رفت. او دانش ‌آموخته ‌ی دانشگاه ‌های ادینبورگ و لندن است. فلسفه و ادبیات عرب خوانده است. در سال ـ ۱۹۸۲ از انگیس به فرانسه رفت و ساکن انجا گردید و بالاخره در سال ۲۰۰۴ به امریکا مهاجرت کرد که اکنون در انجا زندگی میکند .
    ابن ورّاق نام مستعار اوست. با همین نام، کتاب معروف خود « چرا من مسلمان نیستم » را منتشر کرده است. این کتاب، آنتولوژی انتقادی «کدام اسلام؟» که با نگاهی تند و تیز به اسلام بنیادگرا نگاشته شده بود بسیار جدال ‌انگیز شد. وی موضع ‌ گیری در مورد کاریکاتورهای پیامبر اسلام را در « پوزش نخواهید « شاخص ‌ترین ملاک دفاع از آزادی بیان نامید. .»
    کتاب «چرا من مسلمان نیستم» نگرشی است انتقادی به اسلام بنیادگرا و سنتی. البته او نام مستعار را به خاطر ترس از فتواها برگزیده است. در گفتگویی با مجله ‌ی آلمانی « اشپیگل » ابن ورّاق این نظریه ‌ی خود را که چرا غرب باید جنگ سرد با اسلام را بی ‌درنگ و هم ‌اکنون آغاز کند، توضیح می ‌دهد

    با نام مستعار ابن ورّاق می نویسید‌چرا

    دلایل بسیاری دارد که هنوز هم پایدارند. تحریر کتاب «چرا من مسلمان نیستم» را من در سال ۱۹۹۳ آغاز کردم و کتاب در سال ۱۹۹۵ منتشر شد. آن موقع من مدرس فرهنگی انگلیسی و آمریکایی در دانشگاه ( اولوست ) بودم. از این که به سلمان رشدی ثانی تبدیل شوم، بسیار واهمه داشتم. نمی ‌خواستم بمیرم . خانواده ‌ام به من احتیاج دارند. برادر و فامیل من هنوز که هنوز است، نمی ‌دانند من این کتاب را نوشته ‌ام و دوست ندارم آن ‌ها به خاطر من دچار دردسر شوند.

    آیا اساساْ مناسبتی برای تحریر چنین کتابی وجود داشت؟

    ماجرای سلمان رشدی . من از واکنش روشنفکران غرب در حیرت بودم . واکنش آن ‌ها در واقع هم ‌سنگ اهمیت و ارزش آزادی نبود. حتی بعضی ‌ها رشدی را مسبب و موجد این ماجرا قلمداد کردند. او مردی ساده نیست. حتی اغلب بسیار متکبر می ‌نماید. اما این به هیچ وجه ربطی به ماجرا ندارد. او قربانی بود، نه مجرم

    رشدی به عنوان مسلمان زاده شد و شما نیز بهمچنین. آیا هنوز هم مسلمان هستید

    نه، من بی ‌دینم. اما طبعاً نمی ‌ توانم اصل و نسب اسلامی خود را انکار کنم. شما حتما این لطیفه ‌ی کهن را می ‌شناسید: پطروس ایستاده بود در آستانه ‌ی در ورودی آخرت و از کسانی که آن تو می ‌رفتند، می ‌پرسید که به کدامین دین تعلق دارند. مردی گفت: « من بی ‌دینم. » پطروس پاسخ دا د: می ‌دانم. اینجا همه بی ‌دینند. اما« شما به کدام فرقه از بی ‌دینان تعلق دارید. بی ‌دین مسیحی، بی ‌دین یهودی و یا این که بی ‌دین مسلمان ؟ . آری، من ابن ورّاق یک بی ‌دین مسلمانم. من با آموزه ‌ها و تعالیم مذهبی بزرگ نشده ‌ام. پدر من آزادمنش مردی بود. او قرار بود مثل پدربزرگ من تجارت پیشه سازد. اما با اشتیاقی فراوان نویسنده از آب در آمد.

    هرگز گرایش مؤمنانه نداشته ‌اید؟

    چرا. هنگام جوانی من با بحران هویت درگیر بودم. ابتدا شروع کردم به فراگیری زبان عربی و سپس خواندن قرآن. من همواره آدم شکاکی بودم. در یک دوره ‌ی کوتاه، فکر می ‌کردم که می ‌توانم یک مسلمان مؤمن باشم. اما بعد شکاکیت چهره نمود. من به سراغ فیلسوف ‌ها رفتم. اسپینوزا، کانت، لایبنیتس، هیوم.

    آیا شباهت عنوان کتاب شما با کتاب برتراند راسل با عنوان «چرا مسیحی نیستم» از سر تصادف است؟

    درست است. من آگاهانه این عنوان را برگزیده ‌ام. راسل یکی از الگوهای محبوب من است. اما کتاب من زندگی ‌نامه ‌نویسی (اتوبیوگرافی) نیست. بیش از همه تکاپویی است روشنفکرانه

    شما چندی پیش گفتید: « ما به جنگ سرد علیه اسلام مجبوریم. » آیا واقعاً چنین میخواهید؟

    بله، من بسیار جدی می ‌اندیشم. ما هرگز برنده ‌ی «جنگ هائي گرم درمواجهه با اسلام نخواهیم بود . حتی اگر بتوانیم گروه هایی همچون القاعده را ریشه ‌ ‌کن سازیم. چون هر روز بنیاد گرایان دیگری ظاهر می ‌شوند. ما باید به جنگ باورها و احکام شریعت برخیزیم. و در این راستا می ‌توانیم از تجربه ‌ها و آموزه ‌هامان در ستیز با کمونیسم بهره گیریم. از این رو نگاه انتقادی و خرد مدار به متون اسلامی بسیار مفید است: منشاء قرآن

    اساساً چرا از «جنگ سرد» سخن می ‌گویید. چرا به طور ساده از « روشنگری» یا «آگاهی» نمی ‌گویید؟

    چون این در واقع یک جنگ است و در جبهه های متعددی پیش می ‌رود ‌. موضوع سر امنیت ملی، آموزش و آگاهی است. چیزی که برای من بسیار حائز اهمیت است، دفاع از حقوق غیرمسلمانان در جوامع مسلمان است. یعنی دفاع از حقوق مسیحی ‌ ها در پاکستان، یهودی ‌ها در ایران و الا آخر. زیرا همان دم که یک مسلمان در جامعه ‌ی اسلامی حقوق دین ‌دار غیرمسلمان را به رسمیت بشناسد، جامعه گام به راه سکولاریزاسیون خواهد نهاد.

    شما به سکولاریزاسیون خودکار در اسلام، از طریق توسعه ‌ی تجارت، تکنیک و روند جهانی ‌شدن باور ندارید؟

    هیچ چیز به طور خود کار اتفاق نمیافتد ما به نگاه و تلقی خرد مدار از تاریخ اسلام و متون مقدس نیازمندیم. این نگاه از بیرون
    می ‌آید ، از غرب

    و این آیا تحمیل از بیرون نیست؟ آیا منجر به تحریک بیشتر آن ‌ها برای ‌ستیزه جویی ‌های خشماگین نخواهد شد

    برای حقیقت و خرد یک راه بیشتر نیست. اگر شما مبانی بنیادین قرآن را با تلقی خردمدار توضیح دهید، انسان ‌های بسیاری که خرد ورزند، شما را همراهی خواهند کرد؛ صرف نظر از این که آن ‌ها مسلمان باشند یا هر چیز دیگر. در این صورت است که مسلمانان در موقعیتی قرار خواهند گرفت که تلقی خردمدار از باورهای دینی ‌شان میسر شود .

    ایا این گونه در قلمرو اسلام، دین پیرایی اسلامی ممکن خواهد شد؟

    مسأله بر سر اصلاح یا قرائت نوین از قرآن نیست اگر در سوره هایی از ‌ قرآن آمده است: مرد مجاز است همسر خود را « کتک بزند» این دیگر به قرائت نو ربطی ندارد. چنین حکمی در قرآن هست و این چنین نیز اندیشیده میشود. بعضی از فمینیست ‌های اسلامی چنان وانمود می ‌کنند که انگار می ‌شود مثلاً این سوره را دیگر گونه تفسیر کرد. اما آن ‌ها صادق و راستگو نیستند.

    شما کدام روش عملی را پیشنهاد میکنید‌

    باید قرآن را به مثابه متن برآمده از اندیشه و کلام انسانی تلقی کرد. حتی اگر به عنوان شرط لازم پذیرفته که ایه قرآن کلام وحیانی است و « از آسمان» آمده است، البته باز باید پذیرفت که توسط انسان تحریر گشته است. مثل هر متنی که انسان تحریر می ‌ کند، قرآن هم می ‌تواند مورد نقد و پرسش قرار گیرد .

    این که در چه شرایط تاریخی تحریر شده است ؟ زمینه ‌های آن کدامند ؟

    و ا گر صرفاْ کلام انسانی است، پس در این صورت نباید آن را بعنوان کلام وحیانی فهمید. امروز دیگر اغلب مسیحیان و یهودیان به اناجیل این گونه نمی ‌نگرند. حتی یهودی ‌های نواندیشی وجود دارند که پرسش از موجودیت ابراهیم را در میان می ‌ گذارند.

    پس از فرهنگ مسلمانان و اسلام چه باقی می ‌ماند؟

    رابطه ‌ی مؤمن با خدای خود یک امر وجودی و شخصی خواهد شد. ما در جوامع اسلامی نیز جدایی دین و دولت را داریم. در سیاست باید حجّت آورد، در یک دولت تئوکراتیک این ممکن نمیشود که چانه زد و سازش کرد. ‌ با خداوند که نمی ‌ شود چانه زد.

    پس با چنین پروژه ‌ی بلندپروازانه، شما همواره درگیر خواهید بود.

    بله. من پایان آن را تجربه نخواهم کرد. جنگ سرد علیه کمونیسم ۴۰ سال به طول انجامید. این جنگ هم ‌اکنون می ‌تواند ۱۰۰ سال به درازا بکشد و یا حتی بیشتر از این. اما در هر حال می ‌ باید آن را پیش بُرد.

    ایا گاهی همچون کابوی تنها به نظر نمیرسید

    منظورتان مثل » لاکی لوک « در دره مرگ است ؟. نه آن گاه که بین مردم هستم و با مسلمانان گفتگو میکنم و انها از اینکه متاثر از نوشته های من زندگیشان دگرگون شده است اظهار رضایت میکنند و میگویند حالا دیگر با خیال راحت نفس میکشند و سخن میگویند برای من بسیار تکان دهنده است

    آیا شما تمایزی میان اسلام و بنیادگرایی به انگونه که در اروپا متداول است میبینید

    نه، من این را فریبی بیش نمی ‌دانم. اگر شما مایل به این کار هستید، در این صورت می ‌توانید این تمایز را چنین بیان کنید: اسلام یک دین مسالمت ‌ ‌جو نیست؛ اما مسلمانان بسیاری هستند که مسالمت ‌جویند. و نیز می ‌توانید بگویید: اسلام احکامی نیست که مسلمانان موظف به انجام آنند ، بلکه همان است که انجام می ‌دهند. از این رو است که من میان سه نهاد تمایز قائلم : قران قرائت مفسرین اسلامی و آن چه مسلمانان در زندگی روزمره ‌شان به ان عمل می ‌کنند. مسلمانان نسبت به تفاسیر شریعت ‌مداران، آزادمنشند و انانرا مپذیرند .

    میشود یک نمونه بیاورید ؟

    مسأله ‌ی هم ‌جنس گرایان را درنظر بیآورید ‌.متأسفانه امروز ما به تفاسیر سنتی و جزم رجعت کرده ‌ایم
    و این دلایل بسیاری دارد. از آن جمله عقب ‌ ‌ماندگی و ناتوانی مسلمانان که به ضریب توسعه ‌ی فرهنگی، اقتصادی و سیاسی آنان ربط مسلم دارد. آن ‌ها ناتوان از آنند که به مابقی جهان وصل شوند. و با خود می ‌اندیشند: چون ما مورد غضب خداوند واقع« گشته ‌ایم، پس باید دیگرباره مسلمانان خوبی باشیم تا محبت خداوند نصیب ما باشد.»

    اما این اصلاً برای آینده نویدبخش نیست.

    هنوز حرف آخر را نزده ‌اند. گرایش به نظامی ‌گری در میان مسلمانان روز به ‌روز بیشتر می ‌شود و غرب بستر انتشار احکام شریعت را آهسته و بی ‌صدا مهیا می ‌کند. در انگلیس قرار بر این است که به زودی قانونی برای حمایت از احساسات مذهبی وضع شود. تصویب چنین قانونی نقطه ‌ی پایانی است برای هرگونه بحث و جدل.

    آیا چیزی وجود دارد که اسباب امیدواری شما باشد؟

    رفتار نخست ‌وزیر استرالیا. او آشکارا به مسلمانانی که در استرالیا زندگی می ‌کنند، گفت: هر کس اینجا زندگی می ‌کند ، باید« قوانین ما را مراعات کند. اگر شما دوست دارید با احکام شریعت زندگی ‌تان را سر و سامان دهید، در این صورت استرالیا را ترک کنید.» چنین بیان شفافی را من از زبان هیچ سیاست ‌مدار دیگری نشنیده ‌ام.


    برنامه ئی تلویزیونی از سلمان رشدی که در رابطه با متن بالا بصورت کمدی تهیه شده

    No comments: